در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
آیا تو زیباتری یا مریم؟ دربارهء حجاب
به نام خدا.
سلام.
چند وقت پیش، یکی از دوستان ازم خواست که راجب حجاب بنویسم. راستش اون موقع یه چیزایی میتانستم بنویسم، ولی خب هنوز اونقدر دانش و اطلاعاتی که به دردِ نوشتنِ اینجور مطلبی بخوره، نداشتم.
خلاصه اینکه مجبور شدم یه مطالعه ای بکنم و نتیجش هم شد این مقاله.
سختیِ حرف زدن راجب این موضوع
راستش راجب این موضوع حرف زدن، اونم توی این دوره زمانه که خیلی از دختر و زن ها (و البته پسر و مرد ها) تُرمز بُریدن و افسار پاره کردن و غرق در شهوت و لذت های جنسی شدن و اسمش رو هم گذاشتن «آزادی»، کارِ خیلی سختیه.
معمولاً آدم هر حرفی راجب حجاب و «هرگونه تُرمزِِ خدادادی» بزنه، سریعاً با حمله دختر و پسرهایی روبرو میشه که اطلاعات درستی از اسلامِ واقعی و منطقِ عمیقی که پشت قوانینش هست، ندارن و از اون طرف هم خودشان غرق در شهوت هستن و اسمش رو هم گذاشتن «امروزی بودن» و «متمدن بودن» و «آزاد بودن» و «حقوق بشر» و «دموکراسی» و هزار جور «عنوان و برچسبِ» دیگه. یعنی دقیقاً همون شکل از «آزادی» که آدم توی کشورهایی مثل آمریکا و غیره میبینه . . . ولی درواقع هرچیزی هست بجز «آزادی»!
به هر حال، من راجب این موضوع، فقط درک و نظر خودم رو مینویسم و امیدوارم که تا اونجایی که ممکنه، برای شما هم «منطقی» باشه.
سوال های زیاد و جواب هایی که راحت پیدا میشن
یه سری سوال ها راجب این «حجاب» وجود داره، که توی کتاب ها و مقالات مختلف، به زیبایی بهشان پرداخته شده.
سوالهایی مثل:
- اصلاً این کلمه «حجاب» یعنی چه؟
- چرا باید حجاب داشته باشیم؟
- حجاب یعنی فقط چادر؟
- چرا اصلاً باید حجاب داشته باشیم؟
- چرا ما زنها و دخترها نباید آزاد باشیم هرچی دوس داریم بپوشیم؟
- اصلاً چجور «حجابی» درسته؟
- فلسفه این حجاب چیه اصلاً؟
به همه این سوالها، و خیلی سوالهای دیگه، به زیبایی تمام توی کتاب ها و سایت های مختلف صحبت شده و هرکس که طالبِ حق و حقجو باشه، قطعاً میره دنبالش و حقیقت و منطقِ پشتِ قوانینِ خدا رو پیدا میکنه و به آرامش میرسه. هرکسی هم که نخواد حق و حرف خدا رو قبول کنه، قطعاً میشه مثالی برای جملهء معروفِ «نرود میخ آهنی در سنگ».
از بین همه این کتاب ها و مقاله ها، من کتاب های بی نظیرِ زیر رو پیشنهاد میدم:
شهید مطهری، از اون آدما بود که شاید توی میلیون ها نفر فقط یکی ازش پیدا بشه. و چقدر غم انگیزه که ما، به عنوان جوان های این دوره زمانه، کتاب های این آدمِ بی نظیر رو نمیخوانیم. کتابهایی که انقدر منطقی و به زبانِ خودمانی و درجه یک نوشته شدن، که با روحِ آدم بازی میکنن انقدر که جالب هستن و از دید من، قطعاً هر انسانِ عاقل و مُنصف و طالبِ حقی، با خواندنِ کتابهای بالا و در کل با خواندنِ کتاب های شهید مطهری و شهید بهشتی و امثال این انسان های بی نظیر، جواب خیلی از سوال هاش رو خواهد گرفت.
پس من خودم اینجا میخوام چه بگم؟
من توی کتاب «مسئله حجاب» یه چیزی رو از شهید مطهری خواندم، که فکر میکنم در زمینه حجاب، مهمترین مسئله همینه.
حالا این «چیز» چیه؟
برای درکِ بهترِ موضوع، بهتره که ما بیایم و یه نگاه به خدا و چیزی که خلق کرده بندازیم. یعنی «انسان»، یعنی «مرد» و «زن» و تفاوت هایی که خدا توی وجود این ۲ جنس قرار داده.
