قسمت ۱۵ چیزکست - تاریخچه چای
چای برای تمام ما ایرانیها یک نوشیدنی بسیار بسیار آشناست؛ همه میدونین چیه، همه در طول روز چندین بار مصرفش میکنیم، توی خونههای هممون هست، منتها یه چیزایی هست که در مورد تاریخ چایی نمیدونیم. مثلا اینکه قدمت مصرف چایی تو ایران شاید به صد سال هم نرسه یا مثلا سماور که ما به عنوان یک وسیلهی ایرانی میشناسیمش نه تنها ایرانی نیست بلکه اصن خاورمیانهای هم نیست. اما شاید عجیبترین چیزی که در مورد تاریخ چای وجود داره ارتباط تنگاتنگ و مستقیم چایی با تجارت مواد مخدره.
سلام قسمت پانزدهم چیزکست خوش اومدین؛ تو این پادکست من ارشیا عطاری برای شما از تاریخ چیزها میگم. چیزایی که زمانی استفاده نمیکردیم، امروز استفاده میکنیم و شاید در آینده هم ازشون استفاده بکنیم.
تو این قسمت قراره تاریخ چای رو براتون تعریف کنیم. نوشیدنی چای یک نوشیدنی گرمه که از دم کردن گیاه چای درست میشه. گیاه چای با اسم اصلی کامیلیا سیننسیس، یک گیاه سبز بومی آسیای شرقیه. نوشیدنی چای که به شکل چای سیاه و چه به شکل چای سبز امروزه یکی از سه نوشیدنی پرمصرف جهانه. برعکس کشورهایی مثل فرانسه و ایتالیا که مردمشون قهوه خورن، کشورهایی مثل انگلیس و ایران و ترکیه جز کشورهایی ان که چای توشون نوشیدنی گرم اصلیه و مردمشون حداقل روزی دوبار چای مصرف میکنن.
هر کدوم از این کشورهای چاییخورم روش خودشونو دارن؛ انگلیسیا با شیر میخورنش، ایرانیا و ترکا با قند میخورنش، مراکشیا با نعنا میخورنش، تبتیها با نمک و کره میخورنش، چای جدا از نقشش روی عادت غذایی مردم به فرهنگ و تاریخ کشور هم گرهخورده. نقش چای توی راه افتادن چند تا انقلاب و جنگ مهم توی تاریخ اینقدر پر رنگه که میشه از لحاظ دردسرساز بودن هم سطح نفت دونستش. باورتون نمیشه همین چایی که امروز ما به راحتی میخوریم چند میلیون نفر کشته، چند تا کشور به خاک سیاه نشونده و چند تا کشورو هم صاحب گنج قارون کرده.
در نتیجه تاریخ چای یک بخش خیلی مهم از تاریخ جهانه و شنیدن سرگذشت چای میتونه خیلی سوالای تاریخی همه رو جواب بده. پس دیگه وقت تلف نکنیم و مستقیم بریم سر داستان چای.
داستان حدود 2500 سال قبل از میلاد مسیح شروع میشه. یک روزی که امپراتور چین شنونگ داشته برای خودش توی کوه و کمر قدم میزده تصمیم میگیره بشینه و یکم آب بخوره. این جناب شنونگ همیشه آب میجوشند و میخورده، میشینه و بساطشو پهن میکنه و آبو میذاره جوش بیاد. آب که کمکم به قلقل میوفته و آمادهی جوشیدن میشه یه باد شدیدی شروع به وزیدن میکنه و برگای یه گیاهی که نزدیک شنونگ بوده از جا کنده میشن و باد میاره میندازتشون توی آب جوشی که شنونگ داشته حاضر میکرده.
شنونگم میگه حالا دو تا برگ دیگه خیلی مهم نیست وایسم آب جوش بیاد همین بخورم نمیخواد عوضش کنم. بعدشم که آب کامل جوش اومد شنونگ آب رو میریزه تو یه کاسه و شروع میکنه خوردنش. قلپ اول رو که میره بالا میگه من چرا همچینک میشم، قلپ دوم که میخوره میگه ای وای یهو نسبت به زندگی چقد احساس خوبی دارم، چه پرندههایی، چه پروانههایی، چقد همه جا زیباست. قلپ سوم که میخوره دیگه رسما میره رو ابرا. یه حس عجیبی از ترکیب انرژی و آرامش همزمان تجربه میکنه.
با خودش میگه عجب چیز خوبی شد ترکیب این برگها آب جوش، جمع کنیم یه دو سه کیلو از این برگها با خودمون ببریم. این میشه که چای دم شده برای اولین بار نوشیده میشه و نکتهی جذابتر داستان اینه که هیچ جای این داستانی که براتون گفتم حقیقت نداره. این چیزی که تعریف کردم بر اساس افسانههای چینی و نسل به نسل بین چینیها چرخیده شده داستان پیدایش چای؛ حالا بریم سراغ داستان واقعی.
برگ چای از چندین قرن پیش توی مناطقی از هند و چین به شکل جویدنی مصرف میشده. دقیقا معلوم نیست کی برای اولین بار یه نفر پیدا شده که چای و با آبجوش قاطی کنه و دمش کنه ولی میدونیم که مصرف چای دم شده اولین بار توی دو تا منطقه از چین به اسمای یونان و سیچوان اتفاق افتاده. یه احتمال خیلی زیاد که میدن اینه که این نوشیدنی اولین بار راهبهای بودایی دم کردن و اصلا اونا بودن که از مناطق جنوبی چین چای به مناطق شمالی آوردن. حالا اصلا چرا راهبهای بودایی چایی میخوردن؟ به همون دلیل که توی اپیزود قهوه گفتیم صوفیا قهوه میخوردن.
راهبهای بودایی چایی میخوردن که انرژی بگیرن و بتونن عبادت کنن. البته اون چایی که اونا میخوردن زمین تا آسمون با چایی که ما امروز میخوریم فرق داشتهها. چای امروزی یک نوشیدنی خوش رنگ خوش طعم لذتبخشه دیگه، چایی اون دوران دقیقا برعکس این بود، اولا که چای خشک به شکل امروزی وجود نداشت، چینیا برگای چای رو توی یک ظرفی میریختن و کلی فشردشون میکردن بهشون فشار میآوردن تا اینکه اینا میشدن شبیه یک تکه آجر. انگار میشد یه لوح سفتی که از برگهای فشرده شده چای درست شده باشه.
