نقد فیلم دندان نیش (Dogtooth)

در همین اول خط مشخص کنم فیلم ، فیلم «بد» ی است

فیلم دندان نیش
فیلم دندان نیش


مهمترین ضعف فیلم دندان نیش فیلم نامه بد است ، نام فیلم دندان نیش است، چرا ؟ چون به فرزندان گفته شده تا مادامی که دندان نیش شما نیفتاده از این خانه نمیتوانید بیرون بروید ! پر واضح هست که فرزند خانواده یک روزی این دندان لعنتی را میشکند برای بدست آوردن آزادی ( که پیام کاگردان است ) اگر بنا بر ایزوله بودن این خانواده است با شرایطی که توی فیلم میبینیم بهتر است شرطی از اول نباشد :)

این موضوع را در مورد فیلم نامه بد بیشتر باز نمیکنم که : انگیزه پدر چیه ؟ علت همراهی مادر با پدر چیه ؟ قصد پدر چیه ؟ چرا فیلم گذشته رو به ما نشون‌نمیده ( الان قطعا یه عزیزی میاد میگه فیلم اینجوریه دیگه حالا گذشته نداره چرا باید نشون بده اصلا که خب نقد اصلی هنوز شروع نشده میگم عزیزم !!)

بدترین ضعف فیلم که اون رو از یک فیلم سینمایی جدا میکنه و به ی فیلم « آموزشی » تبدیل میکنه نه فیلم « هنری » قطعا اینه که کارگردان پیام داره !

مدیای سینما ، هنر است ! که کارگردان عزیز این فیلم نمیدونه :))

هنر عرصه پیام دادن و شعار دادن نیست؛ که سراسر این فیلم پیامه ! قلمرو هنر چیزی جز حس نیست و حس رو با پیام و شعار نمیشه ساخت !

بهتر بودن کارگردان عزیز در مجله ای یا سخنرانی پیام خود را که بسیار پر واضح هم هست می نوشت ( مانند تمامی نقد های محتوایی در مورد این فیلم هست و‌ بحثشان پیام فیلم است )

مورد دوم بعد از فیلم نامه بد ، دوربین بدتر فیلم هست ، مهم ترین ابزار کارگردان برای انتقال « حس » ( و خب به دنبال آن فرم ‌) قطعا دوربین است که این فیلم دوربین بی ارزشی دارد ! دوربین روی دست چیزی نیست که هر جا برای انتقال هیجان از آن با بد ترین زاویه استفاده کنیم (به عنوان مثال دوربین در سکانس گرفتن ماهی توسط پدر و زاویه از پایین به بالا دقت کنید ) برای مقایسه دوربین ارجاع کنید به فیلم سرگیجه هیچکاک سکانسی که شخصیت پلیس از روی شیروانی به زمین میفتد زاویه دوربین بی نظیر است !

همچنین دوربین کادر های به اصطلاح عکاسانه ای میبندد که نه تنها فاقد حس بلکه اصلا مناسب این فیلم با چنین موضوعی نیست

این فیلمِ بد را یک بار میتوان نهایتا دید و پیام آن را دریافت کرد و هیچ کسی که اهل هنر سینما باشد این فیلم را دوباره نگاه نمیکند چرا که پیام فیلم را مانند سخنرانی گوش داده و به خاطر سپرده در عوض فیلم هنری را ( به عنوان مثال فیلم فریاد ها و نجوا ها ) میتوان هزار بار هم‌ نگاه کرد و هر بار با حس و «ناخودآگاه» با آن مواجه شد و تاثیری شگرف دریافت کرد .