طرح پیشنهادی برای گذر از سال تحصیلی پیش رو

ما معلم‌ها که هرچه گفتیم، به گوش کسی نرفت. تصمیم گیرندگان گویا پنبه‌ی بزرگی در گوش خود فرو کرده‌اند که هیچ مخالفت و اعتراض و حرف حسابی را نشنوند.

خیالی نیست. ما وظیفه داریم حرف خودمان را بزنیم. حداقل برای ثبت در تاریخ. که نگویند مردمان این برهه از تاریخ عجب احمق‌هایی بودند که یک مشت ابله را مدیر و وزیر خودشان کردند و افسار خودشان را دادند به دستشان.

یک مسئله‌ای که سالیان سال در کشور ما مطرح بوده و همیشه محل مناقشه بوده، عدالت آموزشی است.

عدالت آموزشی به طور بسیار خلاصه یعنی دانش‌آموزی که در بهترین مدرسه‌ی بهترین مناطق کشور درس می‌خواند، باید آموزش یکسانی با دانش‌آموزی دریافت کند که در بدترین مدرسه‌ی بدترین مناطق کشور درس می‌خواند.

همین که این جمله را خواندید و لبخندی از سر تمسخر به لب آوردید، یعنی اینکه عدالت آموزشی در کشور ما تحقق پیدا نکرده است.

این که چرا در کشور ما عدالت آموزشی محقق نمی‌شود، بحث مفصلی است، ولی خلاصه‌ترین دلیلی که می‌توان ذکر کرد این است که در کشور ما عدالت اجتماعی‌ای وجود ندارد که به تبع آن بخواهد عدالت آموزشی حاصل شود.

ولی کرونا آمد و همه‌ی معادلات را به هم ریخت. اگر تا پیش از این فقط فقرا نمی‌توانستند به تور ۱۰ روزه‌ی دور دنیا بروند، الان ثروتمندان هم نمی‌توانند! و همین اتفاق را من عدالت اجتماعی نیم‌بند می‌نامم. یعنی هرچند ایده‌آل نیست ولی از هیچی بهتر است.

حالا این عدالت نیم‌بند اجتماعی که از صدقه سری کرونا حاصل شده بود، می‌رفت که با حذف کنکور و تعطیلی مدارس تکمیل شود و یک عدالت آموزشی نیم‌بند هم برای ما به ارمغان بیاورد، که کارتل‌های کنکور و کتاب‌های کمک آموزشی تمام زور خود را زدند که نشود و متأسفانه نشد. یعنی

هم کنکور برگزار شد.

و هم مدارس باز شدند.

ای کاش از این تهدید (کرونا) به نفع کشور استفاده می‌کردیم و از این رهگذر خیری به خود می‌رساندیم. که متأسفانه مثل همیشه، این فرصت را هم از دست دادیم.

به جای این همه هزینه و تبلیغات پر سر و صدا و طبل‌های توخالی، که برنامه‌ی "پیام‌رسان" را به جای پلتفرم "آموزشی" به مردم قالب کردند و اسمش را هم "شاد" گذاشتند که پازل خنده‌آورشان را تکمیل کنند و به ناشادی معلم و دانش‌آموز بخندند، می‌توانستند با ابزار ساده‌تری عدالت آموزشی را در کشور، حداقل برای یک سال، محقق کنند.

امروز در همه‌ی جای کشور یک تلویزیون در هر خانه‌ای یافت می‌شود. شبکه‌های اصلی صدا و سیما که دیجیتال هم نباشند و در دورافتاده‌ترین جاهای کشور هم در دسترس باشند که در حال پخش هستند.

هرچند که بهانه‌شان این بود که همه مردم تلویزیون ندارند، و عدالت آموزشی با برنامه‌های تلویزیونی محقق نمی‌شود، ولی سؤال اینجاست که تلویزیون در خانه مردم یافت شدنی‌تر است یا تبلت و موبایل؟!!

به جای این همه هزینه بر سر یک پیام رسان ناکارآمد، برای هر پایه‌ و عنوان کتاب درسی یک معلم خوب و زبده برمیگزیدند. چیزی نزدیک ۱۰۰ معلم هم بیشتر نیاز نبود. هرچند که قشر معلم همیشه خودش را در هر شرایطی فدای آموزش می‌کند، ولی یک دهم هزینه‌ای که برای اپلیکیشین ناشادشان کردند را حق‌الزحمه به این معلم‌ها می‌دادند و یک برنامه‌ی منظم و مفید یک ساله را با یکی از شبکه‌های تلویزیونی قرارداد می‌بستند.

کل کشور یک آموزش یکسان دریافت می‌کردند. برنامه‌ی آموزشی یک سال کشور مشخص بود.

و معلم‌ها هم از طریق همان اپلیکیشن مزخرف شاد، و یا با بقیه نرم‌افزارهایی که خودشان می‌پسندیدند و راحت بودند، فقط تکالیف و فعالیت‌های بعد از تدریس را پیگیری می‌کردند.

شما فرض کنید کلاس درسی می‌داشتیم به وسعت کشور. همه جلوی تلویزیون. از پایه اول ابتدایی تا پایه دوازدهم. تمام دروس. هر درس یک معلم. و این می‌شد عدالت آموزشی. البته باز هم عدالت نیم‌بند آموزشی. ولی همین نیم‌بند‌هاست که یک قدم یک قدم رو به جلوست.

ولی متأسفانه الان آموزش و پرورش با صدا و سیما هیچ تفاهم و همکاری ندارند. هر کدام دارند ساز خودشان را می‌زنند. این منافع لعنتی همیشه با هم تضاد دارند. یکی دنبال تبلیغات است و یکی دنبال فروش کمک آموزشی. یکی زیر فشار کارتل کاج و قلم است و یکی زیر فشار تبلیغات چیپس و دوغ.

بیچاره کودکان این کشور که همیشه فدای یک مشت اسکناس می‌شوند.

یک موبایل به دست بچه‌ها داده‌اند و خیال می‌کنند دارند آموزش می‌بینند.

سر کلاس هم که بودند می‌گفتیم این آموزش نیست! وای به حال الان که پشت موبایل‌ نشسته‌اند!!!