ممانعت از اکران فیلم مساوی ورشکستگی است

گفت‌وگو با کیانوش عیاری

کیانوش عیاری
کیانوش عیاری

فیلم «خانه پدری»، ساخته کیانوش عیاری، که از سال 89 معطل مجوز اکران است، سال گذشته موفق به کسب جواز حضور در جشنواره فیلم فجر شد؛ اما به دلیل حضور عیاری در هیأت داوری ناگزیر خارج از بخش مسابقه نمایش داده شد. این روزها زمزمه‌هایی شنیده می‌شود مبنی بر اینکه گروه سینمایی هنر و تجربه تصمیم به اکران این فیلم گرفته. امیرحسین علم‌الهدی، مدیراجرایی و دبیر شورای سیاست‌گذاری هنر و تجربه، در گفت‌و‌گویی با ایسنا، در این‌باره توضیح داده که فیلم «خانه پدری» دارای‌ شاخص‌های هنر و تجربه است و می‌توان امکان نمایش این فیلم را در این گروه فراهم کرد و در این راستا مذاکره‌ای با وزارت ارشاد انجام دادند و منتظر پاسخ آن هستند. طی این درخواست ذکر شده که این فیلم به صورت محدود و مشروط به تعیین محدودیت سنی اکران خواهد شد. علم‌الهدی درباره رویکرد هنر و تجربه تاکید کرد که این گروه قرار نیست مسائل فیلم‌هایی که پشت اکران مانده‌اند یا فیلم‌های توقیفی را حل کند، بلکه هر فیلمی که واجد ویژگی‌های گروه هنر و تجربه باشد را اکران خواهد کرد.

سال 1371 یک بار سر فیلم «آبادانی‌ها» صابون ممنوعیت اکران به تن کیانوش عیاری خورده بود؛ با اکران نشدن فیلم «بیدار شو آرزو» حالا از اکران آخرین فیلم عیاری پانزده سال می‌گذرد. با وجود این کیانوش عیاری که به نظر می‌رسد این روزها دلشکسته‌تر از هر زمانی است همچنان تسلیم رفتن فیلم آخرش زیر تیغ سانسور نشده و با وجود تمام ناملایمات پشت اثر خود ایستاده است. او که این روزها به تازگی نگارش آخرین فیلمنامه‌اش را به پایان رسانده دل و دماغ بحث در مورد سینما را ندارد و تنها به دلیل اهمیت موضوع اکران راغب به انجام این گفت‌وگو شد.


در حالی که از زمان ساخت «خانه پدری» و نمایش آن در جشنواره فجر اخبار حواشی اکران و سانسور این فیلم همواره در تیتر خبرها بوده، اما شاهدیم که حضور کیانوش عیاری در عرصه سینما کم رنگ شده و شاید جز داوری در جشنواره‌های‌ سینمایی خبر زیادی از شما شنیده نمی‌شود. عدم اکران دو فیلم آخرتان چقدر بر کم کاری شما در این سال‌ها اثر داشته؟

شاید مسائل شخصی زندگیم عامل اصلی این کم کاری باشد؛ اما مسلماً مسئله مورد اشاره شما هم بی‌تاثیر نبوده. در هر حال اینکه هزینه‌ای بکنم و فیلمی بسازم، اما نتیجه‌ نگیرم، باعث نوعی دلشکستگی می‌شود و در کم کاری من نقش کم اهمیتی ندارد. توقیف نمایش فیلم، آن هم به علت سوتفاهمی بی‌پایه، دیگر دل و دماغی برای کار کردن نمی‌گذارد و ناخواسته به این احساس دامن ‌می‌زند که اگر فیلمی هم بسازم ضمانتی برای نمایش آن وجود ندارد.

من سال 1388 خلاصۀ فیلمنامۀ «خانۀ پدری» را به وزارت ارشاد وقت دادم و پروانۀ ساخت گرفتم. اگر دوستان مسئول به آن فیلمنامه مراجعه کنند، متوجه می‌شوند که این فیلم نسبت به فیلمنامه اولیه بسیار تعدیل شده‌تر است. وای به اینکه اگر آن را تعدیل نمی‌کردم و همان فیلمنامه بایگانی شده در وزارت ارشاد را می‌ساختم. خب آیا این حق برای من محفوظ است که شکایت کنم؟

