شاعر _ نویسنده _ فعال محیط زیست / تلگرام : https://t.me/ab0lghasemekarimi
داستان کوتاه آموزنده_17

روزی مردی، عقربی را دید که درون اب دست و پا میزند، او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،اما عقرب انگشت او را نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از اب بیرون بیاورد، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.
رهگذری او را دید وپرسید:برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد:این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
گردآوری:داستان کوتاه آموزنده_98
مطلبی دیگر از این انتشارات
گردآوری:داستان کوتاه آموزنده_74
مطلبی دیگر از این انتشارات
گردآوری:داستان کوتاه آموزنده_46