عاشق خوندن نوشتن و فکر کردنم اینجا از حرف های درونی می نویسم و تجربیاتم از فیلم ها و کتاب ها
خبر خوب، من زنده ام !
درمان رو امتحان کردم، از اون روز تا الان هر روز خودم رو در معرض بیشترین دردی که تا به حال کشیدم، قرار دادم. روز اول وحشتناک بود، انقدر درد زیاد بود که دلم میخواست همونجا همه چی تموم بشه. فرياد میزدم.
خیلی سخت بود ولی تونستم و تحمل کردم. نتیجه؟ خب از قرار معلوم نمردم :) این از گزینه ها حذف میشه. اما تاثیر خیلی زیادی هم ندیدم. نمیدونم قراره چی بشه. شاید برای من تاثیر نمیذاره، شاید هم روزهای بیشتری لازمه نمیدونم. ولی این درمان رو ادامه میدم.
ادامه میدم و امیدم رو نگه میدارم.
جا داره از دوستای ویرگولیم هم تشکر کنم که انقدر خوبید! انقدر با محبت و مهربونید. خوندن نوشته هایی که برام گذاشته بودید حالم رو هر بار بهتر میکرد. وسط این تقلا های جسمی و روحی شماها مثل یه موسیقی کلاسیک که آدم رو آروم میکنه و در عین حال بهش انگیزه هم میده، بودید.
راستی اگه یه روز بیدار شدید و دیدید توی یه اتاق عجیب، بدون پنجره و سراسر قرمز هستید، نترسید! توی قلب منید :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
غَمت نباشه، من هستم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
" سقوط دایی جان ناپلئون "
مطلبی دیگر از این انتشارات
چیزی نیست ، هیچی ...