من و QUEENs gambit

به خودم قول دادم هر قسمتشو‌ تو یه روز تماشا کنم‌ که بتونم به بقیه کار هام هم برسم.به طوری که توی‌ هفت روز تموم بشه‌.گفتم باشه و روز اول قسمت اول رو دیدم،روز دوم قسمت دو و سه و چهار و پنج و شش و هفت.تموم شد.

چیزی که اول توجهمو‌ جلب کرد،نورپردازی و ترکیب رنگ فوق العاده اش بود که باعث می شد علاوه بر فیلمنامه،از جذابیت بصری هم لذت کافی و لازم رو برده باشم.

جادوی‌ نورپردازی‌
جادوی‌ نورپردازی‌


این ترکیب رنگ بهتون موجی از انرژی تزریق نمی کنه؟
این ترکیب رنگ بهتون موجی از انرژی تزریق نمی کنه؟


اصلا مهم نیست شطرنج باز بوده‌ باشین،نبوده باشین،اصلا بدونین شطرنج کیه،یا حتی مثل استاد فراستی نتونین حرکات مهره فیل‌ و اسب رو از هم تشخیص بدین،اینا اصلا مهم نیست.مهم اینه کارگردانی طوری بوده که با وجود تنها یه داستان اصلی،و بدون داستان فرعی،شما بتونین‌ بدون سر رفتن‌ حوصلتون‌ سریال رو تا قسمت آخر دنبال کنید.

حتی زمان بازی بت(شخصیت اصلی) و حریفش‌،شما احساس یکنواختی نمی کنید.و همین به نظر من یه نقطه قوته‌!

بت در دوران طفولیت و آقای شایبل‌
بت در دوران طفولیت و آقای شایبل‌


انتخاب بازیگر:100

واقعا فوق العاده!

آنیا تیلور با چشم های خاص و جذابش‌ به شدت نشون میده که پشت‌ اون چهره چقدر نبوغ جمع شده!

حتی دوران بچگی بت،دوران نوجوونی‌ و جوونیش‌ به شدت با هم تطابق دارن و تفاوت چندانی احساس نمیشه.

زیبایی‌...
زیبایی‌...

?خطر اسپویل?بخونید‌ عیبی نداره‌.یه اسپویل که‌ ارزش این حرفا رو نداره‌.

بت،دختر ریاضیدانی‌ که مشکل روحی داشته و از شوهرش‌ جدا شده،بعد از خودکشی مادرش با تصادف عمدی ماشینش به یه مانع،و بعد از اینه خودِ بت به طرز عجیبی زنده میمونه،به یه یتیم خانه فرستاده میشه و اونجا با آقای شایبل(که من با تلفظ اسمش خیلی حال می کنم و نمی دونم‌ چرا اینقدر خوب تو دهنم میچرخه)آشنا میشه.آقای شایبل‌ تو زیرزمین یتیم خانه زندگی می کنه و تنها سرگرمی و علاقه اش بازی کردن شطرنج با خودشه.یه آدم درون گرا و قاعدتا‌ کم حرف که اول راضی نمیشه به بت شطرنج یاد بده ولی وقتی استعداد این اعجوبه رو میبینه،دست به کار میشه تا این مغزِ متحرکِ لعنتی رو پرورش بده.


این شاتی‌ که ‌گرفتم رو خیلی دوست دارم.
این شاتی‌ که ‌گرفتم رو خیلی دوست دارم.


بت و مستر‌ شایبل
بت و مستر‌ شایبل


مغز متحرک لعنتی‌
مغز متحرک لعنتی‌


بت کم کم بزرگ میشه و به قرص آرام بخشی که هر روز از طرف یتیم خانه بهشون داده میشه اعتیاد پیدا می کنه.اون صفحه شطرنج رو در ذهنش،رو دیوار ترسیم می کنه و بعد بازی می کنه‌.

یه همچین چیزی‌
یه همچین چیزی‌


برای بت خوش شانس زوجی پیدا میشه که اون رو به فرزند خوندگی میگیرن.

اون از یتیم خونه و دوست صمیمیش‌ جدا میشه و راهی خونه بختش میشه.

بتِ نوجوان و دوست صمیمیش‌
بتِ نوجوان و دوست صمیمیش‌


اون میاد‌ و میاد تا می رسه به خونه بختش‌.

