عرفان بازی


محمد علی طاهری را در این ویدئو (برنامه‌ی پرگار شبکه‌ی بی بی سی) دیدم. تا قبل از این خیلی با این شخص آشنا نبودم و فقط می‌دانستم که مدتی در ایران زندان بوده و بعد از ایران گریخته و پیش از دستگیری با شیوه‌های به اصطلاح عرفانی ادعای مداوای بیماران را داشته از کر و کور مادرزاد گرفته تا سرطان و غیره. قطعا آدم‌های زیادی هستند که مزخرف به هم می‌بافند و ما لزومی ندارد بدانیم که بقیه چه کار می‌کنند و چه می‌گویند. اما مکتب ادعایی این شخص (عرفان حلقه) نمونه‌ی بارز گرایش مردم به دین خویی (SBNR - Spiritual but not religious - غیر مذهبی ولی معنوی) است که یک پدیده‌ی جهانی است.

برای بررسی مکتب عرفان حلقه صرفا به تماشای همین ویدئو و خواندن قسمتی از صفحه‌ی ویکی پدیای او اکتفا کردم چون همین اندازه برای کسب اطلاعات درباره‌ی او کافیست و نیازی به کنکاش و مطالعه‌ی بیش از حد ندارد. در ویدئو صحبت‌های خنده آوری می‌کند که هر کسی با آشنایی مقدماتی تاریخ فلسفه به مغالطه آمیز بودن آن به راحتی پی می‌برد. در واقع پرسش‌هایی که برای فیلسوفان ۲۰۰۰ سال پیش وجود داشت در عرفان حلقه مبدل به اصول علمی می‌شود که تصور می‌کند برای اولین بار به ذهن خودش رسیده.

عرفان حلقه آنطور که طاهری در این ویدئو می‌گوید صورت خیلی ساده‌ای دارد. هر کسی می‌تواند بدون ریاضت و دانش خاصی وارد این حلقه شود و این فرایند آنقدر ساده است که کسانی که از مذهب فراری هستند به قول خودش جذب این حلقه می‌شوند. دلایل گسترش دین خویی غیرمذهبی در جهان یکیش همین فردیت عرفان است یعنی عدم تعلق به مراسمات خاص مذهبی و محدودیت‌های اجتماعی مذهب که در عرفان حلقه به راحت‌ترین شکل و حتی به صورت آنلاین در می‌آید. اما این فردیت در ذات خودش فرقه‌ای است که جلوتر می‌گویم. سادگی جذب در این حلقه و رسیدن به مراتب شهودی که مایه‌ی افتخار طاهری است همچنین برای مردمی که تکنولوژی دسترسی به همه چیز را (از جمله اطلاعات) برای آنها راحت می‌کند یک عامل موفقیت اقتصادی این عرفان است. همچنین فقدان وجود قید و بندها (به جز پرداخت حق الزحمه) برای پیروان عرفان در دنیای کنونی که روابط بر اساس عرضه و تقاضا تنظیم می‌شود یک عامل جذابیت این عرفان است.

طاهری ابتدا کارش را با عرفان اسلامی شروع می‌کند. ظاهرا این شخص با ظاهر به شدت موجه که در یک برنامه‌ی عرفانی در شبکه‌ی چهار گفته‌های دکتر دینانی را تایید و تصدیق می‌کند، دائم سر تکان می‌دهد و معمولا کار استاد این است که اشتباهات او را که مانند یک طفل بی‌تمیز دائم در حال اشتباه کردن است تصحیح کند، مقدمه‌ای بر اولین کتاب او نوشته بود که بعدا هم اظهار پشیمانی می‌کند.


ابتدا کمی از عرفان اسلامی بگویم. این عرفان مانند خیلی چیزهای دیگر هم جنبه‌های خوب دارد و هم بد. میراث ادب فارسی که به عنوان یکی از گنجینه‌های معنوی تمدن بشر شناخته می‌شود از عرفان اسلامی عمق و غنا پیدا کرده و این عرفان روی انواع مختلف هنر و جنبه‌های فرهنگ مردم تاثیر فراوان (عمدتا مثبت) گذاشته. به قول دکتر شفیعی کدکنی، جان فرهنگ ایرانی همان ادبیات عصر اسلامی ایران است و جوهر این ادبیات همانا ادبیات عرفانی است. اما این عرفان همه‌اش فردی است. به لحاظ اجتماعی عرفان اسلامی چیزی جز فرقه‌گرایی نبوده و این موضوع از مطالعه‌ی تاریخ به خوبی استنتاج می‌شود. در واقع جنبه‌های مثبت این عرفان (و تعدادی از جنبه‌های منفی مثل خوش خیالی و تنبلی) فردی است اما جنبه‌ی اجتماعی این عرفان چیزی جز تباهی و پلشتی نیست. اینکه همه‌ی مستشرقان و محققان (مانند نیکلسون) صرفا در ابعاد فردی و نظری عرفان تحقیق کرده‌اند باعث می‌شود که جنبه‌های اجتماعی آن به کلی نادیده گرفته شود و بعد مثلا روی این بحث کنیم که وحدت وجود عقیده‌ی درستی است یا نه.