ولی قبلش بهتره به یه موضوع خیلی مهم بپردازیم که خیلی هم ربط داره به این قضیه، یعنی شهوت.
شهوت
اگه خوب دقت کنیم، میبینیم که این شهوت، چیزیه که توی وجود همه ما آدما گذاشته شده. فرقی نداره که ما زن هستیم یا مرد، هرچی که باشیم، انسان هستیم و این «شهوت» هم توی وجود ما، بصورت خدادادی قرار داده شده.
کسی میتانه بگه من شهوت ندارم؟ چرت و پرته اگه کسی اینجور حرفی بزنه و البته اگر هم کسی بیاد مثل بعضی از این آدما توی هند و چین و جاهای دیگه، خودش رو در ریاضت قرار بده و کلاً شهوت خودش رو بخواد «بُکُشه»، باز هم این یه کارِ غیر منطقیه و یجورایی میشه «جنگ با چیزی که خدا بهت داده».
پس اینجا مشخص میشه که شهوت، چیزیه که خدا توی وجود ما قرار داده و راهِ درست این نیست که ما بیایم و با چیزی که خدا داده، دَر بیفتیم و بخوایم اون رو از بین ببریم و مثلاً به این کار، افتخار هم بکنیم.
ولی همین خدا که این شهوت رو توی وجود ما گذاشته، آمده و این شهوت رو توی یه «چهارچوب» قرار داده به اسم «ازدواج» و «خانواده».
خدا به ما نگفته که شهوت نداشته باش، خدا به ما گفته که اتفاقاً شهوت هم داشته باش، ولی بیا و «ترمزِ این شهوت رو بِکِش» و این شهوت رو داخل چهارچوبِ خانواده و ازدواج قرار بده و توی اون محیط برای خودت، در کنار همسرت، لذت هم ببر.
حالا که تا اینجا راجبِِ «ترمز» حرف زدیم، بهتره که از اونور هم این «شهوت» رو نگاه کنیم. یعنی دقیقاً همون چیزی که توی یه جامعه مثل آمریکا به راحتی قابل دیدنه.
توی اونجور جامعه ای، ترمز شهوت بُریده شده و اصلاً هیچ محدودیتی هم وجود نداره و یه دختر شاید هفته ای با یه پسرِ متفاوت هم رابطه داشته باشه و از دیدِ خودشان هم مثلاً «آزاد» و «متمدن» و «امروزی» هستن.
ولی در عمل نتیجه اونجور جامعه ای چه میشه؟ سُست شدن و از بین رفتنِ تدریجیِ چیزِ بسیار مهمی به نام «خانواده».
کار به جایی میکشه که یه دختر توی سنینِ خیلی پایین «دختر بودنش» رو از دست میده و واردِ یه «دورِ باطل» میشه که طیِ اون، با هزار تا پسر هم میخوابه و معصومیت و پاکی که خدا بهش داده بوده رو هم از دست میده و اون دختر، به احتمال زیاد دیگه هیچوقت هم طعمِ شیرینِ یه رابطهء عاشقانهء واقعی و یه «مادرِ واقعی بودن» و یه زندگیِ سرشار از آرامش رو هیچوقت نخواهد چشید.
اگه بین پسر و دخترهای آمریکایی بوده باشی و سبک زندگی های اینها رو از نزدیک دیده باشی، کاملاً این قضیه برات روشن میشه که چقدر زندگی های این دختر و پسر ها خلاصه شده در یک کلمه . . . شهوت و مسائل جنسی.
من که شخصاً فکر میکنم این سبک از زندگی، کاملاً برخلافِ اون سبکیه که به دردِ یه «انسان» بخوره. حالا فرقی هم نداره که ما راجب زن حرف بزنیم یا مرد. چه زن و چه مرد، هرکدام که فرمانِ زندگی رو بدن دستِ شهوت و مسائل جنسی، معمولاً آخر و عاقبتِ خوبی نصیبشان نمیشه و نتیجش هم میشه افسردگی ها و ناآرامی ها و هزارجور اختلال روحی روانی و غیره.
ولی چرا «شهوت» اینجوریه؟
تا حالا فکر کردی که چرا شهوت و مسائل جنسی، وقتی که بی تُرمز و بی چهارچوب میشن، اینقدر مخرب و مضر میشن و روح و روانِ آدم رو بهم میریزن؟
دلیل اینه که این شهوت، وقتی که افسار پاره کرد، دیگه به هیچ مقدارِ خاصی راضی نمیشه.
