نویسنده، مترجم، و خالق محتوای جذاب. چیزهایی رو اینجا منتشر میکنم، که ذهنم رو غلغلک میدن، ولی مشتری ندارن!
هشدار: ۶ جاده ترسناک ایران با داستانهای وحشتآفرین!
فیلمهای پیچ اشتباه رو دیدین؟ همون آدمخوارهایی که ظاهر ترسناکی دارن، و تو مسیری فرعی، مسافرها رو شکار میکنن. اگه فکر میکنین این داستانها فقط برای فیلمها هستن، اشتباه میکنین! توی همین ایران خودمون، راهها و بیراهههایی، خیلی ترسناکتر از فیلمهای پیچ اشتباه وجود دارن.
توی این نوشته، داستان شش جاده ترسناک توی ایران رو براتون تعریف میکنم. راستش دوتاشون رو از نزدیک دیدهم، و چهارتاشون رو هم براساس مستنداتی مینویسم که توی وب فارسی پیدا کردم. قابلاعتمادترین عکسی رو هم که از هر جاده وجود داره، کنارش منتشر میکنم.
اگه شما هم یکی از این جادهها رو از نزدیک دیدین، یا توی منطقهای نزدیک بهش زندگی میکنین، و داستانی ازش شنیدین، حتما کامنت بذارین. اگه جاده ترسناک دیگهای رو هم میشناسین، لطفا بهم بگین تا به این فهرست اضافه کنم.
هشدار: اگه بیماری قلبی دارین، یا سنوسالتون کمه، لطفا همین الان این صفحه رو ببندین!
۱. جاده پلخمون، استان خراسان رضوی
تصور کنین جادهای خاکی، بازسازی و آسفالته میشه. راهداری ماشینهاش رو جمع میکنه و میره. شب میشه. همهچیز عادی به نظر میرسه. جز صدای باد و صداهای نامفهومی از دور، چیزی به گوش نمیرسه. کمکم آسمون روشن میشه، و اولین کسی که پا به جاده میذاره، با صحنه عجیبی روبهرو میشه. خاک و سنگ همهجا رو گرفته، هیچ نشونهای از بازسازی و آسفالت نیست! همهچیز به حالت اولش برگشته.
این اتفاقیه که بارها تو جاده پَلَخمون (Palakhmon) افتاده. هربار این جاده رو بهسازی و آسفالته میکنن، طی یک شب دوباره از خاک و سنگ پوشیده میشه. هیچ دلیل منطقی هم برای این اتفاق نیست. شاید با خودتون بگین کسانی اون اطراف هستن که نمیخوان جاده شکل بگیره، و اون رو با سنگ میپوشونن. ولی ابعاد این اتفاق شگفتانگیز خیلی بیشتر از اون چیزیه که فکر میکنین! حدود ۱۲ کیلومتر مسیر آسفالته در طی چند ساعت شب، از این رو به اون میشه، طوری که انگار هرگز آسفالته نشده! یعنی اصلا نشونهای از جادهسازی دیده نمیشه.
جاده پلخمون حدود ۵۰۰ متر بعد از بلوار کمربندی شهر درگز، در استان خراسان رضویه. نقطه ابتدایی این مسیر بعد از محوطه گورستان درگز، در موقعیت جغرافیایی ۵۹٫۱۱۷۵۹۷۵۶۸۰۳۴۴۴ قرار گرفته.
روزنامه خراسان در شماره ۶ خرداد ۱۳۹۷ خودش، با تیتر هراس در پلخمون به این مسئله پرداخت. واحد خراسان رضوی باشگاه خبرنگاران جوان هم دو روز بعد، این خبر رو بازتاب داد. ولی خیلی زود، اون رو از خروجی وبسایتش حذف کرد. گویا بعضیها سعی در پنهانسازی این پدیده عجیب دارن.
تا امروز هیچکس نظریه قابلقبولی دراینباره مطرح نکرده، ولی مردم محلی، داستانهای عجیبی تعریف میکنن. عیسی موسوی، از فعالان رسانهای خراسان، در توییتی نوشته: «این اتفاقات رسما ماورالطبیعی هستند. و به همین خاطر، مسئولین تمایلی به پیگیری ندارند. امیدوارم قضیه خطرناک نشود»!
۲. جاده وندر، استان قزوین
توی مسیری رانندگی میکنین. دو طرف جاده رو درختهای سبز پوشوندن. آسمون آبیه، و همهچیز نوید یه روز عالی رو میده. حدود هفتهشت دقیقهای که میگذره، متوجه نکته عجیبی میشین: انگار این جای جاده و این درختها رو قبلا دیدین! همهچیز رو به پای یه دژاووی ساده میذارین. هفتهشت دقیقه دیگه که میگذره، دوباره به همونجا میرسین! ایندفعه قضیه ترسناک شده، و این دقیقا همون اتفاقیه که توی جاده وندر میفته.
جاده وِندِر (Vender) یه مسیر آسفالته بهظاهر سادهست، که انتهایی نداره. حتما با خودتون میگین این جاده مسیری دایرهایه، و به همین خاطر مدام تکرار میشه. پس این رو بخونین: بهگواه تصویرهای ماهوارهای، جاده وندر در خط نسبتا صافی قرار گرفته که روستای جولاده رو به فلار وصل میکنه.