به بعد هر وقت میخواستن چایی درست کنن یه تیکه از این آجر رو میکندن و مینداختن تو آبجوش. حالا اگه فکر کردین داستان همینجا تموم میشه کور خوندین، اون تیکه رو که مینداختن تو آبجوش بهش پیاز، زنجبیل، نمک و پرتقال میزدن. این زهرماری که من الان توصیف کردم بهش میگفتن چایی. البته خود چینیها هم توی اون دوران باستان این نوشیدنی رو به هدف لذت بردن نمیخوردن، بیشتر کاربرد دارویی داشته واسشون، میخوردن که هم انرژی بگیرن هم یه خاصیتی داشته باشه واسه سلامتیشون خوب باشه.
اعتقاد داشتند که چایی یه سری بیماری رو خوب میکنه. بیماریهایی مثل دل درد و بیماریهای پوستی و مشکلات بینایی و این حرفا. گذشت گذشت تا اینکه رسیدیم به قرن هفت میلادی؛ توی این دوران سلسلهی تنگ توی چین روی کار بودن. اینا کلی کار مفید کردن برای چین، اصلا وضعیت چینو از این رو به اون رو کردن. تمدن چین توی دوران سلسلهی تنگ به یه قلههایی رسید که هیچ کشوری توی دنیا خوابشم نمیدید. حالا با این توسعهی سیاسی و اقتصادی، زمینهی رشد هنر و فرهنگ توی چین به وجود اومده بود. این شد که فرهنگ خوردن چای کمکم پختهتر و پختهتر شد.
چینیا کلی روش برای کاشت و نگهداری چای کشف کردن و بعد از کلی زحمت تونستن چای رو از اون نوشیدنی مزخرف دارویی تبدیل کنن به یک نوشیدنی خوش طعمی که نوشیدنش حال هر کسی رو جا میاره. این شد که کمکم چاییخوردن از یک عادت سلامت محور تبدیل شد به یک عادت لذتبخش، تبدیل شد به یه تفریح. کمکم چایخانهها و باغهای چای مختلف توی چین سردرآوردن و فرهنگ چای خوردن و لذت بردن از چای توسعه پیدا کرد. البته روشهای چایی خوردن و فرهنگ چای دیگه زیادی جدی گرفته میشد. این که با چه دستی چه فنجونی رو برداری و چجوری یه قلپ ازش بخوری و حین خوردن اون یه قلپ کجا رو نگاه کنی خودش یه هفته برنامهریزی میخواست.
البته حواسمون باشه این چایی که از اول داریم در موردش حرف میزنیم چای سبزه، چای سیاه حالا حالاها مونده تا درست بشه و مصرف بشه؛ کلا منظورمون فعلا چای سبزه. خلاصه که این چینیا جنگولکی نمونده بود که سر چای یا چایی خوردن در نیاورده باشن. چایی خیلی خیلی مهم شده بود توی چین، حتی امپراتور اعلام کرده بود که مردم خراجشون رو با چای باید پرداخت کنن. کمکم تمام دهقانا و زمین دارای چینی شروع کردن به کاشتن چای. حتی بعد از یه مدت یه سری از زمینداران تصمیم گرفتن که فقط چای بکارن و برنج که محصول اصلی کشاورزی چین بود رو بیخیال شن و همین تصمیم به ظاهر ساده باعث یک فاجعهی عظیم شد. چی شد؟ زمیندارها برنج به سمت چای رفتن تولیدات برنج به شدت کم شد.
برنج توی چین حکم گندم توی ایران داشت اون دوران؛ همین شد که با افت شدید تولید برنج یک قحطی بزرگی توی چین راه افتاد و میلیونها نفر از مردم چین از گرسنگی تلف شدن. همهی اینا واسه چی بود؟ اینکه چهارتا زمیندار دماغ سربالا واسه اینکه دوهزار بیشتر درارن محصول مهمی مثل برنجو ول کردن و چسبیدن به چایی.
امپراتور چین که حالا با این تجارت داخلی چای کلی ثروت به دست آورده بود کم کم به فکر تجارت خارجی افتاد. این شد که کمکم شروع کرد صادر کردن چای به کشورهای دیگه، اول از همه هم از همسایشون تبت شروع کرد. تبت به خاطر هوای به شدت سرد و کوهستانیش نمیشد توش گیاه آنچنانی پرورش داد. در نتیجه تبتیها کلی از چای استقبال کردن و در برابر بار چای از چین گرفته بودن به چینیا اسبهای جنگی قدرتمند دادن. امپراتور چین که دید بازار چای میتونه بیرون چین هم نتیجه بده نشست به نقشه کشیدن برای صادرات جدی چای. اولین مسیریکه به ذهنش رسید راه ابریشم بود. راه ابریشم توی اون دوران یعنی قرن هشتم، یکی از اصلیترین راههای زمینی جهان بود.
چین از طریق راه ابریشم چای رو به آسیای مرکزی و خاورمیانه رسوند. مردم اونجا هم که قبلا به وسیلهی راهبهای بودایی که از چین اومده بودن با چای آشنا شده بودن کلی از چای استقبال کردن. خاور میانهای که میگم منظورم ایران نیستا حالا حالاها مونده تا به ایران برسیم. تا قرن سیزدهم چای به کشورهایی مثل کره و ژاپن و مغولستان و عثمانی هم رسید. بین این کشورا ژاپنی یک استقبال وحشتناکی از چای کردن. اون دوران توی تاریخ ژاپن به دوران کاماکورا معروفه. دورانی که ساموراییها برای خودشون بروبیایی داشتن و جنگجوهای غیور ژاپن به حساب میومدن.
ساموراییها اولین کسانی بودن که تو ژاپن چایخور شدن. کمکم فرهنگ چایی خوردن و مهمونیای به صرف چای بین ساموراییها و بعدشم کل مردم ژاپن افتاد. اما جرقهی اصلی جا افتادن چای توی ژاپنو ساموراییها نزدن. یه حاکمی بود توی ژاپن به اسم سنتومو. این بنده خدا یه روز انقدر توی خوردن شراب زیادهروی میکنه که حالش خیلی بد میشه و رسما دور سرش ستاره میچرخیده. توی آخرین لحظات که دیگه داشت برای مرگ حاضر میشد یه راهبی میاد بهش چایی میده، اینم چاییارو میخوره و حالش خیلی بهتر میشه.
این میشه که چای رسما توی ژاپن ارج و قرب سلطنتی پیدا میکنه. توی این سرزمین اسرارآمیز شکوفههای گیلاس، چای شد مهمترین نوشیدنی که مردم میتونستن مصرف کنن. یه سری راهب بودایی اصلا مراسم مذهبی مخصوص خوردن چای توی ژاپن ابداع کرده بودن و باید حتما این مراسم قبل چایی خوردن و حین چای خوردن اجرا میکردی. البته گفتیم دیگه ژاپنیها تنها ملتی نبودن که چای از چین بهشون رسیده بود ولی بین کشورهای اطراف چین که توی اون دوران چای خور شده بودن ژاپنیها از همه بیشتر جدی گرفته بودن چایی رو. این وضعیت تا قرن چهارده تقریبا ثابت موند. چین تولیدکنندهی چای بود و یه سری کشور شرقی اطراف چین مصرفکنندهی چای.
