پوشش ارزش ساز!

بسم الله

پوشش ارزش ساز

کلمه ی پوشش را که بگذاری وسط و دور آن چند واژه بنویسی، احتمالا یکی از آن واژه هایی که می نویسی «محدودیت» یا «مانع» است. اما به نظر من که پوشش اگر جای درستش باشد، اتفاقا باعث «آزادی» ، «رشد» ، «بزرگ شدن»، «امنیت» و کلی کلمه های خوب و مثبت دیگر می شود. اما بهترینشان «ارزشمند شدن» است. بیایید با هم نگاهی به پوشش های دور و برمان بیندازیم...

پشت پنجره

اگر در خانه مان باشی و بخواهی بیرون را تماشا کنی ، نمی توانی همان اوّل در پنجره را باز کنی، چون قبلش باید پرده را بکشی! تا پرده را نکشی که نمی شود در پنجره را باز کرد.

راستی ، اگر همه ی خانه ها پرده نداشتند چه می شد؟! دیگر وقتی هوس تماشا کردن بیرون خانه را داشتیم، در عرض سه سوت که چه عرض کنم، یک سوت نشده کارمان حل بود!

اگر هیچ خانه ای پرده نداشت، خانه ها خیلی روشن می شدند! هر چند بی پرده، مردم ، ماجرا های زندگی ما را می توانستند بی پرده تماشا کنند...

نه ! نه! کاش هیچ وقت خانه هایمان بدون پرده نشود! چون در این صورت اگر وقتی من و برادرم دعوایم می شد، جلوی در و همسایه، آبرویم می رفت ! اووووف! آن وقت مگر مادرم می گذارد یک لحظه زمین بنشینم؟! مدام می گوید، همسایه روبرویی را نگاه کن، ببین چقدر خانه شان مرتب است بیا هال رو تمیز کن! اینجا رو جارو بکش ، حالا که اینجا رو جارو کشیدی بیا یکم هم ظرف ها را بشور!! احتمالا خیلی ها ماهی ده بار خانه شان را بروزرسانی میکردند تا در مد و خانه آرایی از همسایه هایشان عقب نیفتند. بعضی ها هم که نمی توانستند ، احتمالا مدام به حال همسایه ها قبطه می خوردند! تازه باید کلی چیز ها را مخفی می کردیم و از روبروی پنجره دور می کردیم تا مبادا دزد ها هوس دزدی از خانه ما را بکنند! کلا درصد اضطراب مردم صدبرابر می شد.

نه... همینطوری که پرده داریم بهتر است!!

کتاب های با دوام

هر چند تازه مدرسه و امتحانات تمام شده و دیگر شاید شمایی که شاید دانش آموز و دانشجو باشید حتی از شنیدن اسم مدرسه و کتاب دفتر خوشتان نیاید، می خواهم از کتاب بگویم! جلد کتاب! به هر حال یک مثالی ست که به ذهنم رسیده و نمی خواهم ازش بگذرم و البته چون خودم عاشق نوشتن و دفتر و کتاب های خوبم، اصلا برایم مهم نیست که بدتان می آید یا خوشتان!

آیا شما از آن دسته از افراد هستید که موقع شروع مدرسه ها کتاب های درسیتان را جلد می کنید یانه، حال و حوصله ی اینجور کار ها را ندارید و برایتان اهمیت ندارد؟

به نظر من اگر بتوانید کتاب هایتان را جلد کنید، خیلی کار خوبیست. اگر از آن ها که این کار را می کند دلیلش را بپرسید، احتمالا خواهند گفت : برای این کتاب ها را جلد می کنیم که نو و سالم بمانند.

درست است؛ وقتی کتاب را جلد کنی ، احتمالش خیلی کمتر است که پاره شود یا بعد مدتی قدیمی به نظر برسد. کتاب ها را که جلد می کنی، با ارزش تر می شوند یا معلوم می شود که آن کتاب حداقل برای تو با ارزش و مهم است. وگرنه بعید است کسی یک کتاب داستان کودکانه کوچک که کلا یکبار چاپ شده را جلد کند. اگر هم کسی این کار را کند، احتمالا آن کتاب برایش با ارزش بوده.

شی ء با ارزش در دسترس نمی باشد! لطفا بعدا تماس بگیرید!

تا به حال فکر کرده ای چرا طلا و مروارید انقدر برای مردم با ارزشند اما سنگ های روی زمین یا کنار رودخانه هر چقدر هم زیبا و براق باشند، به اندازه ی طلا و مروارید با ارزش و گران بها نیستند؟

من که اول به این موضوع فکر کردم واقعا برایم عجیب بود، اما وقتی دوباره بیشتر فکر کردم، دیدم هر چقدر چیزی دسترسی به آن سخت تر باشد و کمتر کسی بتواند آن را داشته باشد، برای همه با ارزش می شود.

مثلا آن کتاب های قدیمی که فقط یک نسخه خطی از آن باقی مانده را در موزه یا جای مخصوص نگهداری می کنند. چون قیمت بسیار بالایی دارد و اگر دزدی دستش به آن برسد ، بالاخره خواب هفت پادشاهش را به واقعیت تبدیل می کند.( گفتم که من کتاب دوست دارم و می خواهم مدام از کتاب مثال بزنم مشکلی هست؟!)

شاید یکی از علت های با ارزش شدن طلا و مروارید (بعد از زیبایی خودشان) همین باشد. طلا هر جایی پیدا نمی شود و مروارید هم با صدفی پوشیده شده و دسترسی به آن سخت است.

...؟!

وقتی خانه پرده داشته باشد، احساس امنیت بیشتری می کنی،

اگر کتابت را جلد کنی با دوام تر و ارزشمند تر می شود

و اگر دسترسی به چیزی سخت باشد( مثل مرز و پوششی که صدف برای مروارید ایجاد می کند)،

معمولا آن چیز با ارزش می شود...

حالا شما بگویید! به نظر شما دیگر چه حد و مرز و پوشش هایی وجود دارد که ما را بزرگتر و با ارزش تر می کند؟!