علاقهمند به انیمیشن
شـاهـکـارهـایـی کـه انـیـمـیـشـن ژاپـن را نـجـات داد
آن شِرلی، بابا لنگدراز، هایدی، بچههای آلپ، زنان کوچک، خانواده دکتر اِرنست، نامهایی است که برای دوستداران ادبیات یادآور مشهورترین و خواندنیترین رمانهای تاریخ معاصر است. اما آشنایی ما با این آثار نه به صورت رُمان که به صورت مجموعههای انیمیشنی دوبُعدی بود. مجموعههایی که در روزگاری نه چندان دور جدول پخش تلویزیون ما را قبضه کرده بودند و خاطرات کودکی بسیاری از ما با تماشای آنها شکل گرفته است. مجموعههایی دوبعدی، ساخت کشور ژاپن اما درباره آثار مشهور ادبیات اروپا! راستش را بخواهید این تقارن اصلا اتفاقی نبودهاست. در واقع همه این مجموعهها بخشی از یک پروژه عظیم به نام «نمایش شاهکارهای جهان»/World Masterpiece Theater بودند که از سال 1969 تا 1997 تولید و صادر شدند. ژاپنیها برای تعریف این اَبَر پروژه دلایل خوبی داشتند که در این یادداشت به برخی از آنها خواهیم پرداخت. اگر شما هم مثل من درباره ماجرای خلق این پروژهها کنجکاوید با ما همراه باشید.
دهه 70 میلادی صنعت انیمیشن ژاپن علیرغم رشدی که در میزان تولید کرده بود، در وضعیت بدی قرار داشت. «موشی پروداکشن» میراثِ «اوسامو تزوکا» خالق مانگا، ورشکسته شده بود و «توئی» بزرگترین استودیوی ژاپن با زیان انباشته فراوانی روبرو بود. ایده دست یافتن به بازارهای گستردهتر و ورود به عرصه بینالمللی از ابتدا و همان پروژه «آسترو-بوی» در سرِ سردمداران این صنعت وجود داشت اما دست یافتن به این رؤیا یک برنامه مستمر و هدفمند را میطلبید.
رُمانها جان میگیرند
«نمایش شاهکارهای جهان»/World Masterpiece Theater با همین ایده و در همین فضا شکل گرفت. استفاده از عناوینِ شاهکارهای ادبیات معاصر غرب راه را برای ورود به خانه های مردم دنیا هموارتر میکرد. از طرفی استفاده از اسامیِ آشنا و شخصیتهای محبوبِ رُمانهای پرفروش، شانس موفقیت در بازارهای جدید را افزایش میداد. «توئی» در یک بازه حدوداً سی ساله، هر سال یک مجموعه تلویزیونی را از این سری تولید کرد. این مجموعه نه تنها در ژاپن به موفقیت چشمگیری دست پیدا کرد بلکه رؤیای فتح بازارهای جدید را هم تعبیر نمود. تمام عناوین به استثنای یکی، به خارج از ژاپن صادر شدند. کشورهای آسیای دور مثل کرهجنوبی، تایوان، چین، فیلیپین، کشورهای اروپایی و کشورهایی از سراسر جهان از جمله خاورمیانه، مشتری این سریالها بودند. در فیلیپین، ایتالیا و کره تقریبا تمام عناوین پخش شد. در تایوان، به جز «رِمی» سایر عناوین به پخش رسید. «تام سایِر»، «فرونز» و «زنان کوچک» به بازار امریکا دست پیدا کردند و «ماجراهای پیترپَن» به تلویزیون انگلستان راه پیدا کرد.
