پادکست الف و الکترا

پادکست الف در اپیزود ماه بهمن، داستان الکترا رو به روایت سوفوکلس تعریف می‌کنه. پادکست الف رو می‌تونید در همه بسترهای پادکست گوش کنید. متن این قسمت رو هم من نوشتم. در ادامه قسمتی از خلاصه نمایشنامه الکترا رو می‌خونید:

در برابر کاخی شاهانه، در نزدیکی شهر ارگوس سه مرد ایستاده‌­اند، آن­ها در اندیشه پی‌­ریزی نقشه‌­ای هستند. در میان آنان مردی جهان­دیده چون راهنمایی شهر را برای یارانش توصیف می­‌کند. او مربی اورستس است. او می گوید: ای پسر آگاممنون، ای پسر سردار بزرگ یونانیان در جنگ تروا، آنچه همینک بدان می­‌نگری چشم‌­اندازی است که پیش از این در خواب ها و آرزوهایت می­‌جستی، نام این شهر آرگوس است و آن میدان را نیز "لیسیه" می­‌نامند و آن معبد که در سمت چپ خود می بینی، معبد مشهور هرا است.

ما هم­اکنون در ولایت میسینه، مشهور به گنجینه زر هستیم و این خانه از آن خانواده پلوپ (pelops) است که به راستی باید آن را سرای مرگ بنامند. سرایی که پدرت را در آن کشتند. من نیز به دستور خواهرت تو را از این خانه به شهری دیگر بردم تا چنین ببالی و داد از کشندگان پدرت بستانی. ای اورستس و ای دوست یگانه ما پیلادیس، اکنون که خورشید به انوار زرینش از پس شب برآمده است، پیش از رفت و آمد مردم در شهر باید در آنچه به آنان می­گوییم، هم­‌سخن شویم. به یاد داشته باشید که اینک راهی برای بازگشت نیست.

و ....