قصهگوی برندها
از اهمیت داستان سرایی کسب و کار بیشتر بدانید
داستانها و افسانهها تنها به دوره کودکی تعلق ندارند. قصهها همیشه و در هر حال ما را در طول زندگی همراهی میکنند و تمام جنبههای زندگی شخصی، شغلی و اجتماعی ما را تحتتاثیر قرار میدهند. چندین سال است که رهبران کسبوکارها از اهمیت داستانسرایی آگاه شدهاند و سعی میکنند از آن در جهت رسیدن به اهداف خود و جذب مشتری استفاده کنند. این موضوع تا این حد برای شرکتها مهم شده که بسیاری از مدیران کسبوکارها از نویسندگان و افراد اهل شعر و ادبیات برای بیان داستانهای جذاب و دلربا در مورد شرکت خود کمک میگیرند. در این مقاله درباره داستان سرایی کسب و کار و اهمیت آن صحبت میکنیم.
داستانها در مسیر اصلی حرکت میکنند
سالانه یک گردهمایی با نام StoryFest برگزار میشود که بسیاری از رویدادهای آن روی داستانسرایی متمرکز است. در سومین دوره از این گردهمایی، رویدادهای «داستانسرایی و رهبری»، «قصهگویی بهعنوان استراتژی کلاس درس» و «داستانسرایی برای ارتباط خلاق» اولین دورههایی بودند که بهطور کامل فروخته شدند. تقاضا برای این دورهها به قدری زیاد بود که برگزارکنندگان مجبور شدند فضای بیشتری برای شرکتکنندگان فراهم کنند.
اما چرا داستانسرایی در دنیای کسبوکارها و شرکتها چنین شتاب گرفته است؟ میتوانیم پاسخ این سوال را در شرایط جامعه و تقاضای مردم جستجو کنیم. بیشتر مردم در حجم عظیمی از اطلاعات موجود غرق شدهاند. در چنین شرایطی، شرکتها و کسبوکارها برای رساندن صدای خود به گوش مخاطب باید بیشتر تلاش کنند و صدای بلندتری داشته باشند. صدایی که در جان مخاطب بنشیند و گوشهای از ذهن او را به خود اختصاص دهد. داستانها و قصهها دقیقا همان راهحل در دسترس برای شرکتها هستند. پس طبیعی است که رهبران کسبوکارها بهدنبال تقویت مهارتهای داستانسرایی خود باشند یا از داستانسراهای حرفهای در این راه کمک بگیرند.
تمام ما انسانها از لحظه تولد، اطلاعات و دادهها را در قالب میم (meme) دریافت میکنیم. البته منظور ما از میم در اینجا عکسهای خندهداری که در شبکههای اجتماعی پخش میشوند، نیست؛ بلکه به تعریفی از میم اشاره داریم که اطلاعات فرهنگی و رفتاری را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکند. این الگوهای رفتاری و داستانسرایی است که به نسل جدید کمک میکند تا از شنیدن یک داستان لذت ببرند، آن را به خاطر بسپارند و سپس بر اساس آن الگو رفتار کنند. اما اطلاعاتی که در دنیای امروز ما وجود دارد، خالی از این جذابیت است و هیچ آغاز و پایانی ندارد. پس میتوانیم به مخاطب حق بدهیم که ارائه اطلاعات در قالبی غیر از داستانسرایی، او را خسته کرده و اجازه تعامل به او ندهد.
در دوران قدیم، قصهگوها مجبور بودند تا یک داستان را بارها و بارها برای انسانها نقل کنند. پس آنها از شیوههای مختلفی برای بیان داستان استفاده میکردند تا جذابیت آن را حفظ کنند. مثلا گاهی داستان را از دید شخصیتهای مختلف بیان میکردند. بهطور مشابه، مدیران کسبوکارها هم معمولا مجبورند که یک داستان را بارها و بارها برای مخاطبان مختلف خود بیان کنند. پس آنها هم باید شیوههای خلاقانهای را برای بیان داستانهای خود به کار بگیرند. اینجاست که مهارتهای داستانسرایی به کمک آنها میآید و راهکارهای خلاقانهای در اختیار آنها قرار میدهد.