اینکه فیلمی در یک دولت ساخته شود و زمان اکرانش به دولت بعد بیفتد، در واقع سیاست‌های متغیر، چقدر در پیش آمدن مشکل اکران برای یک فیلم نقش دارد؟

تغییر در نگرش شورای پروانه نمایش یکی از دلایل اکران نشدن فیلم «خانه پدری» بود؛ چنان که پروانۀ ساخت این فیلم در دولت قبلی صادر شد و نمایش آن به این دولت موکول شد. ولی به هر حال این فیلم در وزارتخانه‌ای در همین سیستم تأیید شده و پروانۀ ساخت گرفته و منطقی نیست که جلوی نمایش آن گرفته شود. این مسئله فقط معطوف به دنیای سینمای کشورمان نیست: بارها شاهد بودیم که شهرداری فعالیت‌هایی انجام می‌دهد و شهردار بعدی آن فعالیت‌ها را، به دلیل اینکه با ذائقۀ شخصی‌اش جفت‌وجور نیست، نمی‌پذیرد و بلافاصله ساخت‌وسازهای نفر قبل را به هم می‌ریزد و مدل دیگری می‌سازد. این اتفاق در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی و ارتباطات رخ می‌دهد و طبیعی است که سینما نیز از چنین قاعده‌ای مستثنا نباشد: گاهی شاهدیم فیلمی که در دوره‌ای توقیف شده در دورۀ بعد با فرش قرمز احیا می‌شود و به نمایش درمی‌آید. برای من هم جالب است که کسانی با علم بر اینکه فیلمی ممکن است در دولت بعدی پروانۀ نمایش بگیرد، اما باز به سمت‌وسوی چنین توقیف‌ها و محدودیت‌هایی می‌روند، هرچند که واقفند تنها بدنامی‌اش برای آن‌ها باقی می‌ماند و وقتی فیلم اکران شود آن‍‌ها را به سخره خواهند گرفت و متعجب خواهند شد که چرا این فیلم مثلاً دو سال پیش توقیف شده و الان در دولت جدید نمایش داده می‌شود. همیشه برای من سوال بوده که آیا این افراد به خاطره‌ای را که از خودشان در ذهن مردم باقی می‌گذارند فکر می‌کنند.

بعد از گذشت چهار سال از ساخت فیلم «خانه پدری» و حرف و حدیث‌هایی که بر سر حذف صحنۀ ابتدایی این فیلم از سر گذراندید، اکران عمومی آن چقدر برای شما مهم است؟

فیلم زمانی تکمیل می‌شود که با مخاطبش ارتباط برقرار کند. توقع زیادی نیست که دوست داشته باشم فیلمم دیده شود و به نتیجه برسد. اگر بازخوردها منفی باشد من نتیجه گرفته‌ام و اگر مثبت باشد باز هم نتیجه گرفته‌ام. از سوی دیگر هزینه‌های صرف شدۀ فیلم باید برگردد. این فیلم موضوع حساسیت برانگیزی داشت و من تا حد ممکن سعی کردم به سمت‌وسوی مخاطره‌آمیزتر کردن آن نروم و مراقب عواقب کارم باشم، اما ظاهراً سوتفاهمات مبتنی بر سلیقه و ذائقه‌های شخصی ساز خودش را می‌زند. فکر می‌کنم اگر این صحنه به ظاهر خشنی که دائماً به آن اشاره می‌کنند از فیلم حذف شود باز هم فیلم را قابل نمایش ندانند و حذف آن صحنه بهانه است. گاهی اوقات مسئولین امر ممکن است فیلمی را دوست داشته باشند و فراتر از ظرفیتش به آن فرصت فروش دهند و گاهی هم به فیلمی، که ممکن است با اقبال مردم مواجه شود، بی‌اعتنایی کنند و مجال زیادی به آن ندهند.

