رابینو، یک پسر عاشق طبیعت و گشت و گذاره، عاشق روستا و روستاگردی و علاقه مند به ارتباط با جوامع مختلف. رابینو سه ساله به کارآفرینی در حوزه گردشگری روستایی مشغول هست ...
باغچه مریم، باغچه زندگی
در این پست من میخوام تجربه اقامتم در یکی از اقامتگاه های دهگردی در گیلان رو با شما به اشتراک بگذارم. داستان از اینجا شروع شد که ما بعنوان تیم شناسایی و تولید محتوای دهگردی یه برنامه ی یک هفته ای به گیلان ترتیب دادیم. اول مسیر سفرمون رو مشخص کردیم و سپس اقامتگاه هایی که در این مسیر سفر بود شناسایی کردیم. یکی از این اقامتگاه ها، اقامتگاه باغچه مریم در لنگرود بود. اقامتگاه باغچه مریم یک کلبه دو طبقه به سبک گیلانی هست که سالهای سال مخروبه بود و به دست یک معمار و علاقه مند به خانه های گیلانی که از خارج کشور برگشته بود مرمت و بازسازی شده و تبدیل به اقامتگاه بوم گردی شده. وقتی به گیلان رسیدیم اولین مقصدمون لنگرود بود. بعد از گشت و گذار در طبیعت اطراف لنگرود از روی گوگل مپ نقطه ای که باید بهش میرسیدیم رو زدیم. از لنگرود به سمت اطاقور که میخواستیم بریم سر راه وایستادیم و کمی خرید کردیم. اونطور که فکر میکردیم جای پرتی نبود و تمامی امکانات مثل سوپرمارکت، رستوران، پمپ بنزین و درمانگاه سر راهمون بود. بعد از خرید حرکت کردیم به سمت اقامتگاه. طول نکشید که رسیدیم به جایی که باید میرسیدیم و خب از اونجایی که شب بود چیز خاصی ندیدیم. اما همینکه متوجه شدیم اقامتگاه در حاشیه شهر اطاقور و در یک جای دنج با سطح دسترسی عالی بود خوشحالی مون دوچندان شد. همینطور که حدس میزدیم با توجه به قرارگیری کلبه در نقطه ای بالای شهر چشم اندازی زیبایی از شهر و کوه های اطراف شهر داشتیم. سوسوی چراغ های شهر جلوی چشممون صحنه ی قشنگی ایجاد کرده بود.
ما نیاز به استراحت داشتیم و خیلی در مورد خود اقامتگاه کند و کاو نکردیم اما خب چیزی که مشخص بود همه چیز در دسترس بود. سرویس بهداشتی در جای درستی قرار گرفته بود، آشپزخانه در طبقه پایین بود، یک اتاق در طبقه پایین برای استراحت داشتیم و دو اتاق در طبقه بالا، شیب پله ها برای رسیدن به طبقه ی بالا کمی زیاد بود اما خب با توجه به سبک معماری گیلانی و دست نبردن در اصالتش باید همینطور می بود. اتاق ها بسیار تمیز بود. رختخواب برای استراحت به اندازه کافی موجود بود و همه چیز برای یک استراحت عالی ترتیب داده شده بود. بعد از خوردن یک شام سبک خوابیدیم و صبح .....
شب که رسیده بودیم دیروقت بود و میزبانمون حضور نداشت و ما چون باهاش رفیق شده بودیم کلید رو برای ما گذاشته بود و رفته بود. صبح که از خواب بیدار شدیم میزبان اومده بود و برای ما صبحانه آماده کرده بود. صبحانه ای از جنس آرامش خیال. یه سفره رنگی گیلانی که وقتی دیدیمش اصلاً گرفتن عکس و فیلم از یادمون رفت. فقط تونستم با گوشی یه عکس نه چندان خوب بگیرم که سریع برم سروقتش و کلی کیف کنم.
یکی از آیتم های خوبی که این اقامتگاه داشت حضور میزبان در کنار مهمان بود. اینکه میتونی کنار یه آدم روستایی بشینی و حرف بزنی و از قصه هاش بشنوی، اینکه بتونی تجربه ی خوردن غذاهای محلی رو بدست بیاری و اینکه یکی هست که بتونی ازش بپرسی کجا برم خوبه، چی ببینم خوبه و ... این خیلی به ما کمک کرد. تونستیم جاذبه های بکری از منطقه بدست بیاریم و بریم بهشون سر بزنیم.