توی قرن چهارده یه سلسلهای توی چین روی کار اومد به اسم سلسلهی مینگ. اینا حدود سه قرن روی کار بودن. توی دوران کار این سلسله اولین قدم برای تولید چای امروزی برداشته شد. یادتونه گفتم اینا برگهای چای فشرده میکردن شبیه یه تیکه آجر میشد بعد تیکه تیکه از این میکندن مینداختن تو آبجوش. این روش تهیه چای تا همین قرن چهارده پونزده ادامه داشت و همچنان هم فقط چای سبز بود که توی دنیا وجود داشت. از اواسط حکومت سلسلهی مینگ توی چین اون چاییای آجری کنار گذاشته شدن و روش دم کردن چای تغییرکرد.
توی این دوران چینی یا برگای تازه یا نیمه خشک چای سبز میریختن توی آب جوش و میذاشتن تا دم بکشه و توی همین دوران سلسلهی مینگ بود که دو تا اتفاق خیلی مهم توی تاریخ چایی افتاد. چه اتفاقایی؟ عرض میکنم خدمتتون.
چینیا توی قرن هفده یعنی اواخر دوران حکومت سلسلهی مینگ اومدن و یک نوآوری مهمی توی تولید چای انجام دادن. چیکار کردن؟ اومدن برگهای سبز چای رو همونایی که باهاشون چای سبز درست میشه رو اومدن اینا رو گرفتن تخمیرشون کردن، بعدم خشکشون کردن یک محصول جدیدی درست شد؛ چای سیاه. این چای سیاه طعمش با چای سبز متفاوت بود و نوشیدنی دم شدشم به جای سبز قرمز رنگ بود. این شد که سیاه امروزی که زندگی من و شما و کلی آدم دیگه بهش وصله درست شد. چای سیاه که درست شد چینیا کمکم به فکر افتادن که صادرات چای گسترش بدن و کم کم شروع کردن صادر کردن چای به اروپا.
این شد که سال 1610 یعنی اوایل قرن هفده کشتیهای هلندی برای اولین بار چای رو از چین به اروپا بردن. در نتیجه چای از راه دریا به اروپا رسید. بر خلاف کشورهای خاورمیانه و آسیایی که چای بهشون از راه زمینی و از طریق راه ابریشم رسیده بود. حالا اصلا چرا من دارم به متفاوت بودن این دو تا راه اشاره میکنم؟ اگه دقت کرده باشین چای توی دنیا دو مدل اسم بیشتر نداره یا یه چیزی شبیه چای میگن بهش یا یه چیزی شبیه تی.
مثلا ایرانیا و ترکها بهش میگن چای یا روسها بهش میگن چای، بعد از اون ور انگلیسیها بهش میگن تی، فرانسویها میگن لته، اسپانیایی میگن تی، کلا توی دنیا دو مدل اسم داره این نوشیدنی. حالا اصلا چرا دو مدل اسم داره؟ هر دوی این دوتا اسم توی زبان چینی یه جور نوشته میشن بعد یه سری از استانهای چین این چا تلفظ میکنن یه سری از استانها اینو ت تلفظ میکنن. اون استانهایی که توی راه ابریشم بودن و چای از طریق راه ابریشم از راه زمینی به خاورمیانه و کل آسیا رسونده بودن، اینا به این نوشیدنی میگفتن چا. واسه همین کشورهایی که از راه ابریشم چای بهشون رسیده بود یه چیزی تو مایههای چا میگن به این نوشیدنی.
بعد از اون ور استانهایی که به دریا وصل بودن حالت بندری داشتن و تجارت دریایی توشون رونق داشت، اینا اون کلمه رو ت تلفظ میکردن و در نتیجه به این نوشیدنی هم میگفتن ت. از اونجایی که چای از راه دریایی به اروپا رسیده بود، اروپاییها همشون یه چیزی تو مایههای ت میگن به این نوشیدنی. خلاصه این شد که تاجرای دریایی هلندی چای آوردن اروپا. اما اروپاییها اصلا و ابدا از چایی خوششون نیومد. هم قیمتش خیلی زیاد بود، هم طعمش به ذائقشون خوش نمیومد.
حتی انگلیسیهایی که امروز از ایرانیا ام چایی خورترن، از چایی استقبال نکردن. اگه قسمت قبل دربارهی قهوه بود شنیده باشین یادتون میاد که اونجا توضیح دادیم که توی اون دوران انگلیسیها به شدت قهوه خور بودن و صبح تا شب شون با قهوه میگذشت، نه فقط انگلیسیا همه اروپایی ها همین بودن. اینم باز مزید بر علت شد که انگلیسیها روی خوشی به چایی نشون ندن. تا اینکه یک ازدواج سلطنتی همه چیز رو تغییر داد.
قبل اینکه بریم سراغ بقیهی داستان لطفا یه ثانیه وقت بذارید و از هر جایی که چیزکست رو میشنوید سابسکرایب کنید تا مشترک چیزکست بشید. شنیدن چیزکست همیشه رایگان بوده و رایگان باقی میمونه. ینی شما بدون پرداخت حتی یک ریال میتونید به چیزکست گوش بدید اما ساختن چیزکست برای ما هزینه برداره. هزینههایی مثل تجهیزات، ضبط، تهیهی منابع، جدای از این هم برای انتشار پادکست باید یک به میزبان پادکست بدیم که سالی صد و هشت دلار هزینه برمیداره. این هزینهها به عشق روایت داستانهای چیزکست از بودجهی شخصی ما پرداخت میشه. اما اگر دوست داشته باشید شما هم میتونید با حمایت مالی از ما توی سایت حامی باش به ما توی تولید چیزکست کمک کنید. ما هیچ توقعی از شما برای حمایت نداریم و حمایت از چیزکست کاملا اختیاریه ولی اگر تصمیم بگیرین که ازمون حمایت مالی کنید خب کلی خوشحالمون میکنید و بهمون برای ادامه دادن انگیزه میدید. هر اپیزود چیزکست برای تولید حدود پنجاه ساعت زمان میبره و تولیدش زحمت زیادی داره. معرفی چیزکست به دیگران و حمایت مالی اختیاری شما میتونه این خستگی رو از تن ما در کنه، حتی میتونه در حد یک لیوان قهوهای باشه که هر روز خودتون میخورید یه روزم تصمیم گرفتین که ما رو مهمون کنید. از طریق وبسایت حامی باش میتونید از ما حمایت ریالی بکنید و هم حمایت ارزی. این حمایتها در درجهی اول صرف هزینههای تولید و انتشار پادکست میشه و بعد از اونم برای بالا بردن کیفیت پادکست میشه و اگه چیزی باقی موند میشه انگیزه و امید برای ادامه دادن. لینک صفحهی حامی باشه چیزکست رو میتونید توی توضیحات اپیزود پیدا کنید.
