آیا ترور حسن نصرالله یعنی شکست «جمهوری اسلامی»؟

ماهیت جنگ کنونی میان اسرائیل و ائتلاف مشهور به «محور مقاومت» از جنس یک جنگ تمام عیار فیزیکی نیست. نفهمیدن این مطلب ریشه تمام کج فهمی ها و تحلیل های غلطی است که این روزها بازار داغی پیدا کرده اند.

این جنگ در اصل یک جنگ تبلیغاتی و شناختی است. زیرا هر دو طرف در این جنگ تنها از طریق تحمیل روایت شناختی خود به طرف مقابل به پیروزی خواهند رسید.

هدف ایران و متحدان منطقه ای عبارت است از: تحمیل این باور به شهرک نشینان صهیونیست که اسرائیل مکان امنی برای زندگی آنان نیست.

هدف اسرائیل و آمریکا عبارت است از: تحمیل این باور به ایرانیان که اسرائیل و آمریکا شکست ناپذیرند و در افتادن با آنها ثمره ای جز نابودی برای دشمنان اسرائیل نخواهد داشت.

محور ایران برای دستیابی به هدف خود باید محیط درون و پیرامون اسرائیل را در طولانی مدت نا امن نگه دارد. نا امن نگه داشتن الزاما به معنی نابودی تمام زیرساخت ها و کشتار وسیع و گرفتن تلفات عظیم از دشمن نیست. همین که هر روز صدای آژیر خطر به صدا در آید و صدها هزار شهرک نشین سراسیمه به پناهگاه ها فرار کنند و چند انفجار در نقاط مختلف سرزمین های اشغالی رخ دهد و خبر تعدادی هر چند بسیار محدود تلفات از صهیونیست ها در رسانه های آنها پخش شود، برای نا امن شدن و غیر قابل سکونت شدن اسرائیل در بلند مدت کافیست.

این راهبرد از ابتدای جنگ غزه تا امروز در دستور کار ایران بوده و به شدت کارامد بوده است. مهمترین نکته در خصوص این راهبرد این واقعیت است که اسرائیل ولو با پشتیبانی تمام عیار آمریکا، با تسل به زور و ابزار نظامی قادر به متوقف ساختن این حملات محدود اما مداوم نیست. جنس این حملات از جنس جنگ های چریکی است که هیچ ابرقدرتی قادر به متوقف کردن آن نیست.

تحلیلگران عرب به درستی تاکید می کنند مشکل فلسطین بجز از مسیر سیاسی قابل حل نیست. یعنی تضاد موجود در این منطقه از عالم فقط و فقط از طریق توافقات سیاسی در کوتاه مدت، و مهندسی اجتماعی و تغییر بافت اقتصادی و فرهنگی در بلند مدت میسر است. یعنی راه حلی که اسرائیل بیش از 70 سال است از آن طفره رفته. چون رژیم صهیونیستی اساسا ماهیتی فاشیستی و نژادپرستانه دارد که بر پایه نظریه های سیاسی غلط و شکست خورده یک قرن پیش بنا شده. لیکن نفوذ لابی صهیونیستی در آمریکا و کشورهای اروپایی موجب گردیده تا امروز این رژیم ناکارآمد از طریق تحمیل هزینه های خود به آمریکا و کشورهای اروپایی به بقا ادامه دهد.

امروز هم نتانیاهو و رژیم صهیونیستی تلاش می کنند با ایجاد تصاعد تنش در منطقه و انگولک کردن ایران، پای آمریکا را به جنگ باز کرده و از این طریق از پذیرش یک راه حل سیاسی که در آن ملت فلسطین داخل آدم حساب شده باشند شانه خالی کند.




ترور سید حسن نصرالله بسیار بیشتر از آنکه اهمیت نظامی داشته باشد، اهمیت تبلیغاتی دارد. نتانیاهو تلاش می کند با بیدار کردن اسرائیلِ درون موجود در ملت و دولت ایران، کاری کند که ایران دست از حمایت حزب الله برداشته و نفوذ منطقه ای خود را مفت و مجانی تسلیم نماید.

سید حسن نصرالله تنها یک سخنگو و چهره ای بود که موجودیت حزب الله را به دنیای بیرون عرضه می کرد. اما بدنه نظامی حزب الله و نفوذ عمیق آن در جمعیت شیعه لبنان ارتباطی به شخص سید حسن نصرالله نداشت. فشار نظامی حزب الله و تداوم حملات محدود در راستای نا امن نگه داشتن اسرائیل در بلند مدت ادامه پیدا خواهد کرد و از این طریق نهایتا تقلاهای نتانیاهو بی ثمر خواهد ماند.

نابود کردن اسرائیل به معنای یک حمله همه جانبه و موشکباران سنگین و در هم کوبیدن تمام تاسیسات نظامی و زیرساخت های اسرائیل نیست!

نابود کردن اسرائیل از جنس نابودی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی خواهد بود. هدف نهایی ایران و حزب الله این است، نه قتل عام صهیونیست ها!

حملات محدود محور مقاومت از یک سو اسرائیل را نا امن نگه می دارد، و از سوی دیگر با واکنش سنگین ماشین جنگی اسرائیل موجب مشروعیت زدایی از صهیونیست در افکار عمومی جهان می شود. این دقیقا همان سناریویی است که در آفریقای جنوبی هم اتفاق افتاد.

لذا از اینجا متوجه می شویم چطور مجددا یک گاز انبر در فضای تبلیغاتی داخلی به نفع اسرائیل و علیه ایران فعالیت می کند:

1- دسته اول (موسوم به «ما مردم») کسانی که ترور «حسن نصرالله» و «پیروزی» اسرائیل را جشن گرفته و شیرینی پخش می کنند.

2- دسته دوم (ارزشی ها) کسانی که اصرار دارند ایران باید با تمام قوا به اسرائیل پاسخ دهد و سریعتر وعده صادق 2 را در ابعاد تمام عیار عملی کند!

هر دو گروه در زمین اسرائیل بازی می کنند و تلاش می کنند ایران نفوذ منطقه ای خود را مفت و مجانی و بدون هیچ امتیاز گیری متقابل از دست بدهد.



راهبرد عقلانی که ایران باید در پیش بگیرد چیست؟

1- اگر آنطور که عده ای ادعا می کنند ایران به دنبال تبدیل شدن به یک امپراطوری منطقه ای است (که البته چنین چیزی دروغ است)، در آنصورت باید برای نابودی اسرائیل کماکان به حمایت از حزب الله ادامه داده و ترتیبی دهد که حملات محدود آنقدر ادامه پیدا کند که اسرائیل از درون متلاشی شود.

2- اگر ایران به دنبال اتحاد راهبردی با آمریکا و احیای جایگاه خود در منطقه مشابه وضعیت پیش از انقلاب است (که شواهد نشان می دهد همینطور است)، پس باید به حمایت از حزب الله و فشار بر اسرائیل ادامه دهد تا لابی صهونیستی آنقدر ضعیف شود که بالاخره آمریکا حاضر شود تن به چنین اتحاد راهبردی داده و در عوض توقف حمایت ایران از حزب الله، تمام تحریم ها را حذف کرده و ایران رسما به اسرائیل دوم در منطقه تبدیل شود.

در هر دو صورت هم گزینه تسلیم بدون امتیاز گیری (مطالبه جماعت «ما مردم») و هم گزینه درگیری همه جانبه (گزینه ارزشی ها) کاملا احمقانه و در تضاد آشکار با منافع ملی (به هر طریقی که منافع ملی را تعریف کنیم) و مستقیما در راستای منافع اسرائیل (و نه حتی آمریکا) است.