نوشتههای این کاربر میتواند وقت شما را تلف کند. دربارهی او: http://vrgl.ir/9MfDq
از انرژی ثابت هر روزتون بهترین استفاده رو میکنین؟
من الان یکم سرم درد میکنه،
از نظر روحی هم کمی دپرس هستم،
و کلا حال و حوصلهی هیچ کاری رو ندارم.
دو روزه که قراره دربارهی انسان خداگونه توی اینستاگرامم حرف بزنم ولی فرصت نشده انجامش بدم.
تازه این وضعیت رو در حالی تجربه میکنم که این روزها سر کار نمیرم و کار خاص دیگهای هم ندارم!
من وقت کافی دارم.
چند ساعتیه که از بیرون اومدم، ولی توی این مدت هیچ کاری انجام ندادهام.
دارم به چند روز دیگه فکر میکنم که توی شرکت جدیدم باید شروع به کار کنم و احتمالا اون موقع خیلی بیشتر انرژی کم بیارم.
چالش من کمبود وقت نیست، کمبود انرژی و حس و حال هست.
مخصوصا این روزها انرژیم رو به خاطر چیزهای الکی هدر دادم،
همین امروز فقط ۵ ۶ ساعت از زمان سرحال بودنم توی یک شرکت به خاطر یک جلسهی ساده تلف شد.
اما چطوری میتونیم انرژیمون رو بهتر مدیریت کنیم؟
تقریبا تمام جوابهایی که به این سوال میدم از جنس طراحی محیطی هستن.
اینکه محیط و سبک زندگیمون رو طوری طراحی کنیم که انرژی کمتری ازمون گرفته بشه، و «حس و حال»ی که داریم رو صرف کارهای مفیدتری بکنیم:
کاری رو انجام بدین که بهش علاقه دارید و درش خوب هستین
حتما شما هم قبول دارید که به طور مثال یکی از عذابآورترین شغلها برای کسی که درونگراست، اینه که بخواد مدام با آدمها در ارتباط باشه.
وقتی که اصطلاحا برای کاری ساخته نشدین، نسبت به دیگران برای انجام اون کار به انرژی بیشتری نیاز دارید و زودتر خسته و بیحوصله میشید.
و برعکس اگه کاری رو انجام بدید که مورد علاقهتون هست و در اون مهارت دارید انرژی خیلی کمتری رو صرف میکنید.
اگه زندگیتون رو طوری بچینید که کارهایی که دوست دارید رو انجام بدید خیلی کمتر بیحوصله میشید و خیلی دیرتر انرژیتون تموم میشه.
تا جای ممکن کمتر «فکر کنید» و «تصمیم بگیرید»
عملِ فکر کردن و تصمیم گرفتن و انتخاب کردن خیلی از مغز ما انرژی میگیره.
یک راهکار هوشمندانه اینه که تا جای ممکن در طول روز کمتر «فکر» کنیم، «تصمیم»های کمتری بگیرید و دست به «انتخاب»های کمتری بزنید.
البته مغز ما به خوبی اهل فکر نکردن و تصمیم نگرفتن و انتخاب نکردن هست،
ولی ما هم خیلی اوقات باید آگاهانه در این مسیر کمکش کنیم، و ظرفیت محدود مغزمون برای این سه کار رو برای موقعیتهای حیاتیتر نگه داریم.
گاهی اوقات چکلیستها میتونن کمکتون کنن که تصمیم کمتری بگیرید.
یا اگه میتونید برای حفظ انرژیتون تا جای ممکن از «رئیس» بودن دوری کنید،
اساسا هرگونه مسئولیتی باعث میشه که انرژی زیادی رو صرف «تصمیمگیری» و «انتخاب کردن» بکنید.
خیلی از راهکارهایی که در ادامه میگم هم به همین بحث مربوطن.
دربارهی این موضوع این پست دوستداشتنی از میثم مدنی رو بخونین.
کارها رو روتین کنید، و بدون فکر انجامشون بدید
فرض کنین هر بار قرار بود سوار ماشین بشید به این فکر کنید که کمربند ایمنی رو ببندید یا نه.
یا هر شب به این فکر میکردید که مسواک بزنید یا نه.
یا هر بار که گوشیتون دستتونه به این فکر کنید که به اینستاگرام سر بزنید یا نه.
گاهی وقتا آدما توی چنین شرایط سادهای مدام فکر میکنن و تصمیم میگیرن. در حالی که عقلا کار دیگهای میکنن.
یک بار برای همیشه تصمیم میگیرن که هر بار سوار ماشین شدن کمربند ایمنی رو ببندن. حتی اگه پلیس نبود، حتی اگه ۲ دقیقه بعد پیاده میشن. (اینطوری یک ذره انرژی ذخیره میکنن.)
یا یک بار برای همیشه تصمیم میگیرن که شبها مسواک نزنن و فقط صبحها این کارو انجام بدن. (اینطوری هم کمتر فکر میکنن.)
یا یک بار تصمیم میگیرن که اینستاگرام رو پاک کنن و دیگه بهش سر نزنن. (اینطوری هر روز صد بار توسط اینستاگرام وسوسه نمیشن و انرژیشون رو صرف کارهای بهتری میکنن.)
شما چه کارهایی رو میتونین روتین کنید؟
شبکههای اجتماعی
من تا ۵ ماه پیش اصلا گوشی هوشمند نداشتم و توی هیچ کدوم از شبکههای اجتماعی عضو نبودم.
با گوشی نوکیای سیاه کوچولوی خودم خوشحال بودم.
ذهنم خیلی آزادتر بود و تمرکز بیشتری داشتم.
ولی به خاطر کارم مجبور شدم گوشی بخرم و توی اینستاگرام و توییتر فعالیت کنم.