سال 1662 چارلز دوم پادشاه انگلستان با یک پرنسس پرتغالی به اسم کاترین ازدواج میکنه. این کاترین خانم عاشق چایی بود. اصلا اگه چایی نمیخورد موتور مغزش روشن نمیشد. وقتی که بعداز ازدواج با چارلز اومده بود به انگلیس اولین چیزی که خواست یه لیوان چای بود. یکم بعد کمپانی هند شرقی بریتانیا واسهی خودشیرینی یک کیلو چای چینی اعلا به ملکه هدیه داد و با این کار آجر اول رشد چای توی انگلیس گذاشته شد. از وقتی که توی کشور پیچید که ملکه عاشق چایی و چایی خوردن یکی از اصلیترین عادتهای روزانشه، بین مردم انگلیس چایی خوردن شد نماد لوکس بودن.
این شد که تمام طبقاتی که دستشون به دهنشون میرسید شروع کردن به خریدن چای تا مثل خاندان سلطنتی اونام با چای خوردن باکلاس بشن. چای توی انگلیس شد نوشیدنی قشر مرفه و سلطنتی، روز به روزم مصرف چای بین مردم انگلیس بیشتر و بیشتر میشد. حالا این همه چای رو کی از چین وارد میکرد؟ کمپانی هند شرقی بریتانیا. این کمپانی هند شرقی به شکل یک کمپانی ساده نبینینا، امپراتوری داشتن واسه خودشون اینا. داستانشون از همون اوایل قرن هفده شروع میشه. سال 1600 میلادی ملکه الیزابت اول انگلیس میاد و با یک امتیازنامه سلطنتی امتیاز تمام امور تجاری هندوستان رو میده به این کمپانی. کمکم کمپانی هند شرقی یک بازار انحصاری درست میکنه، یک مونوپولی اقتصادی درست میکنه و تمام فعالیتهای تجاری بریتانیا رو توی خاور دور دستش میگیره.
حالا شما تصور کن چایی تو انگلیس ترکونده، همه مردم پولدار دیوانهوار دنبال خریدن و نوشیدن چاییان و تنها واردکنندهی چایی هم کیه؟ کمپانی هند شرقی. ثروتی که این کمپانی توی چند قرن از تجار تچای به دست آورد باور نکردنیه. قدرت کمپانی هند شرقی انقدر زیاد شد که یک ارتش بزرگ داشت، حق داشت قلمروها و مناطق و تصاحب کنه، میتونست جنگ راه بندازه صلح برقرار کنه مالیات بگیره، حتی توی سالهای آینده توی قرن نوزدهم ارتش کمپانی هند شرقی دو برابر ارتش سلطنتی انگلیس بود اما این قدرت عظیم توی قرن هفده هنوز خبری ازش نبود.
برای دست آوردن این قدرت کمپانی هند شرقی باید مالک بازار چای میشد و برای مالک بازار چای شدن باید آستینشان بالا میزدن و دستاشونو آلوده میکردن. توی قرن هفدهم که کمپانی هند شرقی شروع کرد به واردات مستقیم چای از چین، روز به روز ثروت این کمپانی زیادتر میشد، اما با این ثروت بیشتر طمع قدرتم بیشتر میشد.
کمپانی هند شرقی توی بریتانیا قدرت اول چای بود؛ در واقع بهتره بگیم تنها قدرت بازار چای بود. ولی قدرت مطلقهی بازار چای توی دنیا دست چین بود. چین بود تولید چای تو دستش داشت. هر کشوری که میخواست چایی بخره باید از چین میخرید و باید طبق شرایطی که چین مشخص میکرد چای میخرید. از اواسط قرن هجده توی معاملات بین چین و انگلیس چین هیچ علاقهای به محصولات انگلیسی نداشت و در مقابل چای فقط و فقط نقره میخواست، انگلیسیها هم خودشون نقرهی زیادی نداشتن و واسه همین کمپانی هند شرقی دستش مونده بود تو پوس گردو. این شد که با یک سیاست و یکم علم تجارت و دو قاشق خباثت کمپانی هند شرقی رفت سراغ یک استراتژی جدید؛ موادمخدر.
چندین این چند قرن بود که توی کشورهای آسیایی مثل چین مصرف تریاک رواج داشت؛ اولش مثل کوکایین که توی اپیزودای سه تا شیش داستانش گفتیم کاربرد دارویی داشت براشون. اما بعد از یه مدت خوردن به تعطیلات نوروز و دیگه من معتادش شدن. اما توی چین قرن هیجده که داریم در موردش حرف میزنیم، مصرف و کاشت تریاک ممنوع بود.
بین مردم چین مسلما یه سریا بودن که تریاک مصرف میکردن ولی خب تعدادشون زیاد نبود، همین موقعی که تجارت چای بین چین و انگلیس داشت به مشکل میخورد، کمپانی هند شرقی بریتانیا یه تصمیم کثیف گرفت. نقششون این بود که اول کلی تریاک پرورش بدن تو همین حین یه تعداد خیلی زیاد از چینیا رو معتاد به تریاک کنن و با بالا رفتن تقاضا برای تریاک توی چین چای با تریاک معامله کنن.
اما اجرای همچین نقشهای احتیاج به دو تا عامل مهم داشت: زمین و نیروی انسانی. از اونجایی که نمیشد توی زمینهای بریتانیا تریاک کاشت و نیروی انسانی بریتانیایی پول زیادی میخواست، کمپانی هند شرقی خیلی شیک حمله کرد به هندوستان. بعد از کلی درگیری و بکش بکش کمپانی هند شرقی کل منطقه بنگال هندوستان گرفت دستش و مستعمرهی خودش کرد. این بنگال که داریم میگیم توی اون دوران ثروتمندترین بخش هند بوده.
توی قرن هیجده بنگال صاحب دوازده درصد تولید ناخالص داخلی کل جهان بود. توی اون دوران بنگال پایتخت کشتیسازی جهان بود و نساجی صنعتی توش یه صنعت رو به رشد بود. بعد از اینکه کمپانی هند شرقی بریتانیا بنگال تصاحب کرد تمام صنعت این منطقه را از کار انداخت و کل این منطقه شد مزرعهی کشت تریاک برای کمپانی هند شرقی.
