علاقهمند به تجربهها و چیزهای تازه، در پی ایجاد تغییر برای بهتر بودن - پیروی مکتب والای «مریتوکراسی» یا همان «شایستهسالاری» - | www.Dastyar.io | www.Eskandari.io
سنگ محک تعاملهای سازمانی
از نظر من و احتمالا از نظر خیلیها، مهمترین بخش یک سازمان افراد آن هستند و به همین خاطر به اونها سرمایه انسانی سازمان میگوییم. در چند سال اخیر بیشتر از همیشه متوجه اهمیت موضوع شدم و تلاشم رو برای مطالعه در اون بیشتر کردم.
البته که باید بگم که این یادگیری بی هزینه نبوده و با رفتن افراد خوبی از سازمان ما هم همراه بوده. بعضا تغییرات برای آدم ها سخت به نظر میرسه و چاره ای جز رفتن براشون نمیزاره. در حالی که آمادگی انجام تغییر از خود تغییر اهمیت بیشتری دارد و سختی تغییرات آمادگی برای اون هاست، نه خود اون ها.
همچنان اعتقاد دارم بهترین شیوه استخدام و آموزش افراد، یافتن افراد با ذوق، شوق و پر انرژی و البته کم تجربه یا حتی بی تجربه است که بشه با آموزش این افراد تلاشی برای آماده سازی اون ها برای بازار کار انجام بشه. البته که ریسک این کار بسیار زیاد است، چرا که افرادی که شما با این روش به کار میگیرید باید پیوند عمیق عاطفی با کار شما و خود شما داشته باشند. این افراد معمولا بعد از چند ماه یا چند سال با توجه به شرایط سازمان شما (که بعضا ناگذیر هستید که روی آن پافشاری کنید) ممکن است پیشنهاد شغلی بهتری از رقیب شما یا شرکت های مشابه دریافت کند که پیشنهاد مالی بهتری از شما به آن ها بدهد. احتمالا رفتن آن ها از سازمان شما در اینطور مواقع بسیار زیاد است.
من مدیری داشتم که همیشه بهم میگفت از این موقعیت های سخت کاری سعی کن افراد وفادارت رو بشناسی. لزوما اون هایی که باقی میمونن وفادار نیستن. ولی اون هایی که میرن باید به وفاداریشون حسابی شک کنی.
در کتابی هم خوندم که آخرین دلیل رفتن آدم های وفادار و با ایمان به کار و هم راستا با شما، «پول» باید باشد. یعنی اگه دلیل رفتن کسی پول یا نحوه پرداخت آن است بهتر است در سریع ترین وقت با وی تسویه حساب کنید و بزارید برود. (منظور قطعا این نیست که اگر کسی مشکلی مالی داشت یا علاقه مند به تغییر شرایط مالی اش در سازمان بود به سراغ شما نیاید. اتفاقا برعکس! اگر کسی برای رفتن از سازمان شما با دلیلی مثه پول یا شرطی شدن نسبت به پول پیش شما اومد احتمالا باید بزارید برود)
من افرادی را داشته ام در تیم ام که هم اکنون پیش من نیستند و عمیقا میدونم که با موندن اون ها بهتر از الان میتونستم یک سازمان را اداره کنم، اما با نبودن آنها یا بهتر بگم رفتن آن ها هیچوقت یاد نمیگرفتم که چطوری باید رفتار کنم.
در پایان پیشنهاد میکنم کتاب های زیر رو در رابطه با حرف من مطالعه کنید:
- سختی کارهای سخت - بن هاروویتز . انتشارات آریانا
- بازآفرینی سازمان - راسل ال ایکاف . سازمان مدیریت صنعتی
- کتاب صوتی » گوگل چگونه کار میکند: ۲۷ - ۲۸
مطلبی دیگر از این انتشارات
پشتکار
مطلبی دیگر از این انتشارات
کوله پشتی من، پر از درّهها و قلهها
مطلبی دیگر از این انتشارات
کوله پشتی سال ۱۴۰۱ - یک سرسرهی واقعی!