این روزها دارم به این فکر میکنم که همون گوشی نوکیای سیاه کوچولوی خودم رو بردارم و در طول روز با اون باشم، و فقط در ساعت مشخصی از صبح یا شب سراغ گوشی هوشمندم برم.
بعضیها این اپلیکیشنها رو از گوشیشون پاک میکنن.
یک عده محدودیتهایی برای خودشون میذارن.
شاید شما هم نیاز داشته باشید در استفاده ازشون یک تجدید نظری بکنید.
نخوندن اخبار
اخبار خیلی چیزهای گندی هستن.
معمولا بدون اجازه (و حتی آگاهی) ما وارد مغزمون میشن،
تصویری که دنیا رو کج و معوج نشون میدن، (چیزی که مهم نیست رو مهم جلوه میدن و برعکس)
کلی درگیری فکری برامون ایجاد میکنن،
و انرژی محدودمون رو تلف میکنن.
من خوشبختانه اخبار رو پیگیری نمیکنم، هرچند به خاطر اینستا و توییتر باهاشون مواجه میشم، ولی سعی میکنم کمترین درگیری رو باهاشون پیدا کنم.
از خیلی از عقلا شنیدهام که پیگیری اخبار کار احمقانهایه.
حتما شما هم ضررهاش رو تجربه کردین، به نظرم یک فکری دربارهش بکنین.
بحث نکردن با آدمهای احمق
برای حفظ کردن انرژیتون تا میتونین از احمقها فاصله بگیرید.
احمقها همهجا هستن،
گاهی توی یک خونه هستیم باهاشون،
گاهی باهاشون همکاریم،
بعضی وقتا توی فامیل و دوستانمون هستن،
یه وقتایی توی اجتماع باهاشون بر میخوریم،
و گاهی توی شبکههای اجتماعی باهاشون مواجه میشیم.
تا جایی که میتونین برخوردتون رو با این آدما کم کنین.
سعی نکنید چیزی رو بهشون ثابت کنین،
سعی نکنید چیزی رو بهشون آموزش بدید،
سعی نکنید تغییرشون بدید،
حتی گاهی اوقات سعی نکنید حقتون رو ازشون بگیرید.
اگه میتونین طوری زندگی کنید که سر و کارتون با احمقهای نیفته حتما این کارو بکنید.
راستی اگر خودتون هم احمق هستید لطفا به وقت و انرژی آدمهای بهتر از خودتون احترام بذارید.
(من به عنوان کسی که نسبت به بسیاری از آدمها احمقم همیشه سعیم رو میکنم که منابعشون رو هدر ندم.)
کارها رو به دیگران بسپرید
ما وقتی که مهمون داریم مدیریت همهچیز رو به خانمم میسپرم.
نمیدونید چه لذتی داره سپردن کار به دیگران، حتی وقتی که دارید براشون کار میکنید.
گاهی اوقات توی شرکتتون مسئولیت و ریاست رو به افراد بالاتر بسپرید و خودتون از لذت آزادی و راحتی استفاده کنین.
بعضی اوقات کمی از پولتون رو به یک نفر بدین که کاری رو براتون انجام بده و شما از آسایش و فراغتی که به دست میارید لذت ببرید.
کسی که میخواد از انرژیش بهتر استفاده کنه باید گاهی اوقات این کارها رو انجام بده.
توی شهرهای کوچیک زندگی کنید
رایان هالیدی یکی از آدمای الهامبخش برای من هست.
چند وقت پیش توی اینستاگرام کمی دربارهش صحبت کردم.
اونجا گفتم که با اینکه میتونست توی شهر زندگی کنه و درآمد ده برابری داشته باشه،
ولی چون میخواست نویسنده باشه ترجیح داد با زن و زندگی خلوتی بیرون شهر داشته باشه.
شاید شما بتونید توی یک شهر کوچیکتر زندگی کنین.
این هم یک راه دیگه برای استفادهی بهینه از انرژی روزانهتون هست.
(خوش به حال ما غیرتهرانیها که از این جهت فراغت زیادی داریم.)
اونقدر به کارهای «معمولی» نه بگید، که برای کارهای «فوقالعاده» وقت و انرژی داشته باشید
این هم یک استراتژی سادهی دیگه، که انجام دادنش علاوه بر عقل، شجاعت هم میخواد.
معمولا ما اونقدر عاقل و شجاع نیستیم که کارهای معمولی رو به پای کارهای فوقالعاده ذبح کنیم.
ما نمیتونیم از معمولیها دل بکنیم، همین باعث میشه هیچ وقت به عالی نرسیم.
این مورد آخری خیلی مهمه، اونقدر مهم که باید بیشتر دربارهش حرف بزنیم. و بیشتر بهش فکر کنیم و تمرینش کنیم.
فعلا توی ذهنتون داشته باشیدش تا بعدا بیشتر راجع بهش گفتگو کنیم.
ممنون که تا اینجا همراهم بودین.
راستی الان دیگه سرم درد نمیکنه و حالم هم خوبه. نسبتا سر حال هم هستم.
و دارم به این فکر میکنم که چقدر نوشتن جذابه! ;)
ادریس میرویسی هستم. دربارهی زندگی، تفکر، دین و روانشناسی مینویسم.
در صورتی که این پست رو دوست داشتید، با دیگران به اشتراک بذاریدش.
اگه میخواین نوشتههام رو دنبال کنین عضو این کانال تلگرام بشین.
و اگه اهل اینستاگرام هستین، اونجا دنبالم کنین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
این نوشته قرار بود دربارهی «واقعیت مجازی» باشه، ولی از جایی به بعد خودش راهش رو ادامه داد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جمعه، هشت آذر نود و هشت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
به احترام همهی چیزهای «خوب»ی که «نیست»ند.