مراحل خلق یک اثر هنری

کشف غیرمنتظره
کشف غیرمنتظره

شاید بهتر باشد که اینطور شروع کنم، بیشتر عمرم رو مشغول ساختن بودم، از نجاری و نقاشی تا گچ‌کاری و کلی کار دیگر اما این روزها بیشتر برنامه نویسی می‌کنم، سوالی که از نوجوانی ذهنم رو مشغول کرده ولی این روزها بیشتر به سرم سر میزنه، که یک اثر به چه میزان زمان نیاز داره؟ چرا بعضی از اثرها در چند دقیقه به نتیجه میرسن ولی بعضی دیگر بر خلاف انتظار مدت‌‌ها زمان میبرن؟

این سوال رو همواره همراه خودم دارم، در مجمع دوستان کنار استکان چای در کنار قند یک سوال نیز تعارف میکنم و با اینکار دوستان زمینی خودم رو درگیر مسائل فرازمینی میکنم، تعجب نکنید اگر بگم بیشتر اوقات واکنش یکسانی دارند، واکنشی که طبیعت در ژن‌های ما قرار داده، همان «ابروهای بالا رفته به نشانه‌ی توجه»!


دیباچه

شما نیز یک استکان چای و قند مهمان من باشید، طبق عهد عتیق عمل نمیکنم و اینبار به همراه سوال یک پاسخ هم به شما تعارف می‌کنم!

به نظر شما لبخند ژوکوند اثر لئوناردو داوینچی از اولین قلمی که به بوم زده تا آخرین قلم چقدر زمان برده؟
آیا زمانی که صرف اجرای این اثر شده با میزان محبوبیت و شگفت انگیز بودن اون رابطه‌ای داره؟ قطعا رابطه وجود داره اما مسائل دیگری هم در این بازی دخیل هستند.
مسیری که یک هنرمند برای خلق یک اثر هنری در اون قرار میگیره اهمیت بالایی داره، در این مسیر وقایعی رخ میده که بعضی تحت کنترل فرد هستن مثل یاد گرفتن تکنیک‌های جدید و یا یاد گرفتن یک تئوری و یک فلسفه جدید، تعدادی هم خارج از کنترل و اراده اتفاق می‌افتند، مثل مرگ یک عزیز ، دردی که بعد از یک شکست عاشقانه باقی مانده، تولد یک نوزاد و یا امیدی که از شکل گیری رابطه‌ای جدید جاری میشه.

برگردیم به لبخند ژوکوند، این اثر در ابتدا ۴ سال طول کشید و بعد از مدتی ۳ سال دیگر برای تکمیل کردن زمان برد، برخی هم بر این عقیده هستند که داوینچی تا آخرین لحظات عمرش روی این اثر کار می‌کرد.

سیر خلاقانه

معمولا نگاه دیگران به میزان زمانی که برای خلق یک اثر هنری صرف شده یک بازه‌ای هست مثل چند دقیقه، چند ماهه و حتی در موارد خاص (از جمله لبخند ژوکوند) چند ساله، اما نکته اینجاست که این بازه‌های زمانی صرف اجرای اثر شده‌اند و اجرای اثر مرحله‌ی نهایی خلق اثر محسوب میشه، قسمت مهمتر که چطور داستان شروع شده و چه اتفاقاتی قبل از قدم اول برای خالق اثر اتفاق افتاده اهمیت بسیار بالایی دارند.

به زبان ساده سیر خلاقانه مثل مواد تشکیل دهنده برای پختن غذا (بخوانید خلق اثر)‌ هستند، ترتیب اجرای آنها معمولا یکی نیست بعضی وقت‌ها محرک‌هاشان درونی هستند و بعضی وقت‌ها بیرونی، این مطلب نگاهی به تصویر کلی از سیر خلاقانه هست، برای نگاه زیر میکروسکوپ و بررسی دقیقتر بهتره سری به کتاب‌‌های مرتبط بزنید، در این لینک، کالی بِرد تعدادی از اونها رو معرفی کرده.

سیر خلاقانه
سیر خلاقانه

الهام

به نظر من اگر کار دستگاه کپی را خلق اثر هنری ندونیم شاید بشه گفت که یک اثر هنری بدون الهام و احساسات ناخوانده که شما را به نمایش آن و شروع یک گفتگو ترغیب می‌کند اتفاق نمی‌افته!
شاید شروعش با دیدن یک صحنه باشه شاید با یک موسیقی زیرزمینی شاید یک داستان کمدی و شاید تکرار یک احساس از کودکی‌تان شاید دیدن نمونه کار یک همکار و تلاش برای در زمین بازی بودن، شاید تکراری که در زندگی جاری بوده به میزانی که هیچوقت متوجهش نبودیم ولی دیگر به انتهایش رسیده، شاید چیزی که کمترین انتظار را داشتید که الهام بخش حرکت بعدی شما باشه ولی غافلگیرتان کرده.


کنکاش

بستگی به نوع اثری که خلق می کنید،‌ اگر نقاش هستید احتمالا در این مرحله چند اتود بزنید و مسائل مختلف رو بررسی می‌کنید، اگر برنامه نویس باشید چند مینی پروژه برای خودتون تعریف می‌کنید، قطعا در هر زمینه‌ای که فعال باشید احتمالا این مرحله دستان شما رو روغنی میکنه و شما رو به مرحله بعدی می‌بره.