در عرض پونزده سال سلطهی کمپانی هند شرقی توی بنگال بیشتر از ده میلیون نفر از مردم بنگال از گرسنگی زجرکش شدن. هر کسی هم که زنده مونده بود عملا یه برده بود که باید توی زمینهای تریاک جون میکند. بعد از اینکه بریتانیاییا کلی تریاک از زمینهای بنگال به دست آوردن، چین تا خرخره توی تریاک غرق کردن. اواسط قرن نوزده از هر سه تا چینی یه نفر به تریاک اعتیاد شدید داشت. مردم چین رسما داشتن رو به نابودی میرفتن. از اون طرف کمپانی هند شرقی با مبادلهی تریاک و چای توی دریای پول غرق شده بود. عملا کمپانی هند شرقی بریتانیا برای سود بیشتر دوتا کشور رو به نابودی کامل کشوند.
ملت هند و از گشنگی کشت و ملت چین از اعتیاد؛ یه چیزی مثل همون بلایی که بریتانیا سر سه میلیون نفر ایرانی توی قحطی بزرگ ایران اورد، این بیشرفی آدمیزاد تا کجا قراره ادامه داشته باشه من نمیدونم.
توی قرن نوزده کمپانی هند شرقی و دولت بریتانیا از راه تجارت چای ثروت خیلی زیادی به دست آوردن. همین ثروتی که از چای به دست آورده بودن شد پشتوانهی مدرنیزه کردن نیروی دریایی بریتانیا و قوی کردن ارتش این کشور. از اون طرف چین که مردمش توی اعتیاد غرق شده بودن روز به روز داشت بیشتر میرفت قهقرا. سال 1839 امپراتور چین دیگه طاقتش طاق شد. تجارت دریایی و وارد شدن تریاک توی بندر کنتان انجام میشد. در واقع خارجیا فقط حق داشتن از طریق بندر کنتان با چین روابط تجاری داشته باشن.
امپراتورم یه نماینده فرستاد اونجا که به اوضاع رسیدگی کنه و این داستان تریاک و جمع کنه. اون مامور 1.2 میلیون کیلوگرم تریاک ریخت تو دریا. این حرکت امپراتور چین انگلیسیها رو خیلی عصبانی کرد. این شد که با کشتیهای مجهز حمله کردن به چین و این شد که اولین جنگ چین و انگلیس که توی تاریخ به اسم جنگ تریاک اول میشناسنش شروع میشه. نتیجهی این جنگ فکر کنم براتون مشخص باشه دیگه، ارتش انگلیس که با پول تجارت چای مدرن و قدرتمند شده بود رسما ارتش ضعیف و معتاد چین و له کرد.
نتیجهی جنگ برای چین فاجعه بود؛ نه تنها چین مجبور شد کل هزینه جنگ به بریتانیا بده، بلکه جزیرهی هنگ کنگ هم از چین جدا شد و به انگلیس داده شد. واسهی همین که الان هنگکنگ یه منطقهی خودمختاره و برخلاف چین یک سیستم سرمایهداری توش حاکمه. البته که سال 1997 هنگکنگ از زیر پرچم انگلیس در اومد و به چین اضافه شد ولی همچنان منطقهی خودمختار باقی مونده.
بعد از این جریان جنگ چین اوضاش خیلی داغون شد. شرایط بعد از جنگ و اوضاع بد اقتصادی و اعتیاد شدید که با هم جمع کنی میفهمی چه خبر بود دیگه. همین موقعهاست که مردم ناراضی چین ضد امپراتور شورش میکنند و توی جریان این جنگ داخلی چین حدود سی میلیون نفر کشته میشن.
وسط این جنگ داخلی بریتانیا و فرانسه هم دوباره خراب میشن سر چین و جنگ تریاک دوم رو راه میندازن. امپراتور چین هم که دیگه به خاک سیاه نشسته بود میشینه یک قرارداد با این دولتها امضا میکنه و اجازه تجارت چای توی چند تا بندر مهم چین رو به بریتانیا میده. این وسط تریاک مجبور میشه قانونی اعلام کنه. این میشه که بریتانیا با سر میره تو کوزهی عسل. یه مدت میگذره و اوضاع بازار برای بریتانیا عالی پیش میره ولی از اونجایی که طمع انسان ته نداره کمپانی هند شرقی تصمیم میگیره کاری کنه که بازار کلا از دست چینیها خارج بشه. حالا چطوری؟
بریتانیا از اواخر قرن هیجدهم متوجه شده بود که توی مناطقی از هند گیاه چای به شکل خودرو رشد میکنه. در نتیجه اون مناطق شرایط مناسب کاشت چای رو داشتن، از اونجایی که اون مناطق هند دست خود بریتانیا بود و عملا مستعمره بریتانیا بود، اگه میشد اونجا چای پرورش داد دیگه میشد رسما چین رو از بازار چای حذف کرد. اما مشکلی که وجود داشت این بود که چای هندی اصلا و ابدا مزهی چایی چینی نمیداد؛ بدمزه بود واقعا. این میشه که بریتانیا بعد از کلی وررفتن با چای هندی به این نتیجه میرسه که آقا این کار نتیجه نمیده، ما باید بریم گیاه چینی رو بیاریم توی این زمینا بکاریم.
اما چین حتی خروج اطلاعات دربارهی کشت چای از کشور ممنوع کرده بود چه برسه به خروج خود گیاه چای. در نتیجه کمپانی هند شرقی مجبور بود این گیاه و بدزده. این میشه که یه آقایی به اسم رابرت فورچون مامور میشه که خودش شبیه چینیا بکنه و بره گیاه چای از چین بدزده بیاره هند. حالا من نمیدونم چطوری یه آدم انگلیسی فقط با پوشیدن لباس چینی شبیه چینیا میشه ولی در هر صورت کسی به این بنده خدا شک نکرد. اینم میره چند وقت توی مناطق مختلف کشت چای گشت میزنه و میفهمه که همهی چاییا از یه دونه گیاه میان.
تا قبل از اون بریتانیاییها فک میکردن چای سبز و چای سیاه دوتا گیاه جدا ولی فورچون میفهمه که گیاهش مشترکه، فقط نحوهی عملآوری بعد از برداشتشون فرق داره. خلاصه که به هر بدبختی بود این بنده خدا گیاه چای و روش تولیدشو از چین خارج میکنه. البته این جریان چندین سال زمان میبره و در طول این مدت هزاران نوع چای مختلف از مناطق مختلف چین به هند فرستاده میشه و آخرشم این آقای فورچون شیش تا استاد کشت و تولید چای رو با خودش از چین به هند میبره. اینجوری میشه که تا چینیا بیان بفهمن چی شد مرغ از قفس پرید و تجارت چای از دستشون قاپ زده شد. در عرض چند سال تمام زمینای هند میشه زمین چایی. انگلیس پرورش چای توی بقیهی مستعمرهها مثل آفریقای جنوبی هم ادامه داد و کمکم بازار چای کامل اومد تو دستش. البته یادمون نره همهی این چای خوش عطر و جذابی که تو این مناطق پرورش داده میشد رو بردههای هندی و آفریقایی که توی بدترین شرایط ممکن زندگی میکردند میکاشتند.