این یک نکته‌ی خیلی مهم در شناخت عرفان اسلامی است و اگر به همین یک نکته توجه داشته باشیم، به جای آنکه وقت خود را بابت جدل در بحث‌های شبه فلسفی این آقا و افراد مشابه هدر دهیم یکراست به اصل موضوع می‌رسیم یعنی فرقه گرایی.

پیشتر در این دو مطلب توضیحاتی درباره‌ی منشاء اجتماعی تصوف داده‌ام:

https://vrgl.ir/ewSUp


https://vrgl.ir/odfvA


و توصیه می‌کنم در صورت علاقه به کتاب‌های دکتر علی میرفطروس از جمله کتاب «حلاج» مراجعه کنید که شناخت خوبی در این زمینه به آدم می‌دهد. مخصوصا اگر از خواندن کتاب‌های فلسفی و تاریخی راجع به تصوف خسته شده‌اید و دوست دارید به شناختی واقعی‌تر از عرفان اسلامی برسید.

در این قبیل کتاب‌ها و مطالب گفته شده که تصوف و عرفان اسلامی یک زمینه‌ی اجتماعی مهم دارد. شخصیت‌هایی مثل حلاج، ابوسعید، عبدالقادر گیلانی، شیخ صفی و شاه نعمت الله دارای پیروان فراوانی بودند و نوعی از تشکل‌های برادری و کانون‌های اخوت و انجمن‌های سرّی میان پیروان ایشان بوده که با رقابت‌های تنش آمیز با پیروان سایر مذاهب و فرقه‌ها همراه بوده است. خانقاه و زندگی خانقاهی یک سبک زندگی بوده است به نحوی که صوفیان در هر خانقاهی که فرود می‌آمدند در عین بی‌ثباتی (از لحاظ وطن و محل زندگی و علایق دنیوی) آنجا را مثل خانه‌ی خود می‌دیدند. بین مریدان فرقه‌های مختلف هم همیشه از حیث اینکه کدام فرقه بهتر است رقابت بوده و انواع کارهای خرق عادت غیرمعقول و غیرمنطقی مانند راه رفتن روی آب (که گویا قورباغه هم قادر به انجام آن است) را به مرشدهای خود نسبت می‌دادند. این فرقه‌ها همیشه جنبه‌ی سیاسی هم داشته‌اند و مثلا فرقه‌ی نقطویه که در زمان شاه عباس در اصفهان اوج گرفته بودند را می‌توانم مثال بزنم (سریال روشن‌تر از خاموشی را می‌توانید ببینید).

تصوف از این دیدگاه یک سازمان مخفی اجتماعی است که در ظاهر فردی و عرفانی می‌نماید. دنباله‌ی این فرقه‌ها را می‌توان در عقاید شیخیه و باب و بهاء الله و انواع فرقه‌های سیاسی اجتماعی که کمتر معروف هستند و تا دوران معاصر امتداد پیدا کرده‌اند دید.

لذا به طور کلی می‌توان گفت مستمسک قرار دادن عقاید ماورایی و عرفانی یک زمینه‌ی فرقه گرایی در تاریخ ایران دارد و ماهیت همه‌ی این فرقه‌ها عصیان علیه نظم اجتماعی موجود است. اینکه می‌گویم عقاید ماورایی و عرفانی نباید با مذهب اشتباه گرفته شود. مذهب اسلام ابدا ماورایی و عرفانی نیست یعنی چیز غیرمعقول ندارد اما به دلایلی ظاهرا گرایش به امورات غیرمعقول و غیرمنطقی یا به طوری کلی اشراقی در میان ایرانیان همواره وجود داشته است.

در مورد فرقه‌گرایی تصوف در اینجا هم مطلبی نوشته بودم:

https://vrgl.ir/cjMPc


و برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه می‌توانید به کتاب «پرده‌ی پندار» نوشته‌ی علی دشتی مراجعه کنید. دشتی در این کتاب مثال‌های خوبی از مرید و مراد بازی صوفیان می‌زند. مثلا در مورد رابعه عدویه داستانی هست که قصد طواف کعبه را داشته اما کعبه به دور او طواف می‌کند. این داستان غیرمعقول درون خودش یک تناقض دارد که هدف از آن نشان دادن بزرگی رابعه (مرشد) است. یعنی می‌گوید او که قصد طواف کعبه را داشت اما خود مورد طواف کعبه که جسمی جامد است واقع شد. در حالیکه مثلا می‌توانست بگوید کعبه در برابر او خم شد، اما اینجا اختصاصا کعبه که ویژگی مهمش طواف شوندگی است به دور او طواف می‌کند. این فرم و سبک بیان اعجاز صرفا برای جلب و جذب مقلدان و مریدان جدید و سرکوب مریدان فرقه‌های رقیب استفاده می‌شود و با معجزاتی که برای پیامبران گفته می‌شود فرق دارد.