داستان کوتاه آموزنده_11

داستان کوتاه آموزنده_
داستان کوتاه آموزنده_

اين يک داستان واقعي است که در ژاپن اتفاق افتاده است .


شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد.


خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند.


اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش کوفته شده است .


دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد .وقتي ميخ را بررسي کرد تعجب کرد اين ميخ ده سال پيش هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود !!!


چه اتفاقي افتاده؟


مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مونده !!!در يک قسمت تاريک بدون حرکت .


چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است .


متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد .


تو اين مدت چکار مي کرده؟چگونه و چي مي خورده؟


همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر با غذايي در دهانش ظاهر شد .!!!


مرد شديدا منقلب شد .


ده سال مراقبت. چه عشقي ! چه عشق قشنگي !!!