رشته مهندسی کامپیوتر از رویا تا واقعیت(3)
قراره تو چندتا پست در مورد تجربه تحصیل تو رشته مهندسی کامپیوتر براتون بنویسم و تجربیات تلخ و شیرینمو با شما به اشتراک بذارم. که قسمت اول رو میتونین از اینجا بخونین رشته مهندسی کامپیوتر از رویا تا واقعیت (1)
همونطور که در (رشته مهندسی کامپیوتر از رویا تا واقعیت (2)اولین روز دانشگاه) گفتم به نظر من یکی از عناصر تاثیر گذار علاقه مند شدن به درس، کسیه که اون درس رو تدریس میکنه. پس تصمیم گرفتم برای ادامه پست ها با موضوع استادهایی پیش برم که درس ها رو شیرین یا زهرمار میکردن.
بذارین از دومین ترم تحصیل در دانشگاه شروع کنم همونطور که در پست قبلی گفته بودم استاد مقیمی که مبانی کامپیوتر و برنامه نویسی مقدماتی تدریس میکردن اونقدر در تدریس و اخلاق بینظیر بودن که من توی همون کلاس ها عاشق زبان برنامه نویسی سی شارپ شدم و از شانسم ترم دوم که انتخاب واحد کردم شاگردی استاد بینظیر دیگه ای به نام استاد مینازاده قسمتم شد. از قضا ایشون هم برنامه نویسی سی شارپ رو به صورت پیشرفته بهمون یاد دادن تا اینجا داستان خیلی خوب پیشرفت و از اونجایی که استاد مینازاده علاقه منو نسبت به این درس دیده بود بهم پیشنهاد کار دادن، دقیقا همینجا بود که به غلط باورم شد وقتی استاد این درس به من پیشنهاد کار داده پس هزار جای دیگه هم برای من کار وجود داره و وقتی برای مصاحبه رفتم در جواب به این سوال که چند روز در هفته میتونم سرکار برم، گفتم: باید تایم کاریم جوری باشه که با ساعت باشگاه رفتنم تداخل نداشته باشه(اون موقع به صورت جدی والیبال رو پیگیری میکردم).! و این شد یکی از افسوس های بزرگ من که به خاطر یه فکر بچگانه، یه فرصت خوب رو که می تونست در آینده ام تاثیر داشته باشد از دست دادم.
خب از استاد مینازاده و ماجراهایی که باهاش داشتم بگذریم باید از یه استاد خوب دیگه اسم ببرم که هرچند درسش جزء دروس تخصصی نرم افزار نبود اما کاری کرد که با درسی که سال ها قهر کرده بودم دوباره آشتی کنم. اون درس چیزی نبود جز ریاضی.استاد بهره مند پور اونقدر قشنگ ریاضی عمومی 1و2 رو درس میداد که حتی منی که از 7 صبح بیدار شدن متنفر بودم به عشق تدریسش ساعت 7 اولین نفر سر کلاس حاضر میشدم و در نهایت یه 20 قشنگ و دوست داشتنی بعد از سالها تو درس ریاضی گرفتم.
ترم دوم هم با این دو استاد درجه یک و البته یک ترس بزرگ گذشت.ترس از درسی که باید ترم سه برمیداشتم البته ترسم بیشتر از اونکه از سختی درس باشه ترس از نشستن سر کلاس استاد ضیائی بود. داریوش ضیائی مدیر گروه رشته مهندسی کامپیوتر که درس زبان ماشین و اسمبلی را به طور اختصاصی خودش درس میداد و هر ترم برای ترم آخری هایی که موفق به پاس کردن این درس نشده بودند یک کلاس با استاد دیگر ارائه میداد تا بلکه از بدبختی پاس کردن این درس خلاص شوند.در طول ترم اول و دوم همیشه فکر میکردم همه در مورد استاد ضیائی اغراق میکنن تا اینکه ترم سه، برای بار اول سر کلاس ایشون حاضر شدم و فهمیدم تمام اون صحبت ها نه تنها واقعیت بودند بلکه در مورد فضائل این استاد!!! کم هم گفته بودن. به نظرم اونقدر سخن درباره ی استاد ضیائی و استاد های امثال او و به طور کلی شیوه ی تدریس و اخلاقشون وجود داره که باید یک پست جدا به این تیپ استادها و تاثیرشون در دوران تحصیل و بعد از تحصیل دانشجوها اختصاص داد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
فناوری و برنامه نویسی چه نقشی در ارتقای ایمنی محل کار دارند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفاوت بین Framework و Library چیه ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
من فاطمه گل جاه برنامه نویس وب هستم