نوشتههای این کاربر میتواند وقت شما را تلف کند. دربارهی او: http://vrgl.ir/9MfDq
هذیانهای شبانه
(توجه! این پست برای تشویق به فرزندآوری نوشته نشده.
دربارهی تخطئهی فکر و علم هم نیست.)
دارم به این فکر میکنم که بچهداری کردن مثل عاشق شدن و ازدواج کردنه،
همونقدر غیر منطقی،
همونقدر غیر اقتصادی،
همونقدر بیمعنا،
و همونقدر شیرین و لذتبخش.
دارم به این فکر میکنم که باید تعریفمون رو از منطق و اقتصاد و معنا تغییر بدیم.
یا به این موضوع توجه کنیم که تمام زندگی رو نمیشه و نباید در قالبِ منطق و اقتصاد و معنایی که از دنیا میفهمیم بریزیم. (تخت پروکروستس)
دارم به حرف اون ریاضیدانه فکر میکنم:
«نمیتونیم چیزهایی که بهش اهمیت میدیم رو اندازه بگیریم پس به چیزایی که میتونیم اندازه بگیریم اهمیت میدیم.»
به قول شازده کوچولو آدما عاشق عدد و رقماند، اونا هیچ وقت در مورد چیزهای اساسی سوال نمیپرسن.
به حرف نسیم طالب خطاب به سقراط فکر میکنم:
اینکه نمیشه و قرار نیست که دلیل هر چیزی رو بدونیم.
قرار نیست هر تصمیم و رفتاری رو بشه توضیح داد.
دارم به درک سیورز فکر میکنم که میگه کارهایی که از جنس «هنر» هستن قرار نیست با تعریفِ مصطلح، مفید باشن،
قرار نیست براشون نمودار بکشیم و میزان سود مادیشون رو بهینه کنیم،
قرار نیست آدمای اقتصادی همهچی رو درک کنن.
به یاد اون ویدیوش میافتم که میگفت کسایی که به دنبال حداکثر کردن بهرهوری هستن گند میزنن به روح ِ کسب و کارها،
باعث میشن دیگه به هیچ کس خوش نگذره،
نه به کسی که بیزنس رو اداره میکنه و نه به مشتریها.
به یاد حرف جادی میافتم و به سادگیش میخندم:
من انتخاب کردم پدر نباشم، و «دقیقا» میدونم با این انتخاب چه چیزی رو از دست دادهام.
کسی که فلسفه و ریاضی و اقتصاد رو کمارزش میدونه احمقه،
ولی احمقتر اونیه که فکر میکنه مدلهای ما در فلسفه و ریاضی و اقتصاد همهی نیازهامون رو برطرف میکنن.
من قبلاً زیاد گفتم که به آخوندا و بزرگترها و متخصصها چشمبسته اعتماد نکنین،
هیچ کس حق نداره ادعا کنه «غیب» میدونه و کسی که چنین ادعایی داره شیاده.
(میدونستین پیامبر دو سه جا در قرآن صریحا میگه غیب نمیدونم؟)
ولی باید یادم باشه غیب رو انکار نکنم،
همیشه حواسم باشه چیزهایی هست که نمیدونم،
و حتی چیزهایی هست که نمیدونم که نمیدونم.
چیزهایی که مسیر تاریخ و زندگی رو تعیین میکنن ولی ما توی مدلسازیهامون تقریب میزنیمشون. :)) (قوی سیاه)
یادم باشه بسیاری از اتفاقات خوب،
بسیاری از قدرتها و شادیها،
و بخش بزرگی از مسیر رشدِ ما ورای دودوتا چارتای عقلانی قرار داره،
ورای تحلیلها و علمهامون،
ورای ترسها و مرگهامون.
باید برای زندگی چارچوب بزرگتری طراحی کنیم،
بزرگتر از تحلیلها و علوم و مرگمون.
من فکر میکنن زندگیای که مرزهاش تفکر و علم و مرگ باشه زندگی کوچیکیه. :)
سلام. ادریس میرویسی هستم. راجع به «زندگی» مینویسم.
با عضویت توی خبرنامهی ایمیلی یا کانال تلگرام نوشتههای بعدی رو از دست نمیدی:
این نوشته هم مربوطه، البته خوندنش رو پیشنهاد نمیکنم! بیانِ ساده و جذابی نداره:
مطلبی دیگر از این انتشارات
به جای جمع کردنِ سکههای کمارزش، لوبیای سحرآمیزت رو بکار. مرغِ تخمطلا بالای ابرهاست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جمعه، هشت آذر نود و هشت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصهی پادکست مدرسهی استارتاپ، قسمت اول: کارآفرین یا فریلنسر؟