پژوهش

به قول علی حبیبی دوست عزیز و همکارم در امضا استادیو:

هر بذری در معرض نور دانش و خاک استمرار و امید جاری قرار بگیره جوانه میزنه.

حالا که موضوعی الهام بخش حرکت بعدی شما شده و کنکاش کردید و با کوله باری از سوالات هم قطار شدید بهتره در موردش پژوهش کنید، شاید قدیم ها که گرمای خونه رو چراغ نفتی علاالدین تامین می‌کرد و همه زیر کرسی بودیم پژوهش از نزدیکترین کتابخانه شهر و گفتگو با کتابدار برای گرفتن سر نخ شروع می‌شده اما امروزه با گوگل کردن شروع میشه، با عوض کردن تب‌های گوگل و دیدن تصاویر، ویدیوها، کتاب‌ها و باز کردن ۱۰-۱۵ تا تب مرتبط و پیدا کردن کلیدواژه‌های جادویی تازه سفر ذهنی جدید ما شروع میشه.


تدارک

با آذوقه پر اطلاعات جدید و به درد بخور به همراه کلی انگیزه و خواسته چه کاری میشه انجام داد؟ آماده کردن مقدمات از امتحان کردن ایده‌ها و تلاش برای جا کردن جسم مربعی در حفره‌ی مثلثی گرفته تا پوشیدن لباس راحت و تمرین و تکرار کردن قسمت‌هایی که خوب متوجه آنها نشدیم، اگر برای جنگی آماده می‌شید که پیش بینی می‌کنید زمان زیادی طول خواهد کشید، در این مرحله باید آذوقه و مهمات و نقشه‌ها رو فراهم کنید و چند دیدبان و جاسوس رو آموزش بدید.


آها! فهمیدم!

این قسمت از نظر زمانی بسیار متغیره شاید چند ساعته به این مرحله برسیم شاید بسیار بیشتر طول بکشه که حتی نزدیکش بشیم!
تصویر ذهنی که از زمانی که شروع کردیم در این مرحله شفاف‌ و شفاف‌تر میشه و پرده‌ها کنار زده میشن، روابط پنهانی خودشون رو آشکار میکنن و مغز سرشار از هرمون‌هایی میشه که به عنوان جایزه دریافت میکنه.
معمولا این مرحله ادامه پیدا میکنه و تکرار میشه، اگر نویسنده باشید کاغذ‌ها هی مچاله میشن و دوباره از سطل زباله بیرون کشیده میشن تا رضایت نسبی از اثر پیدا کنید.


آخ! دستم خورد!

در نرم‌افزار هایی که با اونها اثرهای دیجیتال رو خلق می‌کنیم به کمک فرشته نجاتی که با کلید ترکیبی ctrl+z از ما حمایت میکنن در امان هستیم، پروژه‌های نرم‌افزاری هم به کمک خدای یونانی گیت آسیب ناپذیر به نظر میرسن اما گاهی وقت‌ها هر چقدر ctrl+z رو میزنیم به مرحله‌ی مورد نظر نمیرسیم، بعضی وقت‌ها تغییرات رو در گیت ذخیره نکردیم و دیگه بهشون دسترسی نداریم، بعضی وقت‌ها یک خط اضافی روی بوم میکشیم و می‌فهمیم که احتمالا باید دوباره از اول شروع کنیم!
این لحظات معمولا حس خوبی ندارن، تا اونجایی که امکانش وجود داره بهتره در مرحله‌ی تدارکات به این قسمت خوب پرداخته باشیم تا از بحران احتمالی جلوگیری کنیم.


ارزیابی و بهبود

بعد از اتمام کار احتمالا به قدری به اثر گره خوردیم که ایرادی در کار به چشممان نمیاد ولی به محض اینکه کمی از کار فاصله می‌گیریم، حتی برای یک فنجان چای! مشکلات از خجالت زدگی در میان و شروع میکنن به گرم گرفتن ما هم به عنوان میزبان به اونها گوش میدیم و رفعشون می‌کنیم.
این مرحله هر چقدر بیشتر تکرار بشه نتیجه بهتری می‌گیریم، حتی برای چند روز کار رو کنار بذارید و دوباره بهش برگردید، تجربه‌ی شخصی اکثر ما میگه با هر بار بررسی بالاخره قسمتی پیدا میشه که بخواید مشکلاتش رو بشنوید و بهبودش بدید.


یادگیری

سیر خلاقانه معمولا با اتمام اثر به پایان نمی‌رسه و در این مرحله تازه می‌فهمید که اگر به مهارت‌ها و دانش‌هایی که در جریان خلق اثر به اونها نیاز داشتید تسلط بیشتری داشتید نتیجه‌ی بهتری می‌گرفتید، این مرحله برای هرکسی شکل خاصی داره، بعضی کتاب میخونن، بعضی دوره‌های حضوری میرن،‌ بعضی میرن سراغ یوتیوب و کلی چیز جدید یاد میگیرن.
هر اثری که خلق می‌کنیم یک شمع جدید در روشن کردن تصویر ما از خودمون ارائه میده، از آنچه که هستیم و آنچه که دوست داریم باشیم.