انسانم آرزوست! توسعه از انسان آغاز میشود.

بسیار می‌شنویم که غول‌های فناوری بر مبنای یکی از روندهای فناورانه، رویکرد توسعه خود را تعیین می‌کنند. راهبردهایی نظیر mobile first ، cloud first ، API first و اخیراً AI first که در سالهای گذشته باب شده‌اند از همین دست اولویت‌گذاری‌هاست. از سویی رفتار بن‌افکن فناوری به ویژه فناوری‌های دیجیتال ثابت کرده که می‌توانند سبک زندگی، پارادایم‌های ذهنی و شیوه‌ی اندیشیدن، ارزش‌ها و کنش‌های فردی و اجتماعی را دست‌خوش تغییر کنند. اما آنچه بعضاً در دنیای فناورانه - که بسیارهم بر امروز و آینده‌ی دنیا اثرگذار خواهد بود- مغفول می‌ماند یا لااقل دست کم گرفته می‌شود، جایگاه ویژه "انسان" در تحلیل‌ها، طراحی‌ها و اولویت‌بندی‌هاست. هرچند تلاش‌های بسیاری از فناوران هم -به نوعی- به لحاظ کردن تجربه‌ی کاربری محصولات برای کاربران و یا چند قدمی فراتر از دانش ارگونومی به طراحی انسان‌محور HCD و نهایتاً بسط و توسعه مفهوم "تفکر طراحی" – که البته بسیار مبارک و مایه‌ی امیدواری است- معطوف شده، لکن در بسیاری از موارد همچنان به فناوری اصالت داده می‌شود. نکته مهم اینجاست که سازمان‌های فناوری محور -چون اساساً بر مبنای مهارت‌های انسانی و جمعی ایشان ساخته می‌شوند- وقتی فناوری را بن‌مایه‌ی توسعه خود قرار می‌دهند، خصلتی از خود بیگانه پیدا می‌کنند که در بزنگاه‌های تغییرات سریع فناوری یا رقابت‌های سهمگین در بازار می‌تواند ایشان را آسیب‌پذیر و بلکه بی‌هویت کند.
از این منظر، به نظر میرسد، جایگاه انسان در متن تحولات و تغییرات جامعه، بازار و سازمان باید بسیار فراتر از گذشته مورد توجه قرار گیرد. چرا که تعریف هر نهادی از انسان، ظرفیت‌ها، نیازمندی‌ها و آثار تحولات مترتب آن، می‌تواند مسیرهای متفاوتی را برای آن نهاد و متعاقباً آثارش بر زندگی فردی و جمعی مخاطبان و ذینفعان خود ترسیم کند.
همچنان که در مکاتب اقتصادی نیز پس از گذر از تجربه‌ی اقتصاددانان کلاسیک، نهادگرا و نئوکلاسیک و تحول نگرش به انسان از یک عامل دست دوم و ابزاری در خدمت سرمایه (نیروی کار یا labor forceدر نگاه آدام اسمیت) به نیروی انسانی و سپس سرمایه انسانی (عاملی هم‌تراز با سرمایه در نگاه شومپیتر)، بزرگانی چون آمارتیا سن به "اقتصاد انسان‌محور" و مفهوم توسعه انسانی (human development) رسیده‌اند، سازمانها و راهبردهایشان نیز میتواند از مفاهیم و ایده‌های ابزار محور (گوگل: ما داده‌های دنیا را ساماندهی می‌کنیم)، یا بازارمحور (نتفلیکس: ما میخواهیم دنیا را سرگرم کنیم) به رویکردهای انسان‌محور (آمازون: مشتری‌مدارترین شرکت دنیا، مایکروسافت: توانمندساختن همه برای بیشتر بدست آوردن یا حتی اپل: متفاوت فکر کن) تکامل یابد.
به قول آمارتیا سن در کتاب "اندیشه عدالت" تنها نهادها نیستند که می‌توانند یک جامعه را متحول کنند بلکه این قابلیت‌ها و ظرفیت‌های درون نهادی هستند که امکان تحول سازمانها را فراهم می‌کند. وی معتقد است پیوند بین عدالت، آزادی و برابری بر کانون خود انسان و در واقع قابلیت‌های او بنا می‌شود. ماحصل این تحول در نگرش به انسان و جایگاهش در امر توسعه را میتوان از گزارش ۱۹۹۰ سازمان ملل دنبال کرد که "انسانها" ثروت واقعی و اصلی هر ملتی معرفی شدند و بجای ابزار توسعه، به "هدف توسعه" تغییر جایگاه داده شدند.