اکثر این کشت چای توی منطقهی عثم هند انجام میشد. منطقهای که یکی از باارزشترین محصولات جهان توش تولید میشه و امروز جزو فقیرترین و عقب ماندهترین مناطق جهانه. از اون به بعد انگلیس کنترل کل بازار چای و تا حد خیلی زیادی گرفت دستش و این شد که امروز انگلیسو عنوان مهد چای دنیا میشناسیم.
از قرن هیجده نوزده به بعد کمپانی هند شرقی روز به روز دستش بیشتر به چایی میرسید و عرضهی چای توی کشورهای غربی بیشتر و بیشتر میشد. کمکم عرضه از تقاضا هم زد بالاتر و طبعا باعث شد قیمت چای کم بشه و چایی کم کم از اون حالت لوکس خودش خارج بشه و بشه یه نوشیدنی عادی که همهی مردم مصرفش میکردن.
قبل از اینکه وارد قرن بیستم بشیم باید بریم سراغ یکی از چای خور ترین کشورهای عالم؛ پنجمین کشور مصرفکنندهی چایی و محل تولد یکی از مهمترین اختراعهای مربوط به چای یعنی سماور. چه کشوری رو میگم؟ ایران؟ نخیر، روسیه.
روسها از همون قرن هفده چاییخور شده بودن. حتی از انگلیسیها هم زودتر شروع کرده بودن چایی خوردنو. داستان ورود چای به روسیه از دوران اولین تزار خاندان رومانف یعنی میخاییل فدرویچ شروع میشه. این میخاییل خان قصهی ما همیشه مریض بود، یه حال نزار و بیماری داشته همیشه. توهمون قرن هفده یه خان مغولی میاد و به سفیر روسیه در محل حکمرانی خودش میگه که آقا ما یه نوشیدنی از چینیها گرفتیم این خاصیت دارویی داره بدین به اون تزارتون بخوره شاید حالش بهتر شد.
تزار میخاییل هم قبول میکنه که این نوشیدنی رو بخوره. اما اولین جرعه رو که از چای میخوره مزهی تلخش میزنه تو ذوقش با عصبانیت فنجون میکوبه زمین. میگه این چه زهرماریه؟ داروعه یا سم؟ نمیخوام آقا من مریض باشم راحتترم، (بیسلیقه). این میشه که چایی توی اولین ورودش به روسیه با شکست روبرو میشه. یکم بعد میخاییل میمیره و پسرش الکسی میخایلوویچ میشه تزار روسیه. این یکی تزار روسیه که مشکلات جدی معده داشت برعکس پدرش ترجیح میده چایی بخوره تا اگر اثر دارویی داره باعث میشه مثل باباش جوون مرگ نشه.
بعد از یه مدت چایی خوردن میبینه مشکلات معدهش خیلی کمتر شدن. این میشه که به اثر دارویی چایی ایمان میاره و چایی میشه نوشیدنی روزانهاش. به چشم بهم زدنی بین مردم طبقه مرفه روسیه گیاهی که بیماری تزارو شفا داده میشه نقل مجالس. این میشه که اول خاندان سلطنتی و بعدشم طبقهی اشراف شروع میکنن به چای خوردن. چای میشه نوشیدنی اشراف و کم کم یه هویت لوکس پیدا میکنه تو روسیه. یه صد سالی اوضاع به همین منوال میگذره؛ توی قرن هجده با ورود انگلیس به صنعت چای و اتفاقاتی که قبلا گفتیم چای توی اروپا خیلی خیلی محبوب شده بود.
طبقهی اشراف توی کشورهایی مثل انگلیس و فرانسه کلی مراسم و غر و فر واسه چایی خوردن داشتن. هزاران مدل لیوان با هزاران سایز مختلف داشتن و همه چی رو یه آداب و قواعد خاصی بود واسه چایی خوردن. از مدل نشستن بگیر تا نحوهی سرو چای؛ بعد از اون طرف تو روسیه چه خبر بود؟ پتر کبیر تازه مرده بود و دوران جدیدی توی فرهنگ روسیه شروع شده بود.
اگه اپیزود همبرگر شنیده باشید در جریان هستین که این پترکبیر مرحوم کلا فرهنگ و اقتصاد روسیه رو از این رو به اون رو کرد. پترکبیر اون کسی بود که امپراتوری روسیه را پایهگذاری کرد و روسیه رو یک کشور مدرن در حد باقی ابرقدرتهای اون دوران کرد. بعد از مرگ پتر کبیر دوران جدیدی توی روسیه شروع شد. اولا روسیه دیگه وارد دوران شکوه و عظمت و اشرافیگری مدرن شده بود و از لحاظ فرهنگی مدام خودش و با کشورهای اروپایی مقایسه میکرد. دوم بعد از پترکبیر اکثر تزارهای روسیه زنان بودن و دوران شکوه فرهنگی همزمان شده بود با حکومت زنان.
زنان قدرتمندی مثل کاترین یکم، الیزابت روسیه و از همه مهمتر کاترین دوم یا همان کاترین کبیر تو این دوران تزار روسیه بودن. جدا از همهی پیشرفتهای نظامی و سیاسی و اقتصادی روسیه تو این دوران، حضور زنان در قدرت باعث توجه بیشتر به مسائل فرهنگی شد. این شد که توجه اشراف و خاندان سلطنتی کمکم به مراسم لوکس چایخوری دربارهی اروپایی جلب شد. مثلا خود کاترین کبیر یک کاخ خاصی داشت مخصوص مراسم چای خوری؛ این شد که توی روسیه هم فرهنگ و مراسم چای خوری جا افتاد و چایی تبدیل شد به مهمترین نوشیدنی روسیه. اما روسها با روش چایی درست کردن چینیا یه مشکلی داشتن. اونم اینکه چینیا چایی رو توی مقدار کم با فنجانهای کوچیک میخوردن و روسها عادت داشتن نوشیدنیهای داغ توی زیاد توی لیوانهای بزرگ بخورن.
در نتیجه قوری های کوچیک و فنجانهای ریزه میزه چینیا به کارشون نمیومد. این شد که تو سال 1778 دو تا برادر روس یک دستگاه جدید برای چای درست کردن ساختن و اسمشو گذاشتن ساماوار یا همون سماور خودمون. این شد که روسها تونستن برای تامین چایی توی حجم زیاد برای استفادهی روزانشون یه روش جدید درست کنن. سماورها توی اون دوران چند تا مدل مختلف داشتن و بعضیاشون برای چای درست کردن استفاده میشدن و بعضیاشون برای تمیز کردن دست و ظرف و ظروف با آب جوش.