بهترینها دستچین میشوند
اما این آثار مجموعه چطور انتخاب میشد؟ رمانها یا داستانها از بین آثاری انتخاب میشدند که مدتها بود در سرتاسر جهان به محبوبیت قابل توجهی دست پیدا کرده بود. این رُمانها پس از انتخاب در فرآیند اقتباس تبدیل به یک مجموعه حدوداً 50 قسمتی میشد. معمولاً آثاری انتخاب میشدند که شخصیت اصلی کودک داشتند، چون محور مخاطبین آثار، کودکان بودند. البته در اقتباسها سعی میشد محتوایی تولید شود که برای همه اعضای یک خانواده دیدنی باشد. تجربهای که خود ما هم در ایران به هنگام تماشای خانوادگی این آثار آن را حس میکردیم. همه اقتباسها به یک میزان به منبع خود پایبند نبود. گاهی سنِ شخصیت اصلی یا برخی روحیاتش نسبت به نسخه اصلی تغییر میکرد. گاهی برای افزایش کشش داستان، شخصیتهایی اضافه یا کم میشد. در انتخاب نام مجموعهها سعی میشد هم نام کتاب و هم نام شخصیت اصلی در عنوان سریال گنجانده شود. در بیشتر آثار، حیوانات کوچکی در کنار شخصیتهای اصلی وجود داشت[حتی اگر در داستان اصلی وجود نمیداشت اضافه میشد!]. این کار بیشتر با اهداف تجاری صورت میگرفت تا در صورت امکان بتوان آنها را به صورت محصولات جانبی عرضه کرد. [به قول اجنبیها مِرچِندایز/بازارپردازی]
دوره زمانی قصههای انتخاب شده، متنوع بود. در میان سریالها، آثاری از ابتدای قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم میلادی وجود داشت.
بیشتر قهرمانهای مجموعه، دختران و پسران نوجوانی بودند که با سختیهای زندگی دست و پنجه نرم میکردند. خبری از شاه و شاهزاده نبود. شخصیتهای اصلی در بسیاری از مواقع یتیم یا تکسرپرست بودند.
کیفیتی فراتر از تلویزیون
موسیقی متن، یکی دیگر از دلایل موفقیت این مجموعه بود. استفاده از مشهورترین آهنگسازان ژاپنی در ساخت تمهای اصلی، مخصوصا در تیتراژهای آغازین و پایانی ارزش آثار را دوچندان میکرد(به عنوان یک طرفدار بابا لنگ دراز محال است موسیقی تیتراژ پایانیاش را فراموش کنم!). در واقع با اینکه این آثار بودجهای محدود و تلویزیونی داشتند اما سازندگان در زمینههایی مثل موسیقی اصلاً صرفه جویی نکرده بودند و قطعاتی در سطح موسیقی متن فیلمهای سینمایی نواخته بودند.
تیتراژ پایانی بابالنگ دراز در نسخه اصلی:
یکی از دلایل موفقیت مجموعه استفاده از آهنگسازان مشهور ژاپن در ساخت موسیقی متن آثار بود.
در بحث کارگردانی، فیلمنامهنویسی، طراحی شخصیت و سایر بخشهای خلاق هم ماجرا به همین ترتیب بود. وجود اسمهایی همچون «میازاکی»، «تاکاهاتا» یا «کوتابه» در میان عوامل تولید، گواه همین موضوع است. خود «تاکاهاتا» به تنهایی دو مجموعه از 29 مجموعه را کارگردانی کرد[توصیه میکنم ماجرای ساخت هایدی توسط «تاکاهاتا» و «میازاکی» را در یادداشت هـایـدی، خـوشـبـخـت تـریـن دخـتـرِ دنـیـا مطالعه کنید].
تولید، دگرگون میشود
رسیدن به سطح کیفی بالا با بودجههای محدود تلویزیونی درست مثل کیمیاگری، امری محال به نظر میرسد. کیمیایی که با نوآوری در طراحی تولید به حقیقت پیوست. مدلی که در تولید این مجموعهها به وجود آمد تا سالها به عنوان مدل تجاری صنعت انیمشن ژاپن پابرجا ماند. نمایش شاهکارهای جهان علاوه بر توجیه اقصادی و حمایتهای دولتی، اسپاسنرهای خصوصی هم داشت. شرکت «کالپیس» تولیدکننده نوشیدنی مشهور کالپیس[فرض کنید چیزی مثل دوغ عالیس یا آبعلی!] از 1969 تا 1979 تنها اسپاسر این مجموعه بود و بخش زیادی از هزینههای تولید را تأمین میکرد. پس از آن بین سالهای 1979 تا 1997 مجموعه «خانه غذاها» بود که این وظیفه را بر عهده داشت.
