نیمنویسندهای که میکوشد اثری داشته باشد | قانونی که در برابر زندگی خم نشود، شکسته خواهد شد
خدای رنگینکمان، کجایی ای قهرمان؟
«خدای رنگینکمان» آفریده و حالا این چالش ماست که چه میکنیم و چه واکنشی نشان میدهیم. قرار نیست خدا بیاید و هر افتضاحی که در زمین و به دست بشر پدید میآید را جمع کند. مگر از زبان او چنین نگفتهاند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمىدهد، تا آنان حال خود را تغيير دهند)»؟
خداوند راهنماییهای خودش را در قوانین طبیعت گذاشته و عقل را داده، و حالا انتظار دارد که مسیر درست را پیدا کرده و در پیش بگیریم. مسیری که نه از چشمپوشی میگذرد و نه از انتقام سخت؛ بلکه از عقلانیت میگذرد و درک چرایی تصمیمات و اتفاقات و رخدادها. اینکه کجا و توسط چه کسی، چه اتفاقی افتاده و چه نتیجهای داده، باید بعد از گذر حدود ۵۰۰۰۰ سال از زندگی اولین نسل بشر بر زمین، به ما نشان بدهد که بهترین مسیر چیست و چگونه است.
اما، متأسفانه، جهل عمومی و رایج، دستمایه و بنیانی برای تعصبات دینی و عقیدهای و فکری شده، و این تعصبات همیشه جلوی اندیشه آزاد ایستادهاند و حرکت بشر در مسیر پیشرفت و کشف راه زندگی صحیح را کند کردهاند؛ و فاصله گرفتن از آن دشوار است، چون همیشه میشود در جریان مسائل تازه و نوین، تعصب تازهای کسب کرد یا پدید آورد...
روزگاری، اسلحه داشتن، برای دفاع از خود، در مقابل ناشناختههای جهان بود، که میتوانستند به شدت خطرآفرین باشند و جان افراد را تهدید میکردند. بعد از آن، برای ادامه روند عادات غذایی به آن نیاز داشتیم. بعدتر برای مقابله با خطراتی که از سوی همگونههای خودمان ما را تهدید میکردند...
اما هنوز هم نتوانستهایم پیوند ناگسستنی فراموششدهمان با برادران و خواهرانمان را احیا کنیم...
هنوز هم گلولهها همانقدر بیرحمانه بچههای ما را میکشند، که هزار سال پیش، فرزندان گوزنها را در جنگلها و بزها را بر کوهها...
لباس بشر تغییر کرده، زندگیاش متمدن شده، اندیشه و تصورش بسیار دستخوش دگرگونی شده، اما هنوز هم در درونش، آن خوی وحشی و آن مسئولیتناپذیری و «همهچیز را بر گردن خدا انداختن» باقی مانده است. مثل بچهای که هنوز هم نمیخواهد قبول کند که وارد مرحله جدیدی از زندگی شده، که باید خودش در جایگاه والدین قرار بگیرد و نقششان را ایفا کند.
هنوز به دنبال این هستیم که خداوند فرد تازهای را بفرستد، و به ما کمک کند، و معجزههای عجیب و خارق عادتش را به ما ارزانی کند، تا بتوانیم اوضاع را درست کنیم. در حالی که همیشه منجی موعود حاضر بوده است. و به باور من، او، تکتک ما هستیم، که به تنهایی ضعیف و کوچکیم، و در کنار هم، قدرت بینهایت سازندگی و توانایی را در دست خواهیم داشت.
«دوران خداوند» به پایان نرسیده، چون هرگز نمیتوانم باور کنم که چنین دورانی وجود داشته است. خدایی که این چیدمان و نظم شگفتانگیز را پدید آورده، با بدعادت کردن مردم به معجزات، سامان و نظم جهانش را نمیشکند و زیر پا نمیگذارد.
اما ماییم که باید سازههای اشتباه خود را تخریب کنیم و از نو بسازیم و تکمیل کنیم، تا بتوانیم تمدنهای بزرگ و آرمانی را برپا کنیم؛ و این کار را خواهیم کرد...
که هر قطره خون که بر زمین میافتد
درخت تازهایست برای مستحکمتر کردن ریشههای اتحاد
و مصممتر شدن مردم به اعتقاد به آزادی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد و بررسی فیلم La Haine(نفرت)
مطلبی دیگر از این انتشارات
قصه به مثابهی بازی
مطلبی دیگر از این انتشارات
ویرگول یا اینستاگرام ؟