بررسی نقد «رابین وود» دربارة فیلم سرگیجه اثر «آلفرد هیچکاک»


رابین وود معتقد است که هیچکاک با وجود شباهت‌های زیاد، تغییری بنیادین در مفاهیم داستان فیلم سرگیجه که از کتاب «از میان مردگان» اثر «بویلو/ نارسژاک» اقتباس شده به وجود آورده است: «اما هیچکاک چیز زیادی از رمان از میان مردگان نگرفت جز خط اصلی پی‌رنگ داستانی آن».

به نظر رابین وود، مهم‌ترین تفاوت نگرش هیچکاک و نگرش نویسندگان رمانِ از میان مردگان، تفاوت نگاه هیچکاک به شخصیت‌های رمان است: «در کتاب بویلو/ نارسژاک آدم‌ها همچون خیل کرم‌هایی که در هم می‌لولند مورد تنفرند... در فیلم هیچکاک، برعکس، آدم‌ها به نمایندگان کاملاً پذیرفتنی وضعیت انسانی بدل می‌شوند».

رابین وود به دفاع از هیچکاک در مقابل منتقدان بسیاری که معتقد هستند: «پی‌رنگ قصه فیلم بر اساس یک فرض بسیار نامحتمل بنا شده است» می‌پردازد زیرا به نظر رابین وود: «سازمان سرگیجه هم مانند نمایشنامه‌های شکسپیر تماتیک است؛ پی‌رنگ قصه، شخصیت پردازی، روانشناسی، همه، تمام و کمال تابع گسترش تماتیک هستند.»

او در قسمت‌های بعدی نقد برای «سازماندهی تماتیک فیلم» از تصاویر و اشیای آپارتمان «میج» و دفتر «الستر» مثال می‌زند. این موضوع در قسمت‌های انتهایی نقد به «همبستگی تماتیک بین جودی/ مادلاین و اسکاتی» می‌رسد.

رابین وود، فیلم را به «یک پیش پرده کوتاه» و «سه موومان» تقسیم می‌کند. به نظر می‌رسد باید به نظر او در مورد اینکه موومان سوم فیلم «معنای بخش اعظم آنچه را که گذشته است به‌شدت دگرگون می‌کند»، توجه ویژه‌ای داشت. او در خلال توضیح نقاط آغاز و پایان هریک از این قسمت‌ها به حرکات دوربین و معنایی که القا می‌کند می‌پردازد.

همین تفسیر حرکات دوربین در قسمت دیگری از نقد یعنی در «گفتگوی توضیحی مفصل دو مرد» و نیز در معرفی «مادلاین» به حرکت بی‌نظیر دوربین که قبلاً در هیچ فیلمی انجام نشده اشاره می‌کند.

رابین وود در توضیح برخی از قسمت‌های فیلم، گریزی روانشناسانه زده و توصیه می‌کند برای درک کل فیلم بهتر است این نکته را به خاطر بسپاریم: «تنشی بین میل به فرو افتادن و ترس از آن».

میل رابین وود به نقد روانشناسانه در توصیف‌های او از «میج» اوج می‌گیرد؛ همان جایی که ضمن اشاره به «تصویر همدلانه‌ی هیچکاک» در رابطه با میج، به «نارسایی‌ها»، «تمایلات جنسی» و «عمق» احساسیِ میج اشاره می‌کند.

نقد روانشناسانه در چندین صفحه بعد، در قسمت مربوط به پیچیدگی شیفتگی اسکاتی به مادلاین، دوباره خود را نشان می‌دهد و در جای‌جای نقد از جمله در درک «فروپاشی روحی اسکاتی» و بعدها پیوند خوردن «موسیقی موزاربا حالت بیرونی سطحی میج» دوباره پدیدار می‌شود.

منتقد ، مشخص نشدن نحوه‌ی نجات «اسکاتی» از حالتی که طی آن در تلاش است تا لبه‌ی شیروانی را رها نکرده و سقوط نکند را «تعبیر استعاری» هیچکاکبرای نشان دادن وضعیت اسکاتی می‌داند: «گویی او در سرتاسر فیلم، به تعبیر استعاری، بالای ورطه‌ای عمیق میان زمین و آسمان آویزان است.» کمی بعدتر، در توضیح کاراکتر اسکاتیاز همین موضوع به‌عنوان «تعلیق استعاری» نیز نام می‌برد.

رابین وود ، افشاگری زودهنگام هیچکاک در فیلمِ سرگیجهرا «حرکت جسورانه» می‌نامد و بیشترِ انتقادهایی که به این فیلم می‌شود را ناشی از ساخت شکنی هیچکاک در افشای زودهنگام معمای فیلم می‌داند. موضوعی که در نهایت، باعث افتادن سایه‌ی یک «ایهام» بزرگ بر روی نیت و واقعیت کاراکترهای این فیلم می‌شود

.

به‌طور کلی، رابن وود تلاش می‌کند که فیلم سرگیجه را بهترین کار هیچکاک و در عین حال جزو چهار پنج فیلم برتر جهان معرفی کند. ؛ از سوی دیگر احساس می‌شود او اصرار دارد تمامی انتخاب‌های هیچکاک را بهترین انتخاب ممکن تلقی کند چرا که در تمامی نقدِ رابن وود تقریباً به نقطه ضعف خاص یا پیشنهادی برای امکان بهبود فیلم از آنچه هست برنمی‌خوریم.

تماشای دوباره

در این نقد تلاش بر در منطبق سازی سه شخصیت با سه عامل فرویدی «اید/ ایگو/ سوپرایگو» است.

در بررسی سکانس دوم نیز ابتدا بررسی فرم نماها در این سکانس با دقت و ریزبینی بیشتری (بررسی بخش‌بندی و تناوب در آثار هیچکاک) نسبت به بررسی روانکاوانه انجام گرفته است.

در بررسی روانکاوانة سکانس دوم، نقش مادرانة میچ از دیدگاه روانکاوی توضیح داده شده. هم‌چنین موضوع هویت و چند هویتی بودن «اسکاتی» و بررسی آن از نقاط قوت بخش روانکاوانة نقد «تماشای دوباره» است.

سکانس سوم بیشتر، توصیف موقعیت شخصیت‌ها و نیز تأویلی است که رابن وود در مورد «ریشه‌های کاتولیکی» در آثار هیچکاک به دست می‌دهد.

بخش بندی نماها و تفسیر و تأویل هر نما در سکانس چهارم نیز ادامه می‌یابد تا «به نظریه روانکاوانه رجوع کنیم و سرشت آرزو و تمنا را مد نظر قرار دهیم و ببینیم که چگونه در فرهنگ پدرسالارانه جا افتاده است».

رابین وود به بررسی عقاید فروید در مورد «آرزوی اولیه» و «یکی شدن پس از مرگ» در رمانتیسم می‌پردازد.

رابین وود در نقد اول خود، افشاگری زودهنگام هیچکاک در فیلمِ سرگیجه را «حرکت جسورانه» می‌نامد ولی در نقد تماشای دوباره به شکلی منسجم‌تر آن را شکل دادن به «قدرت و جهانی بودن انگیزة آرزو» می‌نامد.

به‌طور کلی، نقد تماشای دوباره، نقدی است که به توضیح و تأویل سکانس‌ها و نماها اهمیت بیشتری می‌دهد و حول شخصیت‌های فیلم، منطبق سازی‌هایی با عقاید فرویدی ارائه می‌کند.