بعدها استودیو میازاکی هم یک مجموعه تبلیغلاتی برای «خانه غذاها» تولید کرد که در یادداشت چـگـونـه مـثـل مـیــازاکـی طـراحـی کـنـیـم؟ به آن پرداختهایم.
معدنی به نام ادبیات
همانطور که در ابتدای این یادداشت هم اشاره کردیم، نمایش شاهکارهای جهان، یکی از عوامل نجات صنعت انیمیشن ژاپن از بحران مالی دهه 70 بود. اما جدای از این مورد خاص، اقتباس از آثار ادبی همواره راهگشای بسیاری از آثار مهم تاریخ سینما و تلویزیون بوده است. از جمله مزیتهای اقتباس استفاده از پیرنگهای حاضر و آماده محکم از میان دریایی از آثار باکیفیت ادبی است. اتفاقی که در آثار نمایشی برجسته ایرانی همچون قصههای مجید یا پهلوانان هم رخ داده است. البته که اقتباس خوب اصلا کار آسانی نیست، چرا که تبدیل یک متن ادبی به یک متن سینمایی آنقدر اهمیت دارد که امروزه جایزه جداگانهای به اسم «فیلمنامه اقتباسی» در جشنوارههای معتبر به این کار اختصاص دادهاند.
از سال 1969 تا 1997 میلادی 29 عنوان اثر از این مجموعه تولید و پخش شد. تداوم و استمرار در تولید در کنار افزایش مستمر سطح کیفی آثاری که به دقت از میان برترین رمانهای جهان انتخاب شده بودند، منجر به تولید یکی از تأثیرگذارترین مجموعهها در تاریخ انیمیشن تلویزیونی شد. این مجموعه نشان داد چطور میتوان با اقتباس خوب، جان تازه به آثار نمایشی بخشید و از ریسک موفقیت آنها کاست. چیزی که باید مطلوب هر سازمان و نهاد تولیدکننده یا سیاست گذاری در این حوزه باشد. البته همچنان درسها و ناگفتههای زیادی درباره این پروژهها باقی مانده است که حتماً در یادداشتهای آینده بیشتر به آنها خواهیم پرداخت. نظر شما چیست؟ به نظر شما اقتباس میتواند در کشور ما هم راهبرد مناسبی برای تولید آثار به یادماندنی باشد؟
پیوند صفحات مجموعهها:
Dororo/////////Moomin/////////Andersen Stories/////////New Moomin/////////Fables of the Green Forest/////////Heidi, Girl of the Alps/////////A Dog of Flanders/////////Marco, 3000 Leagues in Search of Mother/////////Rascal the Raccoon/////////The Story of Perrine/////////Anne of Green Gables/////////The Adventures of Tom Sawyer/////////The Swiss Family Robinson: Flone of the Mysterious Island/////////Lucy of the Southern Rainbow/////////Story of the Alps: My Annette/////////Katri, Girl of the Meadows/////////Princess Sarah/////////The Story of Pollyanna, Girl of Love/////////Little Women/////////Little Lord Fauntleroy/////////The Adventures of Peter Pan/////////My Daddy Long Legs////////Trapp Family Story/////////The Bush Baby/////////Little Women II: Jos Boys/////////Tico of the Seven Seas/////////Romeos Blue Skies/////////Famous Dog Lassie/////////Remi, Nobodys Girl
دوبُعدی، مجلهای درباره پویانمایی(انیمیشن)، پینما(کمیک) و چیزهای پیرامونش است. اگر این نوشته برایتان مفید بوده انتشارات ما را دنبال کنید. پانزدهم و سیام هر ماه، یک یادداشت جدید با شما به اشتراک خواهیم گذاشت. اگر دوست دارید بیشتر با قصه ما آشنا شوید این مطلب برای شماست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چـرا پـلـنـگ صـورتـی سـیـگـار مـیکـشـیـد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیـا انـیـمـیـشـنهـا هـم مـلّـیـت دارنـد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
پـسزمـیـنـههـای گـیـبـلی چـگـونـه خـلـق مـیشـونـد؟