از عشق حرف میزنم/۱
[قسمت اول]
|اصلا امسال بنا بر نرفتن بود...|
دوازده روز جنگ تحمیلی و ترک کردن تهران در آخرین روزهای خرداد و اولین روزهای تابستان همهی برنامهها را دچار تغییر کرد. از همان روزهای اتمام جنگ و تصمیم برای برگشتن به محل کار، وضعیت خبر از این میداد که با وجود استفاده شدن تمام مرخصیها و عدم حضور دو هفتهای در زمان بحران[ هرچند ناخواسته و با هماهنگی خود بیمارستان که آن ماجرا هم سرِ دراز دارد] پروندهی اربعین امسال به کل بسته شده است؛ همهچیز کاملا منطقی بود و جایی برای اعتراض باقی نمیگذاشت...
البته اگر بخواهم کاملا صادق باشم بخشی از این حرفها بهانهاست، حتی اگر اسرائیل پایش را از گلیمش درازتر نمیکرد و شرایط کاملا عادی پیش میرفت، باز هم من برای نیمههای تیرماه درخواست ده روز مرخصی داده بودم که موافقت شده بود و برای رسیدنش لحظه شماری میکردم چون آخرین باری که رنگ خانه را دیده بودم برمیگشت به تعطیلات عید نوروز و دلتنگی با تمام توان پایش را گذاشته بود رویل7 تمام ابعاد زندگیام...
در واقع اربعین یکی، و شاید مهمترین دلیلم برای ماندن در دیار با وجود بازگشایی خوابگاهها، بعد از شرایط جنگی بود ولی در نهایت تصمیمگیری منطقی اجازه نداد به حرف دلم گوش کنم و پشت کنم به تمام راههای رفتهای که به سادگی طی نشده بود!
به معصومه که خواسته بود برای رفتنشان دعا کنم گلایه کردم و گفتم از منتظر بودن خستهام، از اینکه اسیر دوراهی رفتن و نرفتن باشم و آخرش نشود آنچه من میخواهم، گفتم پروندهی اربعین امسال را برای خودم میبندم چون هزار ویک دغدغهی دیگر هست که در صف توجهم ماندهاند و واقعا ظرفیت دلهرهی جدید ندارم!
پیشنهاد داد بدون توجه به آنچه که ممکن است اتفاق بیفتد برای گرفتن گذرنامه زیارتی اقدام کنم، معتقد بود در راه عشق باید کوچکترین قدمها را برداشت و به نتیجه فکر نکرد، حرفش را قبول داشتم قصدش را هم داشتم ولی فرصتش پیش نمیآمد؛ خودمانیترش میشود اینکه بیتاب نبودم آنقدر که باید!
دو سال سفرنامه نوشته بودم و یک سال شرح فراق ولی حالا راحت تن داده بودم به قبول دوری و بدترین قسمت ماجرا همین بود...
خلاصه اینکه؛
اصلا امسال بنا بر نرفتن بود...!
+ ادامه دارد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
۳۵، ۲۸، ۲۲، ۱۷،۱۸؛ فقط پنج عدد ساده نیستند
مطلبی دیگر از این انتشارات
هایکا
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
تجربه من از یک روز کامل ماجراجویی در کیش؛ از غواصی تا ماساژ