وقتی افسارِ شهوت پاره شد، فرد دائم دنبال این میگرده که دُزِ این لذت ها رو بیشتر کنه، درست مثل مواد مخدری که اول ممکنه با هفته ای یکبار هم فرد به اون لذت برسه، ولی به مرور زمان تبدیل میشه به روزی ۱۰ بار تزریق و کشیدن و دود کردن و از اینجور چیزها.
شهوت هم همینجوره.
وقتی که «محدودیت» و «چهارچوب» رو از دورش برداشتی و «آزادش کردی»، دیگه میشه مثل یه شعله آتیش که هرچی بیشتر بهش «سوخت» بدی، شعله ور تر از قبل میشه و تا زمانی که همه جا رو به آتیش نکشه و فرد رو هم به نابودیِ هم جسمی و هم روحی روانی نَکِشانه، وِل کُن نیست.
این ویژگیِ «سیری ناپذیر بودنِ» شهوته که اینجور نیروی مخربی رو بهش میده.
حالا شما بیا و به «نیرو» ها و «انرژی» های مختلفی که توی طبیعت هست، نگاه کن (اینجا منظور از نیرو، اون بحث علم فیزیک نیست، اینجا خیلی عامیانه تر استفاده کردم از این کلمه).
معمولاً بیشترِ استفاده های مفیدی که انسان تانسته از «نیرو» ها و «انرژی» ها داشته باشه، وقتی بوده که ما آمدیم و اون نیرو ها و انرژی ها رو «مهار» کردیم و گذاشتیمشان داخلِ یه «چهارچوب».
- مثلاً همین نیرویی که بین پروتون و نوترون و غیره در هسته اتم هست رو ببین؟ ما اگر این نیرو رو مهار کنیم و بیایم یه سری «چهارچوب» اطرافِ این نیرو بزاریم، نتیجش میشه نیروگاه های هسته ای که بسیار کمک کننده و مفید هم هستن برای انسان ها.
- حالا تو بیا بمب اتم رو ببین. درسته برای «ساختنش» ما آمدیم و اون نیرو و انرژیِ بسیار زیادِ هسته ای رو «مهار» کردیم، ولی وقتی که این نیرو دیگه مهار نشه چه اتفاقی میفته؟ نابودی و خرابی و کُشتار و هزار نتیجه بد و غیرِ مفیدِ دیگه.
- یا مثلاً تو بیا و همین الکتریسیته رو نگاه کن. تا زمانی که این جریانِ الکترون ها «مهار» نشه و در قالب یه «مدارِ الکتریکی» قرار نگیره (چهارچوب)، ما که نمیتانیم استفاده های چندانی ازش بکنیم. اساسِ تقریباً تمام کارهایِ جذابی که ما تانستیم با الکتریسیته انجام بدیم، اتفاقاً همین «مهار کردنِ» الکترون ها در قالب مدارهای الکتریکی بوده.
حالا فکر کن الکترون ها هم فیلم میفرستادن برای manoto و bbc که آی آقا ما اینجا آزادی نداریم و نمیتانیم با فراقِ بال بپریم رو همدیگه مثل آمریکا و ما دوس داریم آزاد بشیم و بزنیم دهنِ همه رو سرویس کنیم! - یا مثلاً تو بیا و این سَد های آب رو ببین. اگه ما نیایم و این آب رو پُشتِ این سَدها «مهار» نکنیم، برق هم تولید نمیشه دیگه.
- و البته هزاران مثال دیگه که نشان میدن که اتفاقاً از طریقِ «چهارچوب گذاشتن» و «مهار کردن» هست که ما تانستیم از خیلی چیزها استفاده های خوبی بکنیم.
من فکر میکنم که اگه یه انسان، چه زن و چه مرد، با یه دیدِ منطقی و عاقلانه و «دِلی» به شهوت و مسائل جنسی هم نگاه کنه، کاملاً این قضیه مشخص میشه که شهوت هم، مثل هر نیرو و انرژی دیگه، باید «مهار» بشه که بتانیم ازش استفاده درست بکنیم.
البته همینجا هم باید این رو بگم که «شهوت» فقط مربوط به مسائل جنسی نیست. خیلی وقتها «خودنمایی کردن» و «نیاز به جلب توجهِ زیاد» و «نیاز به معروفیت» و غیره هم زیرمجموعهء همین شهوت قرار میگیرن.