در این دوره شاهدیم که بسیاری از کتاب‌هایی که در ارشاد معطل مانده بودند مجوز گرفتند؛ اوضاع برای سینما چطور بوده؟ و آیندۀ سینما را چقدر روشن می‌بینید؟

کم‌وبیش اتفاقاتی افتاده. در هر حال قرار بود و قرار است که این دولت نسبت به دولت پیش دوران بسیار متفاوتی داشته باشد. زمانی که دولت پیش، در آخرین روزهای حیاتش، تصمیم به بازگشایی خانه سینما گرفت، دوستان خانه سینما سعی کردند این گشایش جزو افتخارات دولت معذور، که باعث‌وبانی بسته شدن در خانه سینما شده بود، نشود و به دولت آینده اعتباری ببخشد و همگی امید داشتیم که قرار است فضایی متفاوت را تجربه کنیم. در این ایام اتفاق مهمی که رخ داده تشکیل گروهی به نام هنر و تجربه است که تا این لحظه نشانه‌ها و علائمی مثبت و امیدوارکننده از خود نشان داده. از فیلم «خانه پدری» هم برای نمایش در این گروه دعوت شده. اگرچه سینماهای محدودی خواهد داشت، ولی گاهی اوقات فکر می‌کنید انگار چاره‌ای ندارید جز اینکه در همین گروه محدود فیلم‌تان نمایش داده شود. این حرکت برای بخشی از فیلم‌های مستقل، که ممکن است به صورت عادی مخاطب نداشته باشند و صاحبان سینما رغبت نکنند که آن‌ها را نمایش دهند، دلخوشی خوبی است.

یک سینمادار خصوصی برای بقای خود مجبور است که فیلم‌هایی را اکران کند که مخاطب عام داشته باشد و بفروشد؛ اما شهرداری و حوزه‌ هنری انبوهی سینما در اختیار دارند که مانند یک تاجر عمل می‌کنند و مانند سینمادار خصوصی به فکر فروش فیلم هستند. اکران محدود فیلم «خانه پدری» در گروه هنر و تجربه موجب می‌شود که فیلمی که می‌تواند خوب بفروشد نمایش محدودی داشته باشد و از اکران عمومی در سراسر کشور محروم شود.

در واقع اکران در سینماهای هنر و تجربه اکران اصلی فیلم می‌شود. شرایط فرهنگی آن چنان نیست که بتوان این نیاز را در عرصۀ سینماداری مستقل و غیردولتی جستجو کرد. من فکر می‌کنم صاحب سینما حق دارد دنبال داشتن صندلی خالی کمتری در طول روز باشد و این نشانۀ زیاده‌خواهی او نیست. در هر حال او هم می‌خواهد با گردش مالی این چرخه به سودش باشد. این حق طبیعی صاحب سینماست، همانطور که هر تهیه‌کننده و کارگردانی می‌خواهد که فیلمش با مخاطبین بیشتری ارتباط برقرار کند. باید امکانی برای حمایت از فیلم‌هایی که بنیۀ چندانی برای بازگشت سرمایه یا ایجاد چرخه مالی ندارند فراهم شود. زمانی آقای کاوه، مدیر سینما عصر جدید، یکی از سالن‌های نمایشش را به این نوع فیلم‌ها اختصاص داده بود که غنیمتی محسوب می‌‌شد، ولی آن قدر با دوام نبود که دستکم خیال‌مان راحت باشد که سالنی هرچند کوچک به این سینما می‌پردازد؛ و با وجود مقاومت‌هایی که آقای کاوه می‌کرد، فشارهای پیرامونی موجب توقف این حرکت شد.

گاهی اوقات موارد استثنایی پیش ‌می‌آید و یک آدم خصوصی جسارت اکران این نوع فیلم‌ها را به خرج می‌دهد.

بله، در سال‌های پیش از انقلاب در یکی از محله‌های فقیرنشین اهواز سینمایی به اسم «مولن‌روژ» پارادوکس غریبی داشت. این سینما از حیث ساختار درجه سه بود، اما شاهکارهای سینمایی را نمایش می‌داد. کف کیفیت فیلم‌های آن سینما فیلم‌های متوسط‌ قامه بود و هرگز فیلم‌های جفنگ هندی و عربی و فارسی را نشان نمی‌داد. ما علاقه‌مندان به سینما در اهواز، عمدتاً دوستان سینمای آزاد، شاهکارهای مهم سینما را آن جا دیدیم و اصرار داشتیم هر هفته که فیلم‌ها عوض می‌شد برویم و اندک نقشی برای بقای آن ایفا کنیم. عشق مدیر آن سینما موجب می‌شد که صندلی‌های خالی را تحمل می‌کرد، وگرنه اگر فیلم‌های هندی را در آن سینما نمایش می‌داد حتماً هر روز صدها نفر برای تماشای فیلم می‌آمدند.

