در انتظار گودو

نوشتن معرفی یا در واقع مرور بر کتاب‌هایی که خونده‌م برای من کار راحتی نیست. اما از به چالش کشیدن خودم استقبال می‌کنم و ادامه‌ می‌دم به این آغاز.
پس این‌بار:
در انتظار گودو/ ساموئل بکت.
ترجمۀ علی‌اکبر علی‌زاده/ نشر بیدگل.
در سال کنکورم، به انتظار گودو نشسته بودم و بکت می‌خواندم. از کتابخانه گرفتم نسخه‌ی نشر بیدگل را. و اولین تجربه‌ی نمایشنامه خواندنم، یک‌جورهایی به معرکه‌ترین آن‌ها بدل شد.

ولادیمیر و استراگون
ولادیمیر و استراگون

بکت شبیه هنرمندان و فلاسفه ماقبل خود، این پرسش را پیش می‌کشد که «انسان‌ بودن به چه معناست؟». پاسخی که وی می‌دهد هول‌آور است: انسان بودن، جست‌وجویی بی پایان است برای یافتن [هویت] و جهانی که [شخص بتواند] در آن لذت ببرد. این همان مخمصۀ ماست. (از مقدمه).

جهان‌بینی و نثر روایی بکت برای من بسیار گیراست. پوچی نهفته در انتظار گودو، برای من ملموس‌ترین بود و به غایت از تجربه‌ی خواندنش لذت بردم. فکر می‌کردم ابزوردیته‌ی نهفته و لذت‌بخش قلم بکت گذراست اما بعدتر با «متن‌هایی برای هیچ»، تکرار شد تا حد قابل توجهی.

از نظر بکت، انسان تجربه‌ی هیچی است: تنها واقعیتی که انسان از آن مطلع است، عدم توانایی او برای تفسیر ساختار شخصی خویش است. (Levy, 1980, pp. 3-4).

به زعم لوی، راویان داستان بکت، «راویان محض¹» بودند.

¹.pure


از بکت تا به امروز فقط دو کتاب خوانده‌ام و شرح مفصلی بر آثارش نمی‌توانم داشته باشم اما در انتظار گودو برای من در آغاز روند نمایشنامه‌خوانی، انتخاب مناسبی بود و بشدت علاقه‌مندتر شدم به ادامه‌ی این روند. هرچند که سارتر و کامو نتوانستند مرا به انتظار گودو بنشانند. البته که این قیاس چندان درست نیست چرا که با کامو به «سوتفاهم»‌ و با سارتر به «دوزخ» مبتلا شدم؛ دوزخ قهر ابدی پسر!
درنهایت: استراگون، ولادیمیر و حتّا گودو بودن، کیفیاتی از زیستِ آمیخته به رنج انسان امروزی‌اند. هر یک از ما در مقطعی در انتظار ناجی می‌نشینیم، دریغ از این‌که او، خود نیز منتظر است./.