کمکم با رسیدن قرن نوزده و پیشرفت راهسازی واردات چای به روسیه سادهتر شد و قیمت چای کم شد. این شد که دیگه تمام طبقات جامعهی روسیه به راحتی میتونستن چای تهیه کنن. با این وفور چایی چند سالی بیشتر طول نکشید که تمام روسیه شدن چایخورای جدی. چایی شد محبوبترین نوشیدنی روسیه و از فقیر تا غنی همه چای خور بودن. اگه یه خونهی روس توش سماور نبود معنیش این بود که صاحبخونه شکل خیلی افراطی فقیره. بعد از یه مدت روسها خودشون توی مناطقی مثل گرجستان و آذربایجان شروع کردن به کاشتن چایی.
البته که طعم و رنگ چای چینی نداشت ولی برای طبقات ضعیف جامعه کافی بود. همین موقع توی روسیه یک جریانی شروع شد که یه سری بستههای حمایتی رو بین مردم خیلی فقیر پخش میکردن. تو این بستههای کیسه چای، چندتا تکه قند و یه تیکه نون بود.
معتقد بودن که این میزان مواد غذایی برای سرپا نگه داشتن یک انسان کافیه. از اینجا به بعد دیگه هیچکس توی روسیه نبود که روزی حداقل یک بار چای نخوره. این شد که روسیه شد یکی از چای خورترین کشورهای دنیا. اما توی لیست کشورهای چایخور دنیا روسیه رتبهی پنجم داره و یک رتبه از یک کشور خیلی مهم پایینتره. چهارمین کشور چای خور دنیا، ایران.
چای توی ایران برخلاف تصور عمومی سابقهی خیلی طولانی نداره. مسلما از زمانی که چینیها شروع کردن صادر کردن چایی یعنی از قرن هفتم میلادی به بعد چای به ایران هم رسیده بود منتها خب مصرفی نداشت و یک تعداد خیلی کمی از مردم اصلا میدونستن چیه. مثلا ابوریحان بیرونی توی قرن یازده میلادی توی یک کتابی نوشته بود که یک گیاهی هست به اسم چای که توی چین به عنوان دارو استفاده میشه و از این حرفا. ایرانیا کلا اهل چای خوردن نبودن قهوه خور بودن توی اون دوران.
تقریبا میشه گفت رسیدن چای به ایران مثل باقی کشورها از قرن هفده میلادی به بعد شروع شد. تا آخر دوران حکومت شاه عباس صفوی چایی توی ایران اصلا محبوبیتی نداشت. خود شاه عباسم طرفدار دو آتیشه قهوه بود و کلا توی ایران فقط قهوهخونه وجود داشت که توش قهوه سرو میشد. شاه عباس قهوهخانهها رو خیلی جدی میگرفت حتی اصلا یه سری از جلسات با سفرای خارجی رو توی قهوهخانههای سلطنتی برگزار میکرد. توی قهوهخانههای عصر شاه عباس قهوه نوشیدنی اصلی بود و به جز قهوه یه سری خوراکی و غذا و اینا هم سرو میشد.
به طور کلی چای و قهوه خونهها وجود نداشت؛ خود شاه عباس فقط قهوه میخورد و چایی خوردن تو کارش نبود. بعد تولیدکنندههای عزیزمون هی میان استکان نعلبکی طرح شاه عباسی میدن به ملت. بعداز مرگ شاه عباس و روی کار اومدن نوش شاه صفی کمکم چایی خوردن توی ایران مرسوم شد. این میشه همون قرن هفده که چینیها شروع کرده بودند صادرات چای. از همون دوران حکومت شاهصفی واسطهی تجارت ایران با چین و ترکستان اون دوران چایی به شکل جدی وارد ایران شد و کمکم چایی خوردن مرسوم شد.
اما تو این دوران همچنان قهوه خیلی از چای محبوبتر بود. چایی رو اکثرا در طبقهی اشراف میخوردن. گفتم دیگه چایی تو این دوران خیلی گرون بود. مثل همهی کشورهای دنیا چایی توی ایران نوشیدنی لوکس حساب میشد. بعد از اینکه حکومت صفوی برافتاد و مملکت شلوغ پلوغ شد دیگه کسی وقت چای و قهوه خوردن نداشت. توی دوران افشاریه و زندیه هم انقدر اوضاع کشور قمر در عقرب بود که اصلا کسی قهوهخونه و چای خونه نمیرفت. بعد از اینکه آقا محمد خان قاجار میاد و سلسلهی قاجاریه رو پایگذاری میکنه اوضاع یه فرقایی میکنه.
از دوران بعد از آقا محمد خان اوضاع سیاسی کشور از اون حالت پرتلاطم شلوغ پلوغ درمیاد؛ آروم میشه کشور، دیگه درگیری زیاد نداشتن، ملت زندگیشونو میکردن، حکومت الکی خون خودشو کثیف نمیکرد هر مشکلی پیش میومد یه شهری ایالتی امتیازی چیزی میداد به کشورهای خارجی مشکل حل میشد. خیلی استرس نمیدادن به خودشون این شاهگربه های قاجاری. میدونین دیگه استرس واسه پوستشون ضرر داشت آخه.
اوضاع سیاسی داخل که آروم بود مردم کمکم قهوهخونه رفتنو شروع کردن ولی کمکم قهوه کمرنگتر شد و چایی جاشو گرفت. دلایل مختلفی هم داشت؛ هم تغییر ذائقهی مردم ایران، هم ارزانتر شدن چایی نسبت به دوران صفویه، هم تاثیر دارویی چایی و هم کافئین کمتر چایی که باعث میشد روزی چند بار بتونن مصرفش کنن و اذیت نشن. اما تمام این چای مصرفی توی قهوه خونهها بود و اکثرشون توی تهران که پایتخت بود بودن. هنوز توی خونههای مردم چایی خوردن خیلی مرسوم نبود.
از طرفی هم چایی تواین همچنان وارداتی بود و ایران کشت چای اصلا نداشت. اوضاع همینطوری پیش رفت و شاه بعد شاه اومد تا اینکه رسیدیم به یک سال قبل از مرگ ناصرالدین شاه. اینجا با یه شخصیتی باید آشنا بشیم به اسم محمد میرزا؛ این آقای محمد میرزا از دولتمردای دوران قاجار بود، کاری به سوابق گذشتهش نداریم. یک سال قبل از کشته شدن ناصرالدین شاه محمد میرزا فرستاده میشه هند تا به ژنرال کنسولی ایران توی هند. بعد از یه مدت میرسه هند اونجا مشغول به کار میشه. این زمان همون دورانی که گفتیم هند داشت میشد مزرعهی پرورش چایی انگلیس.
