من به سیب عاشقم... که میشود خواندش و نوشتش. که میشود برایش آه کشید.
نمایشنامهی خیلی کوتاه-۱
اوّلی: /با نوری در دست/ بیا...
دوّمی: نمیآم... نمیتونم!
اوّلی: به ضررت تموم میشه. خیلی.
/سکوت طولانی/
دوّمی: فکر نمیکنم.
اوّلی: میشه امتحان کرد.
دوّمی: /یک قدم به عقب برمیدارد/ پس همینجا میمونم.
اوّلی: امّا من میرم.
/تاریکی و سکوت. صدای نفسهایی کوتاه که بلند و بلندتر میشود./
دوّمی: من همیشه از تاریکی میترسیدم. /فریادی بلند و کشدار میزند/
/سکوت
مطلبی دیگر از این انتشارات
پادکست الف و الکترا
مطلبی دیگر از این انتشارات
یادداشتی بر نمایش «پس از»
مطلبی دیگر از این انتشارات
در انتظار گودو