نمایش فیلم در گروه هنر و تجربه اتفاقی است که در دورۀ قبل برای بسیاری از فیلمسازان تبدیل به آرزو شده بود؛ اما اگر قرار باشد، برای اکران فیلم‌هایی که با سلیقۀ یکسری مسئول جور درنمی‌آیند، به این جریان اکتفا کنیم، این کار به لحاظ اقتصادی با منطق جور در می‌آید و هزینه ساخت فیلم تأمین می‌شود؟

امتیاز این گروه در این است که کل سود ناشی از فروش فیلم به تهیه‌کننده فیلم تعلق می‌گیرد. درباره فیلم «خانه پدری» صحبت‌هایی شده مبنی بر اینکه یازده سالن سینما علاوه بر پنج سالن مشخص این گروه به این فیلم اختصاص داده شود، البته همه صحبت‌ها مشروط بر این است که این گروه بتواند اجازه نمایش فیلم را بگیرد.

هنوز هم به نظر می‌رسد که مدیران، غیر از راهکارهای موقتی، راه حلی برای اکران فیلم‌هایی که به آن‌ها پروانۀ ساخت می‌دهند ندارند و در هر دوره باید شاهد مشکل اکران برای یکسری از فیلم‌ها باشیم.

خب مسلماً شرایط هر دولتی در هر دورانی متفاوت از دولت‌های قبل و بعدش است. گاهی شاهدیم که در دوره‌ای نگاه ویژه و خاصی راجع به بعضی از مسائل به وجود می‌آید و خطوط قرمزی تعریف می‌شود؛ اما همان خطوط قرمز در دوره بعد تغییر می‌کند و دیگر حساسیت برانگیز نیست. نکته دیگر این است که گاهی اوقات مسئولین امر تصمیم‌گیرنده نیستند و نیروهایی خارج از اقتدار دولت فشار می‌آورند. دولت یا وزاتخانه‌ای که مسئول بعضی از فعالیت‌ها است تحت فشار نیروهای قاهر تصمیماتی می‌گیرند که ارجح بر نظر خودشان است. کشمکش بین کمیسیون فرهنگی مجلس و وزارت فرهنگ و ارشاد دیگر اظهرمن‌الشمس است.

چقدر مشکل اکران فیلم را معطوف به فیلم‌های مستقل می‌دانید؟ و گرفتن حق نمایش و حیات از یک فیلم چه تبعاتی دارد و چه لطمه‌ای به این دست از فیلمسازان می‌زند؟

مسلماً اگر صحبت از ممیزی، توقیف و اصلاحیه‌های وسیع و گسترده باشد بیشتر مشمول سینمای غیرمحافظه‌کار خواهد شد. روحیۀ محافظه‌کار سینمای غیرمستقل به گونه‌ای است که قاعدتاً پا به وادی‌های مبهم نمی‌گذارد و به مسیری نمی‌رود که آیندۀ روشنی نداشته باشد. در این سینما تمام تصمیمات برای ساخت فیلم مبتنی است بر تضمین نمایش و سرمایه‌گذار فیلم این تضمین را به طور قطعی می‌خواهد. برای سرمایه‌گذار معنایی ندارد که فیلمساز مستقل بخواهد فیلم مستقلش را با سرمایۀ او بسازد. او به این استقلال اعتنایی ندارد و ترجیح می‌دهد با سرمایۀ خودش ریسک نکند. این ریسک متعلق به سازنده و مولف فیلم است. من انتظار زیادی از سرمایه‌‌گذاری که زیاد اهل طی مسیرهای مبهم نیست ندارم. او به چه دلیل باید سرمایۀ گزاف و چندصدمیلیونی خودش را صرف ریسکی کند که نفعی هم از نظر اعتباری برای او ندارد. من زمانی که خودم تهیه‌کننده فیلمم نیستم شخصاً خودم را محدود می‌کنم و خطوط قرمزی برای خودم قائل می‌شوم مبنی بر اینکه سرمایه فیلم به خطر نیفتد. یکی دو باری از سر اجبار این کار را کردم، اما آن فیلم‌ها فیلم شخصی من نشدند. در مواردی که خودم سرمایه‌گذار بودم فیلم مستقل خودم را ‌ساختم، البته مستقل نه از منظر تفاخر، از این نظر که فیلم کاملاً شبیه من باشد.