اینم یه سری حرف بی نظیر از آقای پناهیان راجب شهوت و کنترل اون:
حالا میتانیم دوباره برگردیم به تفاوت های زن و مرد.
مرد و زن و «تفاوت»
حالا میتانیم دوباره برگردیم به مسئله حجاب.
ولی قبلش باید برگردیم به همون بحثِ تفاوت های زن و مرد که خدا توی وجود این ۲ جنس قرار داده.
خیلی نمیخوام وارد این بحث بشم. ولی اون نکته راجب تفاوت های زن و مرد، که شهید مطهری به زیبایی راجبش صحبت کرده، و خیلی هم زیبا و بی نظیر گفته، اینه:
زن، ذاتاً از سمت خدا جوری آفریده شده که دلبر باشه و دل مرد ها رو ببره و توجه و محبتِ مردها رو به سمت خودش جلب کنه.
مرد، ذاتاً جوری از سمت خدا آفریده شده که به دنبال زن بره و جلبِ زیبایی ها و جاذبه های زن بشه.
اگه دقت کنیم، میبینیم که:
- این قضیه بصورتِ خدادادی توی وجود مرد قرار داده شده که حتی «بندهء» شهوت باشه و شهوت هم خیلی بیشتر از زن، روی مرد تاثیر داره. اونقدری که از واژیء «بنده» استفاده شده اینجا.
- و این قضیه هم بصورتِ خدادادی توی وجود زن قرار داده شده که بخواد محبت و توجهِ جنس مخالف رو به سمت خودش جلب کنه و دلبری کنه و اتفاقاً لذت هم از این توجه و محبتی که بهش میشه، میبره. شهید مطهری خیلی قشنگ گفته که زن «اسیرِ محبته» و البته «خواهانِ توجه».
هیچ شکی نیست که این ویژگی ها، ۱۰۰ درصد منحصر به زن یا مرد نیستن و مرد هم نیاز به توجه داره و زن هم توجهش به سمت مرد جلب میشه.
ولی چیزی که اینجا گفته شد، اون فطرت و base و پایه ای هست که خدا در وجود زن و مرد گذاشته و از این طریق اونها رو «متفاوت» آفریده.
یعنی اینجا اگه دوباره به اون «شهوت» برگردیم، کم کم میتانیم بفهمیم که دلیلِ اینکه خدا گفته زنها حجاب داشته باشن (و همینطور مردها)، چیه.
و اما حجاب
پس تا اینجا، ما ۲ تا حرف مهم زدیم:
- یکی اینکه شهوت یه چیزِ خدادادیه و مثل هر نیروی دیگه ای، اگر افسار گسیخته بشه و تُرمز پاره کنه، هیچوقت سیر نمیشه و نتایج بسیار بدی به بار میاره. و مثل هر نیرو و انرژیِ دیگه ای، وقتی در یه «چهارچوب» قرار بگیره و «مهار» بشه، میتانیم ازش استفاده های درست بکنیم.
- و بحث تفاوت های ذاتی و فطریِ زن و مرد رو گفتیم.
پس اینجا فکر کنم که دیگه دلیلِ داشتنِ حجاب، خیلی مشخص و واضح باشه.
حجاب فقط برای زن نیست و مرد هم باید حجاب داشته باشه و معنا و مفهومِ اصلیِ حجاب، خیلی فراتر از بحثای سطحی چادر و این چیزاس.
حالا این وسط، یه پوششی هم به اسم «چادر» بوجود آمده، که به بهترین شکل میتانه یه زن یا دختر رو «حفظ» کنه و باهاش بتانه جلوی اون دلبری ها و همینطور جلویِ اون مردها رو که شهوت روشان بیشتر از زنها تاثیر میزاره، بگیره.
ولی این به این معنی نیست که هرکسی چادر نپوشه حجاب نداره. بحث خیلی عمیق تر از این حرفاس. یه زن میتانه چادر هم پوشیده باشه، ولی با چشم هاش و حرفهاش و نگاه هاش و حرکاتش و حتی با «نحوهء چادر پوشیدنش» هم نظر مرد ها رو جلب کنه و دلبری کنه.
همونطور که یه مرد میتانه با چشم هاش و حرفهاش و حرکات و نگاه هاش، «بی حجاب» باشه.