در مورد اینکه چرا اینجا اسمش باغچه مریم هست صحبتی نکردیم اما واقعاً این خونه بوی آرامش میداد. بوی صفا و صمیمیتی از جنس مردمان رنگارنگ گیلان. خونه به درستی و اصولی مرمت شده بود و مشخص بود کار یه آدم حسابی و کار درست هست. کوچیکترین دستبردی در اصالتش نبرده بود و همون حس خونه های گیلانی رو به آدم میداد. تنها چیزی که کمی غیر متعارف بود و با سبک و سیاق خونه های گیلانی همخوانی نداشت استفاده ی زیاد از رنگ ها بود که البته به نظرم ایده ی معمار نشان دادن دنیای رنگیِ گیلان بوده که البته این رنگ ها به هیچ عنوان اذیت کننده نبودن و کاملاً حس آرامش و امنیت به آدم میدادن.
بعد از صرف صبحانه رفتیم برای گشت و گذار، اولین جایی که تو برناممون بود خود شهر لنگرود بود اما با توجه به مشاوره ای که از میزبان گرفته بودیم مسیرمون عوض شد. یه جاده ای پیدا کردیم که راهی فرعی بین لنگرود و لاهیجان بود و راه منتهی به همین اقامتگاه میرفت. ماشین و روشن کردیم و به سمت اون جاده حرکت کردیم. از اطاقور به سمت روستای ششکلایه و از ششکلایه تو پیچ و واپیچ جاده ای وسط مزارع چای عبور میکردیم و چشم اندازهای عجیبی از مزارع چای، جنگل و کلبه های وسط مزرعه می دیدیم. از میان روستاهای زیادی عبور می کردیم که هرکدومش جذابیت های منحصربفردی داشتن. کودکان روستایی، مرغ و خروس و غاز و اردک، گاو و گوسفند، زنهای روستایی که به سمت مزارع چای در حرکت بودن. دنیا رنگش و عوض کرده بود برامون و ما صحنه هایی می دیدیم که عین خواب و خیال بود.
زیبایی های این نقطه کم نبود و ما تا میتونستیم غرق شدیم تو این خوابی که در واقعیت بود. گشت و گذارمون رو انجام دادیم و به لاهیجان رفتیم و از لاهیجان به لنگرود و اقامتگاه برگشتیم تا دستپخت میزبانمون که برامون ناهار آماده کرده بود رو بخوریم. ما وقت زیادی نداشتیم و برنامه مون برای موندن در این اقامتگاه فقط یک روز بود. اما اگر برنامه ی سفرمون رو ترتیب نداده بودیم قطعاً چند روزی رو باید اینجا می موندیم که زیبایی های خود اقامتگاه و اطرافش رو بیشتر کشف کنیم. ناهار رو خوردیم و به لنگرود برای دیدن پل خشتی و گشت و گذار در بازارچه برای خرید زیتون رفتیم. این اقامتگاه یکی از بهترین اقامتگاه هایی بود که تجربه ش می کردیم. از آرامش و سکوتی که هم در شب و هم در روز در اینجا جاری بود. هم میزبان مهربان و خوش برخورد، دستپخت عالی غذاهاش که حقیقتاً خستگی رانندگی رو از تن آدم در می کرد. دسترسی آسان به اطراف و به شهرش، دور بودن از شلوغی شهر و همه چیز دیگه ش که می شد برای یک استراحت چند روزه این نقطه رو انتخاب کرد. من به شما توصیه میکنم قبل از این شروع به جستجو در گوگل کنید و بجای اینجا اجاره ویلا در شمال رو گوگل کنید و به دنبال ویلاهای لوکس و لاکچری در شمال باشید تجربه اقامت در این طور اقامتگاه ها رو جستجو کنید. برای اینکار میتونید { باغچه مریم+ دهگردی} رو گوگل کنید یا از این لینک برای دیدن اطلاعات بیشتر این اقامتگاه و رزروش کمک بگیرید. مطمئناً تجربه ی بی نظیری هم در رزروش از طریق دهگردی بدست میارید و هم از اقامت در این نقطه ی زیبا و رویایی. مشاوران دهگردی هم مشاوره خوبی برای سفرتون بهتون میدن.
امیدواریم از این تجربه سفر استفاده کنید و براتون مفید واقع بشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقش های شاخدار
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهنمای میزبانی بهتر در اقامتگاه های بوم گردی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه کلبه چوبی آبی، یه دنیا آرامش