به نظر شما در این سال‌ها چه فیلم‌هایی بیشتر با بحران اکران مواجه بودند؟ آیا همچون قبل از انقلاب مشکلات نمایش فیلم دامن فیلم‌های روشنفکری را، که غالباً فیلم‌های ماندگار و جریان‌سازی بودند، می‌گیرد؟

این بحران لزوماً فقط شامل فیلم‌های روشنفکری نمی‌شود. بعضی از فیلم‌ها با شیطنت به سوراخ‌وسمبه‌هایی سرمی‌زنند که انگار بی‌میل نیستند دچار مخاطره شوند. ظاهراً اینگونه مخاطرات به شهرت فیلم و لاجرم به اشتیاق مردم برای دیدنش دامن می‌زند. رفتن به سمت‌وسوی مسائل بحرانی و مضامین داغی که جامعه را برای مدتی ملتهب می‌کند در قالب موارد تو خالی از کار درآمده: به طور مثال اشاره می‌کنم به موضوع فرار دختران از خانه، که جز چند فیلم موفق در این باره مابقی فیلم‌هایی که با این سوژه ساخته شده‌اند تصنعی و سواستفاده از موضوع داغ روز بودند برای جلب تماشاگر. البته ایرادی ندارد که برای جلب تماشاگر به مسائل روز بپردازیم ولی مشروط بر اینکه به آن موضوع به درستی پرداخته شود. فیلم‌هایی هم هستند که ممکن است مضامین‌شان به مذاق افراد تصمیم‌گیرنده خوش نیاید و آن‌ها هم سلیقۀ شخصی‌‍‍‌شان را اعمال کنند. گاهی اوقات شاهد تعارضاتی در این زمینه هستیم و می‌بینیم که فیلمی با مضمونی خاص اکران می‌شود و فیلمی دیگر در همان دوره با همان مضمون اکران نمی‌شود. علت این است که شخصی که فیلم را برای دادن پروانۀ نمایش می‌بیند صاحب چنان قدرتی است که می‌تواند سلیقۀ شخصی‌اش را اعمال کند.

اکران نشدن فیلم جدا از لطمه‌های روحی و روانی برای فیلمساز چه صدمات مالی‌ای برای تهیه‌کننده به بار می‌آورد؟

عملاً همانند نوعی ورشکستگی است. یک فیلمساز قاعدتاً چنین ثروتی ندارد که فیلمی از او توقیف شود و به سمت‌وسوی ساختن فیلمی دیگر برود. اگر آن فیلم با سرمایۀ شخصی فیلمساز باشد، طبیعتاً ویرانی‌های زیادی به بارمی‌آورد و باید مشکلات زیادی را تحمل کند. اگر وام گرفته باشد، باز مسئولیت بازپرداخت آن وام با آن شخص است و باز هم آن ویرانی‌ و ورشکستگی و بی‌سرانجام بودن سرمایه‌گذاری همه چیز را به هم می‌ریزد. من بارها سر فیلم‌هایی که خودم تهیه‌کننده بودم و هرگز اکران نشدند و یا اکران مناسبی نداشتند این ورشکستگی را تجربه کردم و همین مسئله هم باعث شده این سال‌ها کمتر فیلم بسازم.

گاهی شاهدیم که فیلم‌ها گرفتار یک تقسیم‌بندی‌هایی می‌شوند: مثلاً فیلم‌ها را ارزشی یا ضدارزشی می‌نامند و یا فیلمی را متهم به سیاه‌نمایی می‌کنند و بروز هرگونه نگاه تلخ را ناشی از بدبینی می‌نامند و مانع شیوع آن می‌شوند، در حالی که فیلمساز آن نگاه را وام‌دار احوالات اجتماعی است که در آن زندگی می‌کند. نظرتان در این باره چیست؟

این امری تاریخی و سابقه‌دار است. وقتی صحبت از سینمای فاخر می‌شود، خواه‌ ناخواه اشاره به آن سینمایی است که در مسیر خواسته‌های فکری قدرت فیلم بسازد. این امر به نوعی نگاه دامن می‌زند و مانع از گستردگی نوعی نگاه دیگر می‌شود. بیشترین آسیب در این بین به فیلم‌های مستقل و همین‌طور سینمای منتقد می‌رسد. در این سال‌ها فیلمی نداشتیم که منتقد باشد. اگر فیلمی جنبه نقادانه هم داشته باشد، به طور قطع استنتاج نهایی آن‌ فیلم‌ هم‌سو با خواست قدرت و سیاست بوده.


منتشر شده در هفته‌نامه‌ی تجارت فردا ـ ۱۳۹۳