دوازده فیلم که بهترینهای سرشتِ بشری را برجسته میکنند | بخش چهارم (بخش پایانی)
در این نوبت ۳ فیلم پایانی از فهرست بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ را که نمونههایی از نقاط قوت و فضائل انسانی را به تصویر میکشند معرفی و بررسی میکنیم.
نویسنده: گروهی از نویسندگان مجلهیِ نیکیِ بزرگتر
۵ فوریهیِ ۲۰۲۰، مرکز نیکیِ بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا
مترجم: هستی حقدادیان
گروه علمی حکمت زندگی
در این نوبت ۳ فیلم پایانی از فهرست بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ را که نمونههایی از نقاط قوت و فضائل انسانی را به تصویر میکشند معرفی و بررسی میکنیم:
جایزهیِ بخشایش: درد و خشنودی
سالوادور مالو یک کارگردان مشهور است که اکنون از کمردرد طاقتفرسا، دلشکستگیهایِ مکرر، و جدایی و دوریِ عاطفی از مادرش رنج میبرد. او هنوز از یک دعوای ۳۲ساله با بازیگری که زمانی کارگردانش بوده عصبانی است. او اشتیاقش را برایِ ساختن فیلمهایِ جدید از دست داده است. درد و شکوه داستان این است که سالوادور چگونه میآموزد که خودش و دیگران را بابت شکستها و کمبودهاشان ببخشاید ـــ و در انجام دادنِ این کار انگیزه و شوق و خلاقیتِ خود را دوباره به دست میآورد و کشف میکند.
در مجموعهای از صحنهها که بین گذشته و حالِ او در رفت و آمد است، بخشایش از بدنِ او شروع میشود. پس از سالها مصرف مواد مخدر برایِ رفع درد، او هرویین را امتحان کرد، اما در نهایت او بدنش را بخاطر تردیدها و دودلیهایش بخشود و پیگیر درمانهایی برایِ تسکین دادنِ برخی از ناراحتیهایش شد. همین طور که این روند شروع شد، او خودش را از اینکه برای مادرش پسری نبوده که روزگاری امیدوار بوده که باشد، بخشود. معشوقهیِ مفقودالاثر سالوادور مدتِ کوتاهی برای صحنهای از بخشایش متقابلانه بین دو این شخصیتِ سالخورده، صحنهای که با ظرافت نوشته شده و به طور تأثربرانگیزی بازی شده بود، بازمیگردد. اما تأثربرانگیزترین صحنهها مربوط به دوست او، آلبرتویِ بازیگر است. از طریقِ آشتی آنها است که سالوادورِ شکستخورده به شغل خود بازمیگردد.
این فیلم ما را دعوت میکند که همان طور که سالوادورمیآموزد که حقیقتِ دردِ عاطفیِ خود را قبول کند، ما نیز تأثیر موجیِ فزایندهیِ بخشایش را مورد توجه قرار دهیم. به عنوانِ حاصلِ چنین روراستیای، او خودش را (و دیگر افرادِ زندگیاش را) از بند چیزهایی مثل خشمِ غیرضروری و بیفایده، بیاعتمادیِ طولانی مدت، و خودقضاوتگریهایِ افراطی آزاد میسازد. هنگامی که او در طرفِ دیگر بخشایش قرار گرفت، قادر شد هم با روح آزاد شده و هم با شفقتِ عمیقتر شده برایِ غم دیگران پیش برود ـــ آیشیا کراوفورد
جایزهیِ همدلیِ بین گروهی: انگل
شما احتمالاً احساساتِ قوی و راسخی درمورد افراد غنی و افراد فقیر دارید. شاید فکر کنید که افراد فقیر ابداً به اندازهیِ افراد ثروتمند با جدیت کار نمیکنند ـــ یا شاید معتقد باشید که افراد ثروتمند ابداً حاضر نمیشوند ثروت و دستیافتههاشان را با دیگران سهیم شوند.
انگل این دوگانگی را میشکند و ما را وادار میسازد که دوباره درمورد اشتراکاتی که افراد فقیر و ثروتمند ممکن است داشته باشند فکر کنیم ـــ کارگردان اهل کرهیِ جنوبی، از یک خانوادهیِ بسیار ثروتمند و یک خانوادهیِ بسیار فقیر استفاده میکند تا نشان دهد که چگونه در جوامع سرمایهداری دو طرف در مقابل هم قرار گرفتهاند.