این جاده حدود ۲۰کیلومتری شمالغربی شهر قزوین، در نزدیکی جولاده، از روستاهای بخش رودبار الموت غربی قرار داره. موقعیت جغرافیایی نقطه شروع این مسیر ۵۰٫۱۲۷۸۳۱۰۵۷۵۷۲۴۹ برآورد میشه.
این قسمتی از صحبتهای محمدمهدی زرآبادی، سرپرست راهداری الموت غربی درباره وندره:
اگر کسی تصمیم بگیرد نقطه ابتدایی این مسیر را تا نقطه پایانی رانندگی کند، هرگز به انتهای مسیر نمیرسد، مگر اینکه از خروجیهای طول مسیر استفاده شود و وارد سایر جادهها بشود.
در جستوجوهای اینترنتی، به اکانت اینستاگرام وابسته به بخشداری الموت غربی هم رسیدم، که با انتشار پستی در تاریخ ۴ آذر ۱۳۹۳، تردد خودروها بعد از ساعت ۶ شب، در مسیر جاده وندر و مسیرهای اطراف رو ممنوع اعلام کرده، و جاده جایگزینی رو برای مردم محلی مشخص کرده بود.
۳. جاده تونه ریک، استان آذربایجان شرقی
آسمون کمکم تاریک میشه. چراغهای ماشین رو روشن میکنین تا جلو رو بهتر ببینین. شیشه رو پایین میکشین تا از خنکای نسیم لذت ببرین. همینطوری که به جلو خیره شدین، و توی افکار خودتون هستین، صداهایی میشنوین. هرچی جلوتر میرین، صداها واضحتر میشن. انگار دهها یا شاید صدها نفر باهم جیغ میکشن! دوروبرتون رو نگاه میکنین. تا جایی که چشم کار میکنه، خبری نیست. ماشین رو کناری نگه میدارین و بیرون میاین. خبری نیست! دوباره پشت فرمون میشینین و راه میفتین. صدای جیغ توی گوشتون میپیچه. هر لحظه بیشتر و بیشتر میشه. یک لحظه فکر میکنین کسی روی صندلی پشتی ماشین جیغ میکشه! برمیگردین، ولی چیزی نیست. پدال گاز رو بیشتر فشار میدین. صدای جیغها کمتر میشه. وحشت همه وجودتون رو گرفته. هیچ کاری از دستتون برنمیاد. جیغ، جیغ، جیغ... و یکدفعه همه صداها قطع میشن.
فکر میکنین داستان خیالی بود؟ نه! این اتفاقیه که هر روز و هر دقیقه، برای خودروهای عبوری جاده تونه ریک میفته. خیلی از ماشینهایی که از این مسیر عبور کردهن، گزارشهای مشابهی از شنیدن صدای ممتد جیغ دهها و صدها نفر رو دادن. صدای جیغها کمکم شروع میشه، در قسمتی از جاده به اوج میرسه، کم میشه، و ناگهان قطع میشه.
جاده تونِه ریک (Tunerik) در استان آذربایجان شرقی، تو مسیر دهستان داران بهسمت مرز کشور آذربایجان قرار داره. طول این مسیر حدود ۱۰ کیلومتره، که در بازهای حدود ۴کیلومتری، در موقعیت جغرافیایی ۴۵٫۸۰۰۹۵۸۳۶۸۴۰۳۶۸۴ این اتفاقات میفتن.
طی سالهای ابتدای دهه ۱۳۸۰ خبرگزاریهای زیادی این مسئله رو پوشش دادن. ولی هیچکدوم از منشا صداها خبری نداشتن، تا اینکه اوایل دهه ۹۰، یه خبرگزاری محلی، توی اکانت فیسبوکش یادی از تونه ریک کرد. کامنتی زیر اون پست فیسبوکی، خیلی چیزها رو روشن کرد.
حساب کاربری bakhshi17 در کامنتش نوشته: «سال ۶۰ یا ۶۱ که این جاده را می ساختند روستایی بود که با زور خالی کردند. شبانه با لودر و اینا ریختند و خانه ها را با خاک یکی کردند. ولی مثل اینکه چند خانواده برگشته بودند توی خانه ها که خراب نکنن. اینها هم بیخبر خراب کردند و همه زیر آوار ماندند. آن سالها هم خبرش جایی پخش نشد. صدای جیغ، صدای همان روستایی ها است که زیر خاک ماندند مرگ دلخراشی داشتند. هنوز هم روحشان در عذاب است»!
۴. جاده گورم تی، استان ایلام
چیزی درباره برمودای ایلام شنیدین؟ جادهای که تابهحال هیچکس ازش عبور نکرده! البته مسیر اصلی حدود ۴۰ کیلومتر طول داره، و جزو مسیرهای پرتردد این استان به شمار میره، ولی یکی از مسیرهای فرعی که بنابر دادههای گوگلمپ حدود ۴ کیلومتره، به برمودای ایلام معروف شده.
