ابتذال هنر؛ چالش انسان در جهانی زیاده حیوانی

جوهر هنر، اعتراض است. هنر، زبان زیبای نارضایتی است. وقتی جهانی مطلوب در ذهن داری و جهانی دیگر در پیش چشم، آنقدر که طلب در تو می جوشد، زبان به اعتراض می گشایی تا فاصله موجود تا مطلوب را به حداقل برسانی. هنرمند نمی تواند ناراضی نباشد؛ وقتی همه چیز همان چیزی هست که باید باشد، هنر، هر چه هم زیبا و موزون، می خواهد جای چه چیزی را پر کند؟ هنر در رضایت می میرد.


چیزی که هنرمندی را از هنرمند دیگر و اثری را از اثر دیگر متمایز می کند، زیبایی نیست. زیبایی هم وابسته به جهانی است که مطلوب می شماریم. هر چه موقعیت مطلوب را نمایان تر و پذیرفتنی تر به من نشان بدهند، هنرمندترند. چرا از اثری که همه ملاک های مقبول فراگیر را به دوش می کشد، لذت نمی برم؟ چون این که می بینم، نشانی از جهان مطلوب من ندارد یا چندان ندارد؛ چه در نفی اش و چه در ایجابش.


جهان مطلوبی که هر کدام از ما می شناسیم، بر اساس شناختی که از بد و خوب داریم شکل گرفته است. جهان مطلوب ما جهان خوب هاست. اما همین شناخت بد و خوب کاملا و مطلقا از شناخت ما نسبت به انسان تأثیر می پذیرد. انسان چیست؟ چیستی انسان، جایگاه او را در هستی رقم می زند و تعیین می کند که چه چیزی برایش خوب است و چه چیزی بد. حتی خدایی که می شناسیم، برای این انسان است که معنا پیدا می کند. مثلا برای انسانی که در هستی کاری جز پاسخ دادن به غریزه اش ندارد و تفاوتش با حیوان فقط در کیفیت این پاسخ است، خدای ادیان، نه تنها لازم نیست که مزاحم است.


برگردیم به هنر. آیا می توان هنر را از انسانی که می شناسیم، از چیستی انسانی که «است»، جدا ببینیم؟ جهان مطلوب انسان مدرن، غایت انسان مطلوب در جهان مدرن است و هنر در تقلای کاستن از رنج فاصله ای است که انسان با جهان مطلوبش احساس می کند. اگر هنر امروز هر روز در سردرگمی پوچ خویش فروتر می رود، نه از ذات هنر، ذات سینما، ذات ادبیات و مانند این هاست و نه صرفا از هبوط حقارت آمیز هنرمند؛ این سیر طبیعی هنری است که انسان را حیوان می بیند و می کوشد رنج مخاطب خود در تحمل پلشتی جهان موجود را با تنوع تصویرهایش از دنیایی که برای این حیوان مطلوب می انگارد، بکاهد.


آیا بازگشت از این مسیر، جز با نگاه دوباره به انسان، و شناخت انسان آنگونه که هست، آنگونه که پروردگارش در «احسن تقویم» ساخته است، میسر است؟ آیا چالش های اخلاقیی که با رشدی فزاینده از دریچه هنر به روی انسان بی پناه امروز سر بر می آورند، با چند توصیه اخلاقی یا محدودیت های دسترسی و دسته بندی سنی آثار هنری، برطرف می شوند؟ این ها پرسش های مهمی است که پاسخ به آن، آینده ما را، آینده هنر ما و آینده تمدن ما را رقم می زنند.