چرا سریال "The 100" ؟

در کتابفروشی بین قفسه ها گشت میزدم که عنوان چند جلد رمان برایم بسیار جذاب بود.
"THE 100"
نگاهی سرسری به کتاب ها انداختم و رد شدم .چند روز بعد در سایتی بنر سریالی تحت همان عنوان دیدم و به سرعت برای دانلودش کلیک کردم و تا دو روز بی وقفه مشغول تماشای سه فصل اولش بودم.

سریال با مونولوگ دختری به نام کلارک شروع میشود:


I feel the sun on my face. I see trees all around me, the scent of wildflowers on a breeze. It's so beautiful. In this moment, I'm not stranded in space. It's been ninety-seven years since a nuclear apocalypse killed everyone on Earth, leaving the planet simmering in radiation. Fortunately, there were survivors. Twelve nations had operational space stations at the time of the bombs. There is now only the Ark, one station forged from the many. We're told the Earth needs another hundred years to become survivable again. Four more space-locked generations, and man can go home, back to the ground. The ground, that's the dream. This is reality.


کلارک برای ما تعریف میکند که 97 سال پیش فاجعه ای اتمی حیات را از کره زمین ربود و همه کس در این فاجعه کشته شدند اما خوشبختانه نجات یافتگانی وجود داشتند.این افراد از 12 ملیت بودند که در زمان بمباران های اتمی،در ایستگاه های فضایی داشتند که الان ایستگاه Arc متشکل از همه آنهاست.

" به ما گفته شده بود که 100 سال دیگر طول میکشد تا زمین دوباره قابل سکونت شود یعنی چهار "نسل محبوس در فضا"دیگر و بعد از آن انسان میتواند برگردد به خانه.برگردد به زمین.زمین رویاست."

شروع قدرتمند سریال من را میخکوب کرد و ذهن من را با هزاران سوال و شگفتی پر کرد.
سفر به فضا و شروع زندگی در سیاره ای دیگر، خودش ایده ای جذاب و هیجان انگیز است که در فیلم ها و داستان های دیگر به نوعی با این ایده روبرو شده بودم . اما ویژگی متمایز کننده این سریال این بود که این ایده را برعکس کرده بود و الان انسان بعد از صد سال زندگی در فضا آرزوی برگشتن به زمین را دارد.

اما چرا The 100؟
در ایستگاه آرک مشکلی جدی بوجود آمده که ادامه حیات تا مدت کوتاهی امکان پذیر است و برای بررسی قابلیت سکونت زمین ،صد نفر را به زمین میفرستند تا آنجا را بررسی کنند .
واکنش ها و برخوردهای این صد نفر در اولین لحظات ورودشان بر روی زمین بسیار دیدنی بود و از چهره ها و حرف هایشان به شناخت جدیدی از انسان رسیدم. (پیشنهاد میکنم حتما با دقت این قسمت ها را ببینید)

بعد از دیدن چندین قسمت موضوعی من را بسیار به وجد آورد:
به تصویر کشیدن قدرت رهبری و نفوذ زنان
قهرمان اصلی سریال که شروع قدرتمندی را هم بر عهده داشت یک دختر است.
مادرش از اعضای قدرتمند جامعه شان است.
مکانیکی باهوش و جسور دختری جوان است.
جنگجویان زن که در راس قدرت هستند.

همه اینها برای من این معنا را داشت که این سریال توانسته از کلیشه های جنسیتی فراتر رود و در کنار داشتن داستانی بسیار جذاب و منسجم به این بعد از مفاهیم هم رفته و من مخاطب را ساعت ها پشت صفحه لپ تاپ نگهدارد.
علاوه بر اینها این زنان برای من بسیار الهام بخش بودند و هر کدامشان ،بخشی از وجود من را تحت تاثیر قرار دادند که بسیار برایم لذت بخش است.

پیشنهاد میکنم در آخرین ماه تابستان این سریال را ببینید و خودتان را به چالش بکشید و تجربه جدیدی را همراه با شخصیت های آن داشته باشید.

اگر دیدید این سریال رو بیایید درموردش حرف بزنیم!!!