این مسیر حدود پنجاه سال پیش ساخته شد، و در این مدت چندین بار بازسازی شده. البته اوایل ساخت این جاده، که منطقه بلیین رو به چاویز وصل میکنه، رفتوآمد برقرار بوده، ولی کمکم مواردی از ناپدیدشدن آدمها و خودروها گزارش شده. اواخر دهه هفتاد، جاده فرعی گورم تی (Gurem Ti) رو بهطور کامل بستن، و عبور از اون ممنوع شد.
هیچ اطلاعات دیگهای از این جاده در دست نیست. گویا گزارشهای ناپدیدشدههای این جاده، جزو پروندههای طبقهبندیشده قرار گرفتن. تنها اطلاعات موثقی که از وضعیت گورم تی موجوده، نامهای در وبسایت فرمانداری، به تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۴ است که بخشدار سیوان به فرمانداری نوشته، و خواستار پیگیری پرونده مفقودیها و بازگشایی جاده برای دسترسی بهتر محلیها شده.
۵. جاده اولنگون، استان یزد
جادهای رو تصور کنین که طی چهار سال، نزدیک به ۷۰۰ مورد سکته قلبی توش گزارش شده! باورکردنی نیست؟ این جاده که تو استان یزده، شهرستان مهریز رو به خاتم وصل میکنه، و جزو جادههای اصلی و پررفتوآمد استان به شمار میره.
نکته قابلتوجه اینجاست که آمار ۷۰۰ مورد، فقط بین سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ ثبت شدن! یعنی بنابر آمار دانشگاه علوم پزشکی یزد، طی این سالها، حدود هفتصد بار اورژانس به جاده اولِنگون (Aolengoon) و مناطق اطرافش فراخوانی شده. اما بعد از سال ۱۳۷۶ هیچ آماری ثبت نشده. حالا معلوم نیست که آیا اتفاقی نیفتاده، یا دیگه آماری ثبت نشده.
نکته مهم دیگه اینکه هیچ دلیل مشخصی برای این سکتههای قلبی عنوان نشده. حتی در چند مصاحبه که از افراد آسیبدیده و اطرافیانشون در وبسایت خبرگزاری فارس وجود داره، به هیچ دلیل مشخصی اشاره نشده. یعنی اتفاق بهظاهر ترسناکی نمیفتاده. بعضی کسانی که از جاده عبور میکردن، بدون دلیل و ناگهانی دچار حمله قلبی شدن.
در نهایت اینکه آمار ۷۰۰تایی، فقط به مراجعههای اورژانس یزد مربوط میشه. مسلما مواردی هم بوده که این اتفاق برای یکی از سرنشینها افتاده، و راننده به مسیرش ادامه داده تا به درمانگاه یا بیمارستانی برسه.
۶. جاده نروشک، استان سیستان و بلوچستان
بازم صداهایی که وحشت رو توی چشم و دل سرنشینهای خودروهای عبوری به اوج میرسونن! اینبار تو یکی از جادههای استان سیستان و بلوچستان، که قدیمیه و رفتوآمد چندانی هم توش انجام نمیشه، ولی گزارشهای عجیبی از شنیدن صدای ناله و ضجه در اون منتشر شدن.
جاده نَروشْک (Narushk) از شهرستان ایرانشهر بهسمت بخش آشار، شهرستان مهرستان کشیده شده. قرار بوده با تداوم مسیر به سمت مرز پاکستان، به جاده مهمی برای ترانزیت تبدیل بشه، ولی اتفاقات مختلفی دستبهدست هم دادن تا این پروژه نیمهتموم بمونه.
حالا توی بخشهایی از این جاده که سالهاست استفاده نمیشه، هر شب صداهایی شبیه به ضجه تعدادی زن و کودک به گوش میرسه. داستانهای محلی زیادی از منشا این صداها وجود دارن که هیچکدوم مستند نیستن. ولی به نظر میرسه ارواح این زنها و بچهها سالهاست در عذاب هستن، و شاید از مردمی که گاهوبیگاه از این مسیر عبور میکنن، کمک میخوان!
حالا که به آخر این نوشته رسیدیم، بازم خواهش میکنم اگه یکی از این جادهها رو از نزدیک دیدین، یا داستانی ازش شنیدین، حتما کامنت بذارین. اگه جاده ترسناک دیگهای رو هم توی ایران میشناسین، لطفا بهم بگین تا به این فهرست اضافه کنم. امیدوارم هرگز گذرتون به چنین جاهایی نیفته!
راستی، برای نوشتن این پست پژوهشی و مستند، ساعتها وقت صرف کردم. اگه قسمتی از این نوشته یا همهش رو توی وبسایت، بلاگ یا شبکههای اجتماعی منتشر میکنین، لطفا به این صفحه لینک درستوحسابی بدین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا ایلان ماسک واقعا ایرانیه؟ + مدارک و مستندات
مطلبی دیگر در همین موضوع
هیچهایک به ارمنستان - بخش سوم
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
مروری بر آذر ماه ویرگول، قصههایی که ساختیم و خاطراتی که ماندگار شدن