آیا باید به هر گدایی کمک کنیم؟

به نام خدا.

سلام.

۷ یا ۸ سال پیش که ۲۰ یا ۲۱ سالم بود، خیلی کله شق بودم و صبح تا شب یه کلمه «چرا» دستم گرفته بودم و باهاش همه چیز رو زیر سوال میبردم.

  • چرا اصلاً خدایی وجود داره؟
  • چرا آسمان آبیه؟
  • چرا نباید پیتزا و فست فود زیاد بخوری؟
  • چرا اصلاً دین و مذهب باید وجود داشته باشه؟
  • چرا باید اسلام از بقیه دین ها کامل تر و بهتر باشه؟
  • چرا باید برای امام حسین (ع) عزاداری بکنم؟
  • چرا باید به گدا ها کمک کنم؟
  • و هزاران «چرای» دیگه.

خارجی باکلاسه! (یه مقدمه کوتاه)

تو اون سن و سال، کشیده شدم سمت «اندیشمندهای» غربی و به همون شکل که جوانا تو جمع دوستاشان سیگار میکشن که خفن به نظر بیان، منم شروع کردم به خواندن نظرات و عقاید دانشمندان و متفکرهای غربی و بعد از مدتی هم که یکم چیز میز یادگرفتم، تو هر جمعی حرف های قلمبه میزدم و فکر میکردم خیلی باکلاس و مثلاً عمیق و اندیشمند و فکورم.

کتاب های Self help و فلسفی و منطق و کلاً هرچی که ربط به ذهن و این چیزا داشت میخواندم و تنها چیزی که هیچوقت سمتش نمیرفتم دین و مذهب و این چیزا بود. فکر میکردم که دین اصلاً لازم نیست و دلیل همه جنگ ها و خشونت ها و دروغ ها و ریاکاری ها و غیره همش دینه.

خلاصه اینکه ۲ یا ۳ سال تو این فکرها بودم و سعی میکردم اصلاً سمت دین (مخصوصاً اسلام) نَرَم.

یه اتفاق جالب:

اون مسیر ادامه داشت تا اینکه یه اتفاق جالب افتاد و کلاً عقاید و ذهن و فکر و همه چیم رو تغییر داد. حالا این اتفاق چه بود؟ فقط ۳ تا حرف، علی.

کدام علی؟ همون علی که انقدر بی نظیر و بزرگه که من یکی نمیتانم تعریفش کنم.

بصورت کاملاً اتفاقی یکی از حرف هاش رو خواندم و یهو پیش خودم گفتم این آدم کیه که ۳۰۰ صفحه کتابِ اندیشمندان غربی رو تو نیم خط، خیلی هم کامل تر میگه؟

باور نمیکنید؟ برید نهج البلاغه و غررالحکم رو بخوانید. شگفت زده میشید.

مسیر جدید:

این قضیه باعث شد که بدجور کنجکاو بشم که این علی (ع) کی بوده و چطور ممکنه یه نفر از اعراب اون زمانه بیاد جوری حرف بزنه که ۱۰۰ تا ارسطو و افلاطون و دکارت و کانت و چامسکی و هزار نفر دیگه هم به گرد پاش نرسن؟

بعدش شروع کردم به خواندن راجبش و از اونجا رفتم سراغ پیامبر (ص) و دیدم عجب دنیایه! و بعد از اون هم رفتم سراغ بقیه امام ها و از اون زمان تا الان هم درگیر اونی هستم که همه اینها پیشش هیچ حساب میشن، یعنی خدا.

هیچوقت دیگه سراغ اندیشمند غربی نرفتم، یعنی درواقع وقتی پیامبر (ص) و علی (ع) و بقیه امام ها رو داری، اصلاً نیازی پیدا نمیشه دیگه.

خلاصه اینکه نمیخوام زیاد از حد حرف بزنم. این مسائل شخصیه و هرکسی که دوس داشته باشه میتانه بره دنبالش، هرکی هم که دوس نداره رو نباید مجبور کرد.

حالا اینها چه ربطی به گدا و کمک کردن به گدا داشت؟

اینهمه رو گفتم که بگم من نه تو این مملکت کاره ای هستم و نه اصلاً اهل جانماز آب کشیدن و فیلم بازی کردنم. من چیزایی که میگم فقط نتیجه تجربیات و جستجو کردن های خودمه.

مطمئن هم هستم که اگه هر کسی از همون حضرت علی (ع) شروع کنه و مطالعه کنه، به خیلی چیزای خوب میرسه.

به هر حال، اون موقع ها که گدایی میدیدم، با خودم میگفتم که چرا من باید بهش کمک کنم؟ چرا نمیره زحمت بکشه و زندگی خودش رو تغییر بده؟ اصلاً از کجا معلومه که راست بگه و واقعاً نیازمند باشه؟

ولی همونطور که همیشه جواب همه سوال هام رو از بین حدیث ها و حرف های اون ۱۴ نفر پیدا کردم، جواب این قضیه رو هم از اونجا پیدا کردم.