یعنی دین اسلام، که آخرین دین و کامل ترین دین برای انسان هاست، انقدر سطحی و آبکی و الکیه که بیاد بگه «اگه چادر پوشیدی دیگه حجاب داری»؟؟؟
مسئلهء حجاب داشتن، خیلی فراتر از این چیزهاس.
حجاب، علاوه بر «پوشش»، به «دلِ» آدم ها و «نیت» های آدم ها هم خیلی ربط داره. خیلی فرق هست بین اینکه:
- تو یه چادر رو بپوشی چون اعتقاد قلبیت اینه که نباید خودت رو بجز همسرت به کس دیگه ای نشان بدی و واقعاً از ته دل به خدا ایمان داری و نمیخوای دلِ مرد ها رو بلرزانی.
- و اینکه تو یه چادر بپوشی که فقط دهن پدر مادرت و محیط کار و غیره رو ببندی ولی در عمل با همون چادر هم جوری رفتار کنی که هر مردی تو رو ببینه، یه فیلم سینمایی تو ذهنش بسازه با تمام جزئیات.
من توی چین که بودم، حتی یکبار هم ندیدم که یه دختر سرش رو از روی زمین بلند کنه و تو چشم های من نگاه کنه.
بیشتر دخترهایی که اونجا بودن، به قدری نجیب و ساده پوش و با اخلاق بودن که من باورم نمیشد. شاید اصلاً چادری هم اونجا وجود نداشت و همه دختر ها هم اکثراً یه بلوز شلوار یا یه اینجور لباس های آزاد و خیلی خیلی ساده ای میپوشیدن که هیچگونه جلب توجهی هم برای یه مرد نمیکرد که بره فیلم سینمایی توی ذهنش بسازه.
بعضی وقت ها من پیش خودم میگفتم:
بابا اینا از ما خیلی «با حجاب تر» هستن.
همین اخلاق و «خودداری» و «حجاب» رو توی لباس و پوشش و «وجودِ» مردهای اونها هم اکثراً میدیدم.
حرفِ ماقبلِ آخر
خلاصه اینکه من توی این مقاله، نمیخوام وارد این بشم که دلیلِ اینکه ما آدما «بی حجاب» میشیم، چیه. دلایل زیادی مثل کوتاهی های خودِ یه کشور و نشناساندنِ اسلامِ واقعی و از همه اینها مهمتر، وجودِ یه نیروی «افسار گسیختهء کثیف» به اسم صهیونیزم که همه این آشغال ها از گور اون درمیاد، وجود داره که من ان شاء الله بعداً وارد اونها هم میشم.
ولی چیزی که برای این مقاله و در موضوعِ حجاب مهمه، اینه که حجاب، فقط پوشش و ظاهر و این چیزای سطحی نیست.
از دید من، هر انسانی، چه زن و چه مرد، کاری کنه که زمینه های افسار پاره کردن و تُرمز بریدنِ «شهوت» رو فراهم کنه، بی حجابه.
حالا میخواد یه زن باشه که کنترل خودش رو داده باشه دستِ شهوت و مُچِ پاهاش یا قسمت های دیگه از بدنش که جلب توجه میکنه رو میندازه بیرون، یا یه مرد که کنترل خودش رو داده دست شهوت و دنبال اینجور چیزها میگرده.
با توجه به اون ویژگی های ذاتی و فطریِ زن و مرد که گفتیم، هم زن و هم مرد، این قابلیت رو دارن که اون شهوت رو که مثل یه آتیشِ شعله وره، آزادش کنن و بندازن به جان خودشان و بقیه.
- زن ممکنه بیش از حد به اون حس جلب توجه و دلبری کردن بها بده و از چهارچوبِ ازدواج و خانواده خارجش کنه.
- مرد هم ممکنه بیش از حد به اون «دنبالِ زن» بودن بها بده و از چهارچوبِ ازدواج و خانواده، خارجش کنه.
هر دوتای این موارد، یعنی بی حجابی و هیچ فرقی نداره که یه زن با چادر یا بی چادر این کار ها رو بکنه.
شاید یه زن یا دختر، چادر هم سرش نباشه، ولی پوشش و حرکاتش و نگاه هاش و حرفهاش به شکلی باشه که جلب توجه نکنه برای مردها.
از دیدِ من، دختر یا زنی که با اعتقادِ قلبی و واقعی، «حجاب» داره، یکی از ارزشمندترین کارهای دنیا رو کرده و دختر بی نظیری هم هست و واقعاً خوش بحال اون مردی که کنار اینجور زنی تو زندگی قرار بگیره.
