ما همه مقصریم! (لایو اینستاگرامی پسر ۱۴ ساله)

اتفاق‌هایی که پیرامون ما رابطهٔ تنگاتنگی با فضای مجازی دارند به وقوع می‌پیوندند، به بعضی بیشتر بها می‌دهیم و برخی را نادیده می‌گیرم. اخبار خوب به گوشه‌ای رانده می‌شوند و ما می‌مانیم و دنیایِ عجایبِ مجازی. ماجرای ستایش، دیگر دختر خانم شمال کشوری و حالا گفت‌و‌گوی زنده از پسری نوجوان که شاید علامتی بود برای تحیرمان.

در این اتفاق دست روی نهاد خاصی گذاشته نمی‌شود اما تأکید بر این هست که برخی در وقوع این اتفاقات نقش پُررنگ‌تری دارند. حقیقت ماجرا چیست؟ چه شد که این پسر یا این خانمِ داستان به این فصل تلخ و بی‌صدا رسیده‌اند؟

کمی عقب تر

بیایید کمی عقب‌تر برویم و دایرهٔ ارتباطی این خانم و پسر نوجوان را بررسی کنیم. عمده مواردی که پیوند نزدیک با این دو را دارند شامل این موارد هستند: خانواده، بستگان و دوستان، مردم و محیط کار، فضای علم و یادگیری و در آخر حریم شخصی ایشان.

من چراهای خود را می‌پرسم، پاسخش یا در ذهن شماست یا جایی در همین نزدیکی روزی اتفاق می‌افتد و به آن پاسخ می‌رسیم.


رسانه‌هایی که پیشرفت جامعه و مردم ما در اولویت کاریشان نیست چه تعبیری را از «ارزش» می‌سازند و ارزش را چگونه معرفی می‌کنند؟

زیبایی خدادی خیلی خوب است، همه دنبال زیبا کردن و زیبا نگه داشتن ظاهر و باطن خود باشند، احدی مخالفت نمی‌کند. سؤال اینجاست چرا این زیبایی خدادای ظاهر و جسم می‌شود والاترین ارزش، در جامعه‌ای که این مورد شد ارزش یکتا، فردا روز ممکن است زیبایی ظاهر به این میزان در شخص نباشد و او دچار سرخوردگی شود. پس ارزش او هم باید به شدت زیبایی کاسته شده‌اش کاهش یابد؟ آیا شما مهر تأیید بر صحیح بودن این سؤال می‌زنید؟

چرا در شناساندن الگوها و الگوسازی ضعیف عمل می‌کنیم؟ چرا این الگوهایی که برای دانش‌آموزان جذابیت خواهند داشت به آن‌ها معرفی نمی‌شود؟ کجای کار می‌لنگد مگر جایی در این سیستم افرادی نابکار نفوذ کرده‌اند؟

حضرت امام علی علیه‌السلام: هرکه با دانش خلوت کند، از هیچ خلوتی احساس تنهایی نکند.
حضرت امام علی علیه‌السلام: هرکه با دانش خلوت کند، از هیچ خلوتی احساس تنهایی نکند.


چرا هنگامی که شرایطی پایدار و امن در اقتصاد و کارمان برایمان محیا شد، فشل می‌شویم و از جان برای مردم و خدمت کردن به آن‌ها مایه نمی‌گذاریم؟


آموزش و پرورش در این سال‌ها کجای کار با این استعدادها بوده؟ چندین سال زحمت آموزش و پرورش را که نباید ثمره‌اش را این گروه بدانیم.

کودک و نوجوان امروز با عقل خود نگاه به الگوی عملی می‌اندازد و دوصد گفته ممکن است برای او کمتر حائز اهمیت باشد.

چرا جذابیت این دست موارد برای صاحبان کرسی‌های فرهنگی بیشتر از خواندن یک مقالهٔ علمی کارگشاست؟

چرا این اخبار برای ما جالب شده و روی می‌آوریم به این گونه از خبرها و وقایع؟

معلمان ذهن‌های جوانان ما را با آموخته‌ها و سؤالات پر مغز مشغول کرده‌اند و یا اینکه دغدغهٔ واریزی ناکافی ماه بعد را دارند؟ این بودجه کجا رحم می‌کند به شریف‌ترین شغل‌ها تا بتواند در شرایطی ایمن و آسوده به دلبندان ما آموخته‌هایی سودمند بیاموزد.