حدیثی که جواب این قضیه رو به من داد

حدیثی که جواب این سوالم راجب گداها و این چیزها رو داد، اینه:

گروهى در محضر امام مجتبى عليه السلام بودند و از حضرت سؤال كردند:
«چگونه است كه شما هرگز سائل و نيازمندى را نااميد برنمى گردانيد، گرچه سوار بر اشتر، در حالت رفتن باشيد؟ «فرمود: من هم به درگاه خداوند محتاج و سائلم و مى خواهم كه خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم كه با چنين اميدوارى، سائلان را نااميد كنم. خدايى كه نعمتهايش را بر من ارزانى داشته، مى خواهد كه من هم به مردم كمك كنم و مى ترسم كه اگر بخشش خود را از مردم دريغ دارم، خداوند هم به من عنايتش را دريغ دارد و منع نمايد.
منابع :
نورالابصار، شبلنجى، ص۱۲۳؛
كنز المدفون، جلال الدين سيوطى، ص۴۳۴؛ به نقل از بلاغة الامام الحسن عليه السلام، ص۱۳۵.

برای من، از این بهتر نمیشه توضیحش داد!

علاوه بر این حدیث، یه جا دیگه هم خواندم (منبعش رو یادم نیست متاسفانه) که اصلاً مگه ما خداییم که آدم های دیگه رو قضاوت کنیم؟ کی از ته دل کی خبر داره؟ کی جای کی زندگی میکنه و کی جای کی رنج میکشه؟

یه جا دیگه هم خواندم که اصلاً چرا باید فکر کنیم که آیا این آقا یا خانوم واقعاً نیازمند هست یا نه؟ اینجاس که پای یه چیزی وسط میاد که خیلی بی نظیره.

چه چیزی؟ نیّت.

تو این دنیا کی فقط بابت نیت خوب داشتن به ما پاداش میده؟ آیا چون نیتت خوب باشه کسی مفتی بهت یه ماشین یا خانه میده؟ فقط با نیت خوب کسی بهت بهترین رشته و بهترین دانشگاه رو میده؟ فقط با نیت خوب کسی بهت ثروت و خیلی چیزهای خوب دیگه میده؟

ولی خدا اینکار رو میکنه! عجیبه. این حدیث رو ببینید:

رسول خدا صلي الله عليه و آله:
بنده قصد مى كند كار خوبى انجام دهد:
اگر [مانعى پيش مى آيد و] آن كار را انجام ندهد، خداوند به سبب نيّت خوب او يك ثواب برايش مى نويسد و اگر آن را انجام دهد، ده ثواب برايش مى نويسد.
و اگر تصميم بگيرد كار بدى انجام بدهد:
اگر آن را انجام ندهد، گناهى برايش نوشته نمى شود و اگر انجامش دهد، هفت ساعت مهلت داده مى شود و فرشته مأمور ثبت خوبى ها، به فرشته ثبت بدى‌ها كه فرشته سمت چپ است، مى گويد: شتاب مكن. شايد به دنبال آن كار بد، كار خوبى انجام دهد كه آن بدى را پاك نمايد؛ زيرا خداى عزّ و جلّ مى فرمايد: «همانا، خوبى ها، بدى‌ها را از بين مى برند» يا شايد آمرزش بخواهد. پس اگر بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَيبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزيزُ الْحَكيمُ الْغَفُور الرَّحيمُ ذُو الْجَلالِ وَ الاِْكْرامِ وَ اَتوبُ اِلَيْهِ»، گناهى بر او نوشته نمى شود؛
ولى چنانچه هفت ساعت بگذرد و بعد از آن گناه، ثوابى نكند و آمرزش نخواهد، فرشته مأمور ثبت خوبى ها، به فرشته مأمور ثبت بدى‌ها و گناهان مى گويد: بنويس بر ضدّ اين بدبخت محروم!
منبع:
كافى، ج ۲، ص ۴۲۹، ح ۴.

حرف آخر

خلاصه اینکه من الان وقتی به گدایی برخورد میکنم، این میاد تو ذهنم که من اصلاً کاری ندارم این آدمی که غرورش شکسته و دستش جلوی من دراز شده، واقعاً آدم نیازمندی هست یا نه. اصلاً به من چه؟ مگه من چه عددیم که کار به این کارا داشته باشم و یه انسان دیگه رو قضاوت کنم؟ من تو دل خودم یه نیت خوب دارم و بهش تا اون حدی که در توانم باشه کمک میکنم و به اینکه نیازمند هست یا نه و باقیش هم کاری ندارم.

فکر کن وقتی ما از خدا یه چیزی میخوایم، خدا هم اونقدر بی رحم و با جزئیات تمام وجود ما رو برانداز میکرد و ما رو قضاوت میکرد. فکر نمیکنم خواسته و دعای کسی برآورده میشد اصلاً !
همونطور که امام مجتبى (ع) هم گفته، وقتی ما در حق یه انسان دیگه بخشش نداشته باشیم و اینقدر سخت بگیریم و مو رو از ماست بکشیم بیرون، پس باید انتظار اینم داشته باشیم که خدا هم در حق ما بخشش نداشته باشه و آسان نگیره.

یا علی.