به داستان سرایی کسب و کار ایمان بیاورید
بسیاری از متخصصهای داستانسرایی معتقدند هنوز شرکتها به قدرت داستانها ایمان نیاوردهاند. بعضی از مردم فکر میکنند داستانسرایی یک مسیر اشتباه در دنیای کسبوکارها است. آنها تصور میکنند بیشتر مردم تنها بهدنبال حقیقت و تصمیمهای سخت هستند و از قصههای بلند لذت نمیبرند. پس بیایید کمی عمیقتر شویم تا ابهامات راجع به داستانسرایی را از بین ببریم.
مفهوم داستانسرایی برند در دهه ۱۹۹۰ مطرح شد. اما در چند سال گذشته محبوبیت این مهارت شتاب بیشتری به خود گرفته است. در حال حاضر، تدتاکهای مرتبط در حوزه داستانسرایی میلیونها بازدیدکننده دارند و شرکتها از رهبران خود میخواهند پیام کسبوکار را در قالب داستان به دیگران ارائه دهند تا جذابتر باشد و مشتریها و کارمندان بهراحتی آن را درک کنند.
اگر به داستانهای فرهنگهای مختلف نگاهی بیندازید، میتوانید وجه اشتراکهای زیادی را در آنها مشاهده کنید. در تمام داستانها معمولا یک قهرمان با چالشی روبهرو میشود که باید آن را حل کند. سفر این قهرمان طولانی، سخت و پر از هیولاها و اشرار است. اما قهرمان داستان آنقدر تلاش میکند تا بالاخره به هدف خود رسیده و پاداش زحماتش را دریافت کند.
در یک دوره داستانسرایی از شرکتکنندگان خواسته شد تا یک سفر قهرمانانه از خود یا شرکتهایشان بنویسند. در ابتدای این داستان، چالشی که فرد یا شرکت با آن روبهرو بود، مطرح میشد. سپس آنها باید راهحلهای غیرمعمول و خلاقانهای که برای غلبه بر این چالشها به کار گرفتهاند، بیان میکردند و در نهایت از پاداش و نتیجه کار خود حرف میزدند. پس از خواندن داستانها، به شرکتکنندگان ثابت شد که داستانها چقدر میتوانند جذابیت بیشتری نسبت به یک گزارش معمول و استاندارد داشته باشند.
در انتهای دوره، از شرکتکنندگان خواسته شد تا الگوی سفر قهرمان را در زندگی خودشان هم اعمال کنند تا بتوانند داستانهای جذابی در مورد خود بگویند. این کار به مدیران کمک کرد تا با داستانسرایی بتوانند چالشها، نقاط ضعف و کاستیهای خود را به کارکنانشان نشان دهند و اعتماد آنها را جلب کنند.
داستان سرایی کسب و کار، نیاز امروز شرکتها است
موثرترین رهبران کسبوکارها درک خوبی از داستان دارند. آنها شاید قصهگوهای سرگرمکنندهای نباشند، اما داستانهای شرکت خود را بهخوبی درک میکنند و آن را در جهت ایجاد یک فرهنگ سازمانی سالم و هویت عمومی منسجم به کار میگیرند. رهبران و مدیران باید بتوانند به زبانی غیر از اعداد، صفحات اکسل و گزارشهای مختصر صحبت کنند.
شرکتها را میتوانیم به بدن انسان تشبیه کنیم که برای زنده ماندن به قلب نیاز دارند. یک رهبر موثر داستان شرکت خود را که مانند قلب سازمان است، کاملا درک میکند و آن را بهطور تاثیرگذاری به دیگران انتقال میدهد. چون صرفا با ارائه چند عدد، رقم و داده نمیتوان احساس را به دیگران نشان داد.
یک داستانسرایی خوب به ارزشهای انسانی توجه ویژهای دارد. بهطوری که یک سازنده مسواک میگوید:
«اگر شما صرفا در مورد ساخت کمهزینهترین مسواک با بیشترین میزان سود داستان بگویید، داستان شما خالی از ارزش انسانی خواهد بود. داستان شما باید به چیزی فراتر از جزئیات محصول و اهداف تولید اشاره کند و به هدف بزرگتری برسد؛ جایی که شما با تلاشهای خود جهان بهتری میسازید. زمانی که شما هسته اصلی داستان خود را بشناسید، تمام تصمیمات بر اساس آن گرفته میشود و کل شرکت را تحتتاثیر قرار میدهد».
در حال حاضر، شرکتهای زیادی را میبینیم که برای کاهش هزینهها، نیروی انسانی خود را تعدیل میکنند. از دست دادن این نیروها میتواند سلامت شرکت را به خطر بیندازد. در این صورت، هویت، روحیه و هدف مشترک از جمله مواردی هستند که بهشدت آسیب میبینند.
