شما به کتاب چگونه نگاه می‌کنید؟


کتاب موجود عجیبی است چرا که پیش هرکس چهره ی خودش را دارد و کاری میکند تا آن فرد را شیفته دانشش کند. هر کتابی برای خود پدری دارد. پدرانی که حاصل سالها زحمات و تلاششان در دستان ما دلبری می کند. پدرانی که انشایشان در مدرسه زیبا بود الآن در کتابشان زیبایی انشایشان هست.

مثلا این آفتاب پرست خوشرنگ اگر در دستان یکی از پدران نویسنده باشد به کتاب با نگاهی حرفه ای به دنبال گرفتن ایراد از پدری دیگر است امّا در دلش عشق به کتاب موج میزند. اصلا اگر عاشق کتاب نبود که نویسنده نمی‌شد.

یا اگر دانش آموزی کتابی را ببیند اگر از آن دسته دانش آموزان نباشد! حتما از کتاب فرار میکند و به جای اینکه این عالم سیار را در آغوش بگیرد با نفرت او را پس میزند همان گونه که با نفرت کتاب را از ترس پدر و مادر و تجدید شدن در، آغوش میگیرد.

در دستان یک کتاب فروش، کتاب های زیادی منتظر این هستند که کسی از در وارد بشود و آنان را به فرزندی قبول کند چرا که نگاهی که یک کتاب فروش نسبت به کتاب دارد نگاهی پر از فرصت است تا بتواند از این گران‌گوهر های گرانقدر پولی به جیب بزند.

درست است که هر کس به کتاب به شکلی نگاه میکند امّا آن کسی این دنیایش را برده است که ارزش واقعی کتاب را بشانسد و بتواند این جانور سرکش را رام کند. شما به کتاب چگونه نگاه می‌کنید؟