از این منظر، مفهوم "سازمان انسان‌محور" شکل می‌گیرد که مبنایش –برای مثال در IBM فراتر از سرمایه، فناوری و بازار - بر خلق تجربه‌ی مفید، لذت‌بخش و پایدار برای همه ذینفعان اعم از مشتریان، کارکنان و جامعه استوار است و همه فعالیت‌های نوآورانه و عملیاتی خود را حول آنها همسو می‌کند. در سازمان انسان محور بجای احصا فرصتها، پروژه‌ها و ساختار سازمانی بر مبنای منابع و اولویت‌های درون سازمان، نیازمندی افراد بیرون سازمان (کاربران و مشتریان) اولویتها را مشخص می‌کنند و قاعدتاً شاخص‌های ارزیابی عملکرد هم بجای شاخصهای داخل سازمان معطوف به کاربران و جامعهی ذینفعان خواهد بود. لذا علاوه بر کارکنان توانمندسازی مشتریان، سهام‌داران و سایر ذینفعان نیز در این سازمان‌ها مدنظر قرار می‌گیرند. تنوع قومی و جنسیتی تکریم میشود و در نهایت بجای اینکه سازمان شیفته محصولات و راهکارهایش شود، شیفته برآوردن نیازهای اساسی کاربران در پس استفاده از محصولات خواهد بود. IBM از 10 سال پیش با همکاری بیش از ۲۰هزار متخصص طراحی انسان‌محور و آموزش بیش از ۲۰۰هزار نفر، در تلاش برای خلق چارچوبی برای سازمان انسان محور است که بر ایجاد تجربیات بهتر انسانی تمرکز دارد. در این چارچوب تکاملی، سازمان انسان محور از طریق تکرار و یادگیری مستمر، انعطاف‌پذیری و تاب آوری ایجاد می‌کند و ریسک نوآوری را کاهش می‌دهد، به همان اندازه که به مشتریان خود اهمیت میدهد، به تجربهی تیمهای متنوع و قدرتمند خود نیز اهمیت میدهد و دائماً تلاش میکند این اصول را به طور فعال در ساختار سازمان پیادهسازی کند.
در همین مدت کوتاه گسترش این مفهوم کسب شاخصهایی نظیر 32% رشد بیشتر از سازمانهای معمولی در یک صنعت، دو برابر سرعت بیشتر در کسب نتایج مورد انتظار در بازار و 211% بازدهی بیشتر نسبت به متوسط بازار سرمایه با تمرکز بر چارچوب سازمان انسان محور تجربه شده است. در این رویکرد، "توسعه" که من ترجیح میدهم بجایش از واژه "رشد" استفاده کنم چیزی جز افزایش دامنه انتخاب انسان‌ها و به تعبیری "آزادی" نیست و سازمان انسان‌محور -به تعبیر وارن بنيس- با اتکا به ظرفیت زاينده‌ی سرمايه‌ی معنوي خود (يعني همان كاركنان)، به رهبري در آفرينش طرح و ساختار اجتماعي برای کسب منزلت رقابتي دست می‌یابد.
طرفه اینکه این رویکرد با تعالیم آسمانی ما نیز بسیار هم‌راستاست. آنچنان که به انسان بعنوان خلیفه خدا کرامت عطا شده، ظرفیت و استعداد رشد بی‌نهایت بخشیده شده و نهایتا مسئول شکوفا نمودن امانتهایی شناخته می‌شود که خدا در وجودش ودیعه گذاشته است. سازمان و هر نهاد دیگر هم اگر در خدمت شکوفا نمودن ظرفیت‌های رشد و آزادی انسان نباشد امری زاید و تباه محسوب میشود.
اکوسیستم نوآوری و شرکت‌های فناور در همین مدت کوتاه عمر خود در ایران (کمتر از دو دهه) با فاصله گرفتن از رانت دسترسی به منابع طبیعی یا حاکمیتی و تمرکز بر قدرت خلاقیت و نوآوری انسانها و بهره‌گیری از فناوری برای رشد نمایی، منشا تحولات بزرگی در سبک زندگی ایرانیان بوده و در مسیر تبیین نگرشی جدید به رشد اقتصادی و مزیت آفرینی برای کشور هستند. توجه جدی ایشان به توسعه سازمانهای انسان‌محور و مفاهیم و کارکردهای آن، می‌تواند منشا تحولاتی عمیق، فراتر از ابعاد اقتصاد دانش بنیان در کشور باشد. در اقتصادی که تورم دارایی‌های فیزیکی به ویژه املاک و مستغلات گوی سبقت را از رشد دارایی‌های نامشهود می‌رباید، تمرکز بر ظرفیت‌های خلاقانه و بی‌بدیل انسانها در خلق ارزش، می‌توانند برگ برنده رقابت با سرمایه‌ی فیزیکی باشند، بلکه کارکردهایی فراتر از ارزش اقتصادی برای جامعه به همراه آوردند. در این رهیافت، خلق بستری برای رشد و شکوفایی استعدادهای فردی و جمعی، تقدم ارزشهای انسانی بر ارزشهای اقتصادی و در نهایت ایجاد خیر جمعی برای انسان، بنگاه و جامعه میتواند الگویی متمایز برای پیشرفت کشور پیشنهاد دهد.


این یادداشت در روزنامه دنیای اقتصاد مورخ ۱۱ آذرماه ۱۴۰۲ منتشر شد.