مَن و تو اَگه ما بِشیم بیکَرانیم...ما مُنجیِ زَمانهایم اِمامِزَمانیم...
دلم گرفته
دلم گرفته از زمین، زمینی که انسان در آن قدم میزند، نفس میکشد و زندگی میکند. دلم گرفته از شدتِ این همه سیاهی و درد و دروغ. اینکه همیشه در حال جنگ باشی برای ذرهای انسانیت، قطرهای احترام، جرعهای محبت، کمی صداقت، قدرِ ارزنی آزادی...
دلم گرفته از انسان، انسانی که آگاهانه نیش میزند، دندان نشان میدهد و گاز میگیرد و با پنجههایش میدَراند و با زبانش زخم میزند و با دستانش خفه میکند...
کاش میتوانستم وصیت کنم بعد از مرگم به جای اینکه انسانها من را در دلِ زمین خاک کنند، پرندگان مرا در آسمان، در دلِ ابرها گُم کنند...
مطلبی دیگر از این انتشارات
میخواستم نامه بنویسم + (نسخه صوتی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
ف-ر-ت-و-ت
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی بارون میاد چیکار میکنی؟