معرفی فیلم " ویکی ، کریستینا ، بارسلونا "

این فیلم به کارگردانی وودی آلن عزیز هست که واقعا هم انتظار میرفت که با یک فیلم پر جسارت روبرو بشم. هدف دیدن از این فیلم این هست که بتوانید در اخر فیلم به این پرسش پاسخ بدهید که مفهوم عشق چیست و آیا عشق باید رمانتیک باشد یا منطقی و اینکه عشق باید بی حد و مرز باشد یا در چهارچوب مشخص؟

داستان فیلم متشکل از چندین داستان کوتاه و کم عمق هست که حاوی پیان اصلی فیلم هستند و در کنار هم ، پیام اصلی را منتقل میکنند. فیلم درباره دو دوست به نام های ویکی (با بازی ربکا هال ) و کریستینا ( با بازی اسکارلت جوهانسون ) هست که برای تعطیلات تصمیم میگیرند به بارسلونا برن. ویکی دارای شخصیت منطقی و باثبات هست اما کریستینا یک فرد فوق العاده احساساتی هست که میخواد هرچیزی را تجربه کنه.. آنها در سفرشان با یک هنرمند به اسم خوآن آنتونیو (با بازی خاویر باردم ) آشنا میشوند و با او وارد یک رابطه غیرقابل پیش بینی و احساساتی میشوند. خوآن دارای یک شخصیت رها و آراد هست. آشنایی آنها با خوآن باعث تحول درونی و شخصیتی این دو دوست میشه.

تصویرهایی که وودی آلن از این دو شخصیت متمایز به تصویر میکشه ، خیلی عالی هست ؛ تضاد عشق و منطق. همچنین تضاد ظاهر فرد با شخصیت درونیش (اینکه فردی به دنبال تجربه امور مختلف هست ولی از طرف دیگه متعهد به یکسری اصول منطقی و اخلاقی هست ؛ بی قید ولی در عین حال دارای ذهنی ساختارمند) . وودی آلن بخوبی این تضاد و دوگانگی را به تصویر میکشه و از روابط و دیالوگ های متعدد در این راستا بهره میگیره و مدام بیننده را بین این دوگانگی درونی به چالش ذهنی میکشونه. علاوه بر این در این فیلم ، به عنصر "مکان" و تاثیر آن در غلیان احساسات و تحولات هم توجه ویژه ای شده(درست مثل سایر کارهای کارگردان) . لوکیشن هایی که بصورت ذهنی ، خودشان را قالب میکنند به بیننده ؛ شهر بارسلونا پر از غلیان های احساسی هست ، پر از نماد های اکسپرسیونیستی و معماری های باشکوه ، شهری که باعث شهرت آنتونی گائودی بوده و پیکاسو در آن پرورش یافته و سالوادور دالی در آن رشد کرده . شهری پر از عشق های سردرگم . عنصر طنز در این فیلم نامشهود هست ولی انتظار یک طنز خنده آور نداشته باشید . طنزی که مثل سایر آثار کارگردان ، وارد بطن وجودی آدمی میشه و غریزه او را مورد هدف قرار میده.