معلم مدرسه عشایری «انوار دشتکی بالا حویق تالش» برای اینکه دانش‌آموزانش در دوران شیوع کرونا از تحصیل عقب نمانند هر روز ۱۵ کیلومتر راه را طی می‌کند تا به آنها درس بدهد.
معلم مدرسه عشایری «انوار دشتکی بالا حویق تالش» برای اینکه دانش‌آموزانش در دوران شیوع کرونا از تحصیل عقب نمانند هر روز ۱۵ کیلومتر راه را طی می‌کند تا به آنها درس بدهد.


چرا آگاهی ضعیف یا نابجایی به قشر دانش‌آموزان می‌رسانیم؟


فردی مثل خانم علی‌نژاد (مسیح) اشخاص را وادار به برداشتن پوشش می‌کند (پوششی که قرن‌ها پیش تاریخ می‌گوید متعلق به بزرگان کشوری و بعضی مردم بوده) این خانم اگر خیرخواه شما یا من است چرا خواهش نمی‌کند تا آن‌هایی که پیگیرش هستند در کشور یا بیرون از آن به دنبال علم بروند و برای مردم و میهن خود افتخار بیافرینند.

چرا دست گذاشتن روی اصل ماجرا و پاک کردن صورت مسئله می‌شود اولین راه ما؟ آیا عاجزیم از علم رساندن به آنکه نیاز دارد بداند و تشنه‌است به علم و آگاهی؟

از طرفی مگر هزاران بار نخوانده‌ایم که فقر (اقتصادی، فرهنگی، علمی و...) از هر در بیاید دیگر خبری از ایمان نیست. منِ نوعی کجای این ماجرا هستم و کجا دستگیری کردم از انسانی دیگر که به سراغ اشتباهی سیاه نرود؟

حضرت امام علی علیه‌السلام: ترحّم به ناتوان، رحمت حق را فرود می‌آورد.
حضرت امام علی علیه‌السلام: ترحّم به ناتوان، رحمت حق را فرود می‌آورد.


اخیرا در خبرها خواندیم که ویترین یک فروشگاه لباس، در شهری از یک نمونهٔ زنده (مدل زنده) استفاده کرده. چه اشتباهی کردیم که این خانم شأن خود را این کار می‌بیند‌ (شاید با این هدف که از فقر به اشتباهی بزرگ‌تر تن ندهد). چه شد که دیگری دست به عریان شدن می‌زند؟

پیش از این صحبت‌ها ماجرای هولناک ستایش را داشتیم. اتفاقی افتاد؟ ایده‌ای راه‌گشا از هزارانِ آنچه گفته شد را عمل شده دیدیم؟

در ایرانمان تلاش می‌کنند تا عمده نوابغ بر اثر تبلیغات راه پیدا کنند به سمت رشته‌های تجربی، آن‌هم زمانی که کرسی‌های مدیریتی خلأ یک مدیر صاحب فکر را فریاد می‌زنند. انتظار چه شاهکاری است وقتی الفبای متفکران ما با قشر جوان همخوانی ندارد؟ با این حساب چطور راه را از بیراهه به آن‌ها نشان دهیم؟

وقتی در جمیع امور به دو مدیر بالادستی فکر می‌کنیم و طالب رضایشان هستیم، نتیجهٔ کار چه می‌شود؟

محل بازی مناسب این سنین را در محیط بستهٔ آپارتمانی (معماری مدرن غربی) بسط داده‌ایم؟

«انیمیشن شاهزاده روم» تولیدی وزین با دست‌هایی خالی
«انیمیشن شاهزاده روم» تولیدی وزین با دست‌هایی خالی


در سیمای ملی تولیدات کودک یا نوجوان پسندی داشته‌ایم که این قشر را به تحرک فکری لازم وابدارد؟ کافی بوده‌اند؟

خود ما چقدر مدیریت کرده‌ایم که گوشی همراه تا چه زمان مشخصی دست او به امانت باشد و او در دالان هزارتو و حفره‌های خرگوش گیر نیافتد و با اتفاقات ناخوشایند مواجه نشود؟

در بخش جریان داده‌ها چه کردیم؟ در پالایش محتوا موفق بودیم؟ روند توسعه محصولاتی که از آن‌ها حمایت کردیم به کجا رسید؟

امور تربیتی و مسأله تربیت کودک از پر اهمیت ترین مسائل در فلسفهٔ اسلام و جهان است و برای ما یکی از بی‌اهمیت‌ترین مسائل. ما مقصریم، هزاران هزار بار هم مقصریم. تا به زعم خود کمکی جزئی در حل موارد این چنین نداشته باشیم می‌بایست خود را در این ضربات وارده بر پیکرهٔ جامعه سهیم بدانیم.