Mim.Qorbani@Gmail.com - @Boredmim
آیا زخمهایمان، بهترین ابزار ارتباطی ما نیستند؟

در جهانی که فیلترهای اینستاگرام حتی زبری چهره را پاک میکنند، چه کسی جرئت میکند زخمهایش را نشان دهد؟ زخمی کهنه روی بازو، یا خاطرهای که با صدای یک آهنگ چرکین میشود، اغلب پنهان میماند. اما شاید، فقط شاید، آنچه بیش از هر زبان و بیانی ما را به دیگری پیوند میدهد، همین زخمها باشند. نه بهرغمشان، بلکه بهخاطرشان.
آدمی بهگونهای ساخته شده است که حتی شادیهایش را هم باید از خلال اندوه بفهمد. آنکس که هرگز دلتنگ نبوده، از لذت وصال چیزی نمیفهمد. شاید به همین دلیل است که روایاتِ همدلانه، آنهایی هستند که از درونِ رنج برخاستهاند. نویسندهای که خشمش را روی کاغذ گریه میکند، شنوندهای را مییابد که هرگز ندیده است. زنی که با جسارت از سقطجنینِ ناگزیرش مینویسد، راهی را باز میکند برای هزاران زن دیگر که در سکوت ماندهاند.
زخم، کلمهای است که زبان از توصیف کاملش عاجز است. یا شاید بهتر است بگوییم: زبان، در نقطهای به نام زخم، دوباره اختراع میشود. هر زخم، لهجهای شخصی دارد، اما همزمان، جهانشمولترین زبان انسانیست. زخمی که نشان داده میشود، نه صرفاً یک درد، بلکه دعوتی است به گفتوگو؛ به همدلی؛ به افشاگریِ جمعی علیه پنهانکاریهای فرهنگی.
در زیباییشناسی کلاسیک، لطافتِ بینقص، معیار زیبایی بود. اما در هنر مدرن، و بهویژه در ادبیات، ترکها و شکستگیها بهمراتب گویاترند. همانگونه که در هنر ژاپنی «کینتسوگی»، ترکِ ظرف نه پوشانده، که با طلا پُر میشود، در گفتوگوهای انسانی نیز، شکافها مسیر عبور نور میشوند. کسی که بیزخم سخن میگوید، شاید خوب حرف بزند، اما شنیده نمیشود.
ما در عصر افشاگری زندگی میکنیم. اما نه افشای قدرتها، بلکه افشای خویش. دردهای روانتنی، اعتیاد، فقدان، تنهایی، ناتوانیهای جنسی یا اقتصادی—اینها دیگر تابو نیستند، بلکه راههای ارتباطیاند. پلتفرمها، اعترافنامههای جمعی ما شدهاند. اما مسئله، فقط حرفزدن نیست، شنیدهشدن است. و شاید هیچچیز بهاندازهی یک زخمِ صادقانه، شنیدن را ممکن نکند.
در نهایت، هر زخم، نشانی است از نبردی که زنده از آن بیرون آمدهایم. گاهی این زخم، بر صورت است، گاهی بر حافظه، گاهی بر اعتماد. اما مهمتر از آنکه این زخم کجاست، آن است که آیا آن را پنهان کردهایم یا به زبان آوردهایم. و اگر آوردهایم، آیا توانستهایم با آن، کسی را به خود نزدیکتر کنیم؟
در دنیایی که پر از صدای بیمعناست، شاید این زخمها باشند که دوباره ما را به معنای ارتباط بازمیگردانند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه خوب شد که در ۲۰ سالگی نمیدانستم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
سلااااام!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ف-ر-ت-و-ت