البته بازم میگم. برای «باحجاب بودن»، حتماً چادر لازم نیست و بی چادر هم آدم میتانه بسیار «با حجاب» باشه، چون همونطور که گفتم، حجاب فقط «پوشش» نیست، هرچند که پوشش خیلی مهمه.
حرف آخر
به عنوان حرف آخر، میخوام چند تا حدیث راجب حجاب بزارم که خیلی جالب هستن و یه توضیح پایانی:
امام على (ع):
پوشیده و محفوظ داشتن زن، مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست .
--> غرر الحکم، ۵۸۲۰
امام صادق (ع):
حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد.
--> المستدرک، جلد ۵
اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم(ص) آمد درحالی که جامههای نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم(ص) روی خویش را از وی برگرداند و فرمود: ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر از مچ دست به پایین و صورتش.
--> الدرالمنثور، جلد ۵
دعای پیامبر (ص):
پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه میدارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان.
--> مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴
پیامبر اکرم (ص):
بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش، آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.
--> بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵
حضرت محمد (ص):
کسی که خود را شبیه غیر مسلمان درآورد، از ما نیست.
--> نهجالفصاحه صفحه ۵۰۹
--> بهشت جوانان صفحه ۱۶۷
درسته که حجاب برای مرد هم هست، ولی فکر میکنم دیگه فهمیده باشیم که خدا و اسلام چرا بیشتر به زنها راجب حجاب و پوشش و این چیزها توصیه کرده. به خاطر همون ویژگی های ذاتی و فطری و تفاوت هاست که راجبش صحبت کردیم.
و چقدر زیباست که خدا، در قالب دین اسلام، برای ما و این نیروی قوی به اسم شهوت، یه «چهارچوب» به اسم ازدواج گذاشته که همه چیز حساب شده و در محل و زمانِ خودش و با فردی که همسرت هست، انجام بشه و نتیجهء این عمل هم میشه یه جامعهء سالم و البته مهمتر از اون، حفظِ یه چیز خیلی مهم به اسم «خانواده».
خلاصه اینکه حجابِ واقعی اونه که:
- مرد بتانه اون بندهء شهوت بودن رو کنترل کنه و بزارش توی یه «چهارچوب».
- و زن هم بتانه اون جلب توجه و دلبری ها رو کنترل کنه و بزارش توی یه «چهارچوب».
در آخر هم یه حدیث فوق العاده:
امام صادق (ع):
(روز قیامت) زن زیبا را که به خاطر زیباییاش در فتنه افتاده است و فریب زیباییاش را خورده (و به بیحجابی و بیعفتی و گناه آلوده شده)، برای حساب میآورند. پس به خدا میگوید: خدایا، تو خود مرا زیبا خلق کردی و به سبب آن در فتنه افتادم. پس حضرت مریم (سلام الله علیها) را حاضر میکنند و ندا داده میشود: آیا تو زیباتری یا مریم؟ ما او را در نهایت زیبایی آفریدیم، اما او گناه نکرد.
--> بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۴۱
مخلص همگی.
یا علی.
۲ نکته پایانی:
- پیشنهاد میدم حتماً کتاب های شهید مطهری و شهید بهشتی رو بخوانید، جواب خیلی از سوال ها اونجاس.
- و اینکه این متن، فقط نظر منه و شما ممکنه نظر دیگه ای داشته باشی. شما ممکنه اصلاً به خدا و اسلام و هیچی، اعتقادی هم نداشته باشی. بالاخره تو هم یه انسانی و آزادی که عقاید خودت رو داشته باشی. من که نمیام تو رو مجبور کنم عقاید من رو قبول کنی. حتی اگه عقاید من رو هم قبول نداری، بهتر و منطقی تر و عاقلانه تر اینه که به نظرهای هم احترام بزاریم و حرف های همدیگه رو تحمل کنیم، که یه موقع خدایی نکرده بی احترامی هم پیش نیاد. شما هم هر نظری داری، محترمه.
مثل همیشه هم برای ارتباط با من میتانید از ID تلگرام solyinho@ یا آدرس ایمیل odiwxe@gmail.com استفاده کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیوارشکن: تو دیوار کی رو میشکنی؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
ترس از خدا: آیا اصلاً منطقی هست این ترس؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
عَر عَر و هنر: شاید تضاد، جواب باشه