همین موقعها توی ایران حکومت علاقه پیدا کرده بود به کشت کردن چایی؛ دلیلشم واضح بود دیده بودن روسیه و انگلیس دارن کشت میکنن گفتن آقا ما هم بکنیم از این فرنگیا عقب نمونیم دیگه یه پولی هم این وسط در میاد. محمد میرزا که این جریانو میدونست توی هند شروع میکنه تحقیق کردن در مورد گیاه چای و میره توی مزرعهها و کارگاههای مختلف گشت میزنه. حتی میره یه دورهی آموزشی دربارهی کشت و تولید چای میگذرونه و گواهینامهی تخصص کشت چای هم میگیره. بعد از این جریانا به مظفرالدین شاه که بعد از پدرش شاه شده بود نامه مینویسه و اطلاع میده که زمینهی لازم برای کاشت چای توی ایران از لحاظ علمی و مواد اولیه فراهمه.
مظفرالدین شاه هم میگه آقا دمت گرم بیا عملیش کن؛ محمد میرزا با کلی بدبختی گیاه چای از هند با خودش میاره ایران بعد از کلی تحقیق و بررسی تشخیص میده که لاهیجان مناسبترین جا برای کاشتن چاییه. بعد از اینکه طرح کلی کشت چای میریزه وارد یه هفتخان رستم میشه. از اینور باید درباریادو دولتیا رو راضی میکرد و از اونورم باید مردم گیلان راضی میکرد. خلاصه بعد از کلی جون کندن و عرق ریختن بالاخره طرحش عملی میکنه و لاهیجان میشه مرکز اصلی کشت چای ایران.
بخاطر کشف روش کشت چای توسط محمد میرزا هم شاه لقب کاشف السلطنه رو میده و بعد از اون اسمش میشه محمد میرزا کاشف السلطنه. این میشه که کشت چای رسما توی ایران شروع میشه و با بومی شدن تولید چای کمکم همهی مردم ایران قهوه کنار میذارن و چای خور میشن. اما همچنان توی ایران و تمام دنیا چای به شکل سنتی دم میشد تا اینکه رسیدیم به دههی اول قرن بیستم.
تا اوایل قرن بیستم دم کردن چای توی کشورهای مختلف دنیا به همون روش دم کردن سنتی ادامه داشت. تا اینکه سال 1901 دوتا خانم آمریکایی یه اختراع جدید میکنن. این دو نفر اعتقاد داشتن که دم کردن یه قوری چای هم زمان زیادی میبره، هم اینکه کلی چایی اسراف میشه دور ریخته میشه کلی چایی. این میشه که میان یک اختراع جدید ثبت میکنن؛ یه کیسهی مخصوص که چای توش ریخته میشد و میتونستی اون کیسه رو توی لیوان آب جوش فرو ببری و فقط به اندازه یک لیوان و نه بیشتر چای حاضر کنی.
اینجوری هم چایی سریع حاضر میشد و هم اسرف نمیشد. اما این دو نفر نتونستن طرحشونو تجاری کنن. هفت سال بعد یک تاجر نیویورکی به اسم سالیوان میاد و بیخبر از اختراع این دوتا خانم طرح چای کیسهای تجاری میکنه. داستان اونم جالبه؛ این آقای سالیوان کارش واردات چای بوده. یه بار که میخواسته برای مشتریاش نمونهی چایی بفرسته یه مقدار چایی رو توی کیسههای کوچیک کوچیک میریزه و هر کدومشو میفرسته برای یکی از مشتریاش.
اونم خیلی تصادفی به ذهنشون میاد که این کیسه رو به عنوان نگهدارندهی چایی استفاده کنن و با همون کیسه چای وارد آب جوش میکنن. بعد که میبینن نتیجهی خوبی میده و به خاطر حجم زودتر از چای عادی حاضر میشه و دردسرش کمتره به سالیوان میگن آقا شما تو همین فرمت برای ما چایی بفرست. سالیوان که استقبال بازار میبینه کلا اصلا برنامش عوض میشه و شروع میکنه تولید کردن چای کیسهای و برعکس اون دوتا خانم چای کیسهای رو تجاری میکنه. البته خب یه حرکتایی روی دونههای چایی میزنه و ریزتر میکنه که سریعتر دم بکشن.
چند سالی بیشتر طول نمیکشه که جامعهی چایخور غرب که گل سرسبدش انگلیسیها بودن از این ایده استقبال خیلی زیادی میکنن و به چشم بهم زدنی چای کیسهای جای چایی دمی رو میگیره. به طوری که الان اگر شما به یک شخص انگلیسی بگی که ما ایرانیا چای سنتی دم میکنیم یه جوری نگاه میکنه که انگار تو عصر حجر داری زندگی میکنی. من اینجا یه نظر شخصی بدم؛ اگه چایی دمی نمرش بیست باشه چای کیسهای شاید با تقلب بتونه ده بیاره که پاس بشه، والا. خلاصه کمکم بازار چایی از اون فرم سنتی خودش خارج میشه و تو کشورهای غربی چای کیسهای جای چای خشک دمی رو میگیره.
البته توی خاورمیانه و آسیا این اتفاق نمیفته و همونطور که گفتم چای کیسهای برای اکثر خاورمیانهایا مثل فحش میمونه. امروزه بیشترین مصرف چایی توی کل دنیا رو ترکیه داره. بعدش به ترتیب ایرلند، بریتانیا، ایران و روسیه بیشترین مصرف چای رو دارن. چایی با تمام فراز و نشیبی که پشت سر گذاشته انقدر نوشیدنی با ارزشی بوده که هنوزم که هنوزه محبوبیت خودش رو از دست نداده.
همونطور که تو این قسمت شنیدین انقدر این نوشیدنی خوش طعم و پرخاصیت و باارزشه که سالهای سال سرش دعوا بوده و جنگهای زیادی سرش اتفاق افتاده. اما چایی بر خلاف تاریخ خشنی که داشته نوشیدنی صلحه. چایی خوردن همیشه با گپ زدن و خستگی در کردن همراه بوده. بیاغراق میشه گفتش چایی یکی از حال خوب کن ترین چیزای این عالمه، پس تا وقتی داریمش و میتونیم تو هر موقعیتی یه لیوان ازش بخوریم باید قدرشو بدونیم.
چون در طول تاریخ کلی آدم به خاطر همین چایی خوش رنگی که توی دست ماست نه تنها جونشونو، بلکه کشورشون رو هم از دست دادن.
بقیه قسمتهای پادکست چیزکست را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ۱۸ چیزکست- سلاح شیمیایی (بخش دوم: از هیتلر تا ویتنام)
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ۳۹ - تلخ شیرین | تاریخ شکلات
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت ۱۴ چیزکست- قهوه (بخش دوم)