معاون رئیس یک شرکت بزرگ آمریکایی در خاطراتش از تغییر فرهنگ محل کار خود میگوید: «در محل کار ما، بیان ایده درست از هر چیزی مهمتر بود. اما یک روز، شخصی نام خود را بهعنوان ارائهدهنده ایده برتر در دفتر ثبت کرد و با استفاده از آن، ارتقا گرفت. از آن به بعد، هیچکس برای حل مشکل ایده نمیداد؛ بلکه ایدههای آنها بهخاطر منافع خودشان بود». بهترین شرکتها از یک فرهنگ قصهگویی سالم برخوردارند. در مقابل، ناموفقترین شرکتها فرهنگ داستانسرایی ضعیفی دارند که در آن اطلاعات نادرست، شایعات و سردرگمیهای زیادی را میتوانید ببینید.
داستانسرایی واقعی روابط بین کارمندان را بهبود میبخشد، هویت واقعی به سازمان میدهد و زمینه درک مشترک و حل مشکلات را فراهم میکند.
ارتباطات شخصی را با داستانسرایی بهتر کنید
درست است که ما در این مقاله به داستانسرایی در کسبوکار پرداختیم، اما دنیای داستانسرایی بسیار پهناورتر از شرکتها است. در حال حاضر، قصهگویی یا استوریتلینگ نهتنها در کتابخانهها، کافهها و رویدادهای ادبی وجود دارد؛ بلکه حتی در رواندرمانی و مشاوره هم رواج پیدا کرده است. بعضی از درمانگرها با کمک داستانسرایی به مراجعهکننده خود کمک میکنند تا با مسائل مختلف مانند ضربههای شدید روحی، افسردگی، اضطراب، اندوه از دست دادن و... روبهرو شوند.
یکی از روشهای داستانسرایی در درمانگری استفاده از یک عروسک ساده پارچهای است. این عروسک که معمولا بازتابی از وضعیت روحی بیمار است به درمانگر و مراجعهکننده کمک میکند تا به مسائل ذهنی بیمار توجه کنند و از آنها نتیجه بگیرند. این کار میتواند با نوشتن داستانی درباره عروسک توسط مراجعهکننده انجام شود.
مراجعهکننده ابتدا داستان خود را طوری تعریف میکند که دیگران آن را کاملا درک کنند. پس از شنیدن داستان، از او خواسته میشود که آیا میخواهد تغییرات کوچکی در عروسک یا داستانی که نوشته است، ایجاد کند؟ ایجاد چنین تغییراتی و نگاه کردن به موضوع از دید یک شخص سوم میتواند به مراجعهکننده کمک کند تا از چرخهای که در آن گرفتار شده است، خارج شود و یک روایت جدید برای زندگی خود ایجاد کند.
واقعیت این است که داستانهایی که برای دیگران تعریف میکنیم، از قدرت عجیبی برخوردار هستند. بعضی از افراد همیشه در مورد اتفاقات ناخوشایند زندگی خود داستانسرایی میکنند و داستان آنها هیچگاه تغییر نمیکند. چنین افرادی در یک چرخه معیوب از نقاط منفی گرفتار شدهاند. آنها نمیدانند که یک داستان خوب قدرت تغییر زندگی را دارد.
کلام آخر
بسیاری از رفتارهای ما تحتتاثیر داستانهایی است که در دوره کودکی از خانواده، دوستان، تلویزیون، معلمها و... شنیدهایم. داستانسرایی بهقدری در زندگی ما آمیخته شده است که نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم یا حتی از زندگی شخصی و شغلی خود جدا کنیم. احتمالا داستانهای زیادی در مورد برندهای مختلف و مطرح در دنیا شنیدهاید که توجه شما را به خود جلب کرده است. شرکتهای زیادی در سالهای اخیر به قدرت داستان سرایی کسب و کار و تاثیر آنها ایمان آوردهاند و روی این موضوع سرمایهگذاری میکنند. شما چه داستانهایی از کسبوکارها را به یاد میآورید؟ درقسمت نظرات برایمان بنویسید.
این مقاله از وبلاگ کانتنتفا در ویرگول منتشر شده است.
منبع
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان سرایی برند، ضروریترین استراتژی برای بازاریابی
مطلبی دیگر از این انتشارات
گوش دادن در شبکههای اجتماعی؛ راهی ناشناخته برای داستانسرایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کشاورز باشکوه