فیلم جون هو در مورد اضطراب در هر دو طرفِ این شکافِ طبقاتی است، با «کیم»هایِ فقیر که نگران آن اند که سقف بالایِ سرِ خود را حفظ کنند تا نمیرند و «پارک»های پولدار که نگران گرفتنِ معلمِ خصوصیای هستند که باید استخدام کنند تا جایگاه خود را به عنوان یکی از خانوادههایِ نخبهیِ کرهیِ جنوبی حفظ کنند. برخلافِ برفگیر ـــ فیلم قبلی جون هو دربارهیِ جنگِ طبقاتی ـــ انگل، با استفادهیِ مساوی از بخشهایِ کمدی و درام برای منتقل کردن تفسیرِ اجتماعیِ کارگردان، از ما میخواهد که با هر دو طرفِ این معادله همدردی کنیم.
در نهایت، فیلم به تماشاگران القاء میکند که زمانی که سیستم اقتصادیای را تنظیم میکنیم که در آن مردم به فساد و آلودگی واداشته میشوند، نباید وقتی که آنها شروع به رسوایی میکنند متعجب شویم ـــ ممکن است این مانند اغلب پیامها امیدوارکننده به نظر نرسد ـــ اما یک هشدار برایِ کسانی است که فکر میکنند نابرابری چیز خوبی است. نجاتِ ما در همدلی و همکاری است، نه در جنگیدن بر سر امور جزئی و کماهمیت ـــ زید جیلانی
جایزهیِ قهرمانیِ شفقتورزانه: ظهور اسکایواکر
قهرمانان در فیلمهایِ سینماییِ اکشن پرفروش چگونه به نظر میرسند؟ آنها اغلب ابرقهرمانانی اند که درگیر میشوند تا در نهایت شخصیتهایِ منفیِ ابرقدرتِ شرور را بکشند. در فیلمِ جدیدِ جنگ ستارگان امسال اینگونه نیست. البته، شخصیت مثبت اصلی رِی (با بازی دیزی رایدلی) با شمشیر براقش میتواند شخصیتهای منفی را قطعهقطعه کند؛ با این حال، در ظهور اسکای واکر، او جایگزینی برای خشونت ارائه میدهد: عملِ مشفقانه.
در یک نقطه از فیلم «آدم خوبها» (از جمله یک زن) در ماسهیِ روان فرو میروند و به سرعت با صدایِ خشخشِ یک مار غولپیکر مواجه میشوند. در فیلمهایِ معمولیتر، قهرمانان ما فقط هیولاها را میکشند. اما در این فیلم، ری به گروهِ خود علامت میدهد که بایستند، اسلحهاش را کنار میگذارد، و قدرت جدیدی را به کار میبرد: نیرویِ شفا. او چشمانش را به چشمان آن هیولا میدوزد و ا ملایمت و مهربانی دستش را رویِ زخم عمیقِ پنجهیِ هیولا میگذارد. زخم بهبود میابد و هیولا سر میخورد... به لطف چه کسی؟
جلوتر در فیلم، او مجدداً از نیرویِ خود برای شفای دشمن خود، کایلو رن (آدام درایور)، که حسی از عشق و نفرت به او دارد، از یک زخمِ بسیار وخیم و کشنده ، استفاده میکند ـــ یک اقدام شفقتورزانه که (هشدار اسپویلر) او را از نیمهیِ تاریک بر میگرداند. بعداً کایلو رن این لطف وی را جبران میکند. قدرتی که یک بار برای کشتن مردم استفاده میشد را اکنون او برای برگرداندنِ ری به زندگی استفاده میکند.
تا زمانیکه ایدهیِ سرگرمکننده آن است که قهرمانان کسانی هستند که آدمبدها را میکشند [این ایدهی] قهرمان بودن را برایِ اکثرِ ما غیر ممکن میسازد. با این حال، شفقت کاری است که همهیِ ما میتوانیم انجام دهیم، و خبر خوب این است که شفقت ورزیدن هیچ نیازی به ابرقدرتهایِ جادویی ندارد. ما انسانها ذاتاً به سمت حمایت از درد و رنجهایِ دیگران کشانده میشویم و با حامی و تکیهگاه بودن زنده میشویم. در نهایت باید گفت که عمل مشفقانه استراتژیای واقعبینانهتر و مؤثرتر برایِ زندگیِ واقعیِ قهرمانان است ـــ امیلیانا سایمون تامس
شما چه فیلمهایی را در سال گذشته دیدهاید که الهامبخشتان بوده است؟
منبع این مقاله:
Twelve Films That Highlight the Best in Humanity (berkeley.edu)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور برنامه نویسی رو سریع یاد بگیرم؟ | برنامه نویسی و مهارت
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلم شبگردNightcrawler (2014)
مطلبی دیگر از این انتشارات
سختی های یادگیری برنامه نویسی