(از داستان گویی متنفرم ولی الان دقیقا دارم همین کارو می کنم)

هیچ جا خونه بخت خود آدم نمیشه‌.
هیچ جا خونه بخت خود آدم نمیشه‌.


بت پیشرفت می کنه و رقیب ها رو یکی پس از دیگری کتلت می کنه و معتاد به آب انگورِ غیر گازدارِ با الکل(مشروب)میشه‌.مثل مادر خونده نابابش.حالا بتِ بنده خدا به دو تا چیز معتاده:

اون قرص آرامش بخشا‌،آب انگور غیر گاز دار با الکل

همینطور که بت داره رقیبارو ‌از صفحه روزگار و صفحه شطرنج محو می کنه،با آدما و دوستای باحالی آشنا میشه که از قضا کراش بنده هم هستن.

چند تا از دوستاش‌:


هری،بله ایشون همونی هستن که تو هری‌ پاتر هم بازی کردن.
هری،بله ایشون همونی هستن که تو هری‌ پاتر هم بازی کردن.


(اسکرین شاتامو‌ نبریدم‌.لطفا فقط به محتوا دقت کنید نه حواشی‌.الان ساعت دو و ربع بامداده‌ و من چشمامو با چوب کبریت باز نگه داشتم.آره مجبورم.مجبور)

جناب بنی‌
جناب بنی‌


بنی هم خودش کاریزماتیکه‌ هم چهره اش‌.
بنی هم خودش کاریزماتیکه‌ هم چهره اش‌.


و جناب تاونز‌.که‌ آخرش با همین ایشون‌ وارد رابطه عاطفی و اینا میشه.
و جناب تاونز‌.که‌ آخرش با همین ایشون‌ وارد رابطه عاطفی و اینا میشه.


بت یه هدف بزرگ داره،که استاد شطرنج دنیا رو شکست بده‌.یه بار شکست می خوره و اون شکست رو نه با تمام وجود،ولی می پذیره‌.ولی آخرش شکستش میده و میبره‌ و خیلی خوشگل مقام بزرگترین استاد شطرنج رو میزنه‌ به دیوار خونه اش‌.

متوجه شدید‌ حوصله برش عکس رو ندارم؟
متوجه شدید‌ حوصله برش عکس رو ندارم؟


اینجا بت‌ استاد بزرگ رو شکست میده و استاد برگاش‌ می مونه،خودش میریزه‌.
اینجا بت‌ استاد بزرگ رو شکست میده و استاد برگاش‌ می مونه،خودش میریزه‌.


اینجا هم‌ لبخند بت کلی حس خوب داره.رسیدن به هدف.
اینجا هم‌ لبخند بت کلی حس خوب داره.رسیدن به هدف.


بت خیلی راحت می تونست مثل مادرش خونده اش معتاد به مشروب بشه و جان به جان آفرین تسلیم کنه،یا میتونست مثل مادرش خودکشی کنه،

یه جا این جمله رو خوندم و خیلی خوشم اومد:

بت رو استعدادش‌، از اعتیاد نجات نداد،دوستاش نجاتش‌ دادن‌.

مثل همه فیلمهای هالیوودی‌ خب این سریال هم نکات منفی داشت:

تبلیغ روان گردان و قرص های آرامش بخش برای تمرکز.و صد البته سیگار‌،

تبلیغ و عادی سازی روابط نامشروع(مادر خوانده بت با وجود متاهل بودن با مرد دیگه ای دوست بود و در آخر داستان به شوهرش خیانت کرد(خب خیانت کرده بود ولی خیانتِ بیشتری کرد.).این قضیه تو عادی ترین حالت ممکن نشون داده شد.)،

تبلیغ بر ضد دین‌ مسیحیت‌،



و چرت و پرت های دیگه ای که یادم نمیاد.خودتون ببینید‌.



قدر دوستاتونو‌ بدونید‌.

حدیث دوستتون‌ داره زیاد،الهی که خوشتون بیاد‌.

یک شات‌ پند‌ آموز و عبرت انگیز از سریال‌.الهی که خوشتون‌ بریال‌.
یک شات‌ پند‌ آموز و عبرت انگیز از سریال‌.الهی که خوشتون‌ بریال‌.


آخرین سکانس‌.که بت شبیه وزیر سفید لباس پوشیده‌.
آخرین سکانس‌.که بت شبیه وزیر سفید لباس پوشیده‌.


در پناه خدا.