در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
خودماسکپنداریسم: از «موفقیت اونها» تا «موفقیت ما»
به نام خدا.
سلام.
خوش آمدید به این دنیای تقریباً ۵۳۰۰ کلمه ای که الحق و والانصاف کمر خودم رو خم کرد نوشتنش و قطعاً کمر شما رو هم خواهد شکست خواندنش. پیشنهاد میدم بصورت درازکش بخوانیدش و زیر سَرِتان هم یه بالشِ بلند بزارید و یه شیرینیِ سالم مثل یه میوهء شیرین هم کنارتان بزارید. از ما گفتن بود.
زمانی که ما نوجوان بودیم، تنها اسمی که خیلی گنده بود، Bill Gates بود و بعدش هم که Steve Jobs. امروزه هم بین مخصوصاً جوان ها و نوجوان های این دوره زمانه، شخصی به اسم Elon Musk هست که خیلی معروف شده و خیلی از جوان ها هم توی رویاهاشان دوس دارن مثل اون بشن. البته مگه فقط تو رویا.
اشتباه نکنید، قصد بی احترامی و کُشتنِ رویاهای شما رو ندارم، فقط میخوام شما رو با چند تا «عادت ها» و بعدش هم چند تا «حقیقتِ» خیلی ساده راجب موفقیت، آشنا کنم و به شما بگم که چرا شما هیچوقت نمیتانید مثل Elon Musk (یا هر آدمِ خیلی موفق و بزرگ دیگه ای) بشید.
البته این رو هم بگم که اینجور آدمها واقعاً هم اون بُت هایی که برای شما ساختن هم نیستن و هزار جور کثیف کاری و زد و بند و کارهای پشت صحنه هم هست که باعث شده به اینجا برسن و من و شما هم فقط «اخبارِ خوشگل» رو راجب این شخصیت ها میشنویم، نه «همه واقعیت ها» و «اخبار زشت».
ولی خب شکی نیست که جدای از این حرف ها، حتی یه خلاف کارِ درجه یک هم آدم باهوشی بوده و یه سری «عادت» ها داشته که باعث شده موفق بشه توی کارش. چه برسه به کسایی که در زمینه تکنولوژی و علم و این چیزها موفق شدن. یه گلابی رو بکنی همه کارهء شرکتِ apple که نمیتانه بشه Steve Jobs، آدم ها با هم متفاوتن، هم در زمینه عقل هم هوش و غیره.
خب احتمالاً نظر من راجب اکثر کتابهای چرت و پرتِ self help که توی آمریکا چاپ میشه رو میدانید. ولی خب هر از گاهی، چند سال یکبار، یه کتابهای «نسبتاً یه کوچولو» خوبی هم منتشر میشه اونجا. یکی از این کتابها، کتابیه به اسم «عادت هات رو عوض کن، زندگیت رو عوض کن» یا همون «Change your habits, change your life» هست که آقای Tom Corley نوشته. این آقا با بیشتر از ۲۰۰ تا از این میلیونر ها کار کرده و از نزدیک عادت های خوبِ اونها رو دیده و نتیجش هم شده این کتاب.
پس فعلاً فهمیدیم که این ماسک، اون ماسک نیست!
خب بدون هدر دادنِ وقت، اول بریم سراغ ۹ عادتی که توی این کتاب آمده و بعدش میریم سراغ ادامه بحث.
عادت ۱: صبح ها زود از خواب بلند میشن.
بیشتر این افراد، صبح ها خیلی زود بیدار میشن از خواب. خیلی از این افراد هم ساعت ۵ صبح یا زودتر از خواب بلند میشن.
نوشته که:
“Getting up at five in the morning to tackle the top three things you want to accomplish in your day, allows you to regain control of your life. It gives you a sense of confidence that you, indeed, direct your life.”
صبح ساعت ۵ از خواب بلند شدن برای انجام دادنِ ۳ تا از مهمترین چیزهایی که قراره توی اون روز انجام بدی، باعث میشه کنترل زندگی خودت رو دوباره بدست بیاری. این کار بهت این حسِ اعتماد به نفس رو میده که این حقیقاً خود تویی که زندگیت رو مدیریت میکنی.
عادت ۲: میخوانن.
از بین کسایی که این آقای Corley باهاشان کار کرده، تقریباً نزدیک به ۹۰ درصدشان هر رور نیم ساعت یا بیشتر از وقتشان رو صرف بالا بردنِ دانش و اطلاعاتشان میکنن.
البته اینها برای «سرگرمی» کتاب نمیخوانن و بیشتر کتابهایی مثل زندگینامه ها و کتابهای تاریخی و غیره رو میخوانن.
البته ممکنه که چیزهایی مثل رمان هم بخوانن ولی خب بیشتر وقتشان صرف چیزهایی میشه که بهشان دانش بیشتری بده.
عادت ۳: هر روز ۱۵ تا ۳۰ دقیقه رو صرف تمرکز روی زندگیشان میکنن.
این عادت که آدم هر روز بیاد و اوضاع کلی زندگیش رو «جهتی» که زندگیش داره به اون سمت میره رو بررسی کنه، معمولاً نتیجه های خوبی میده.
نوشته که:
“The rich tend to think in isolation, in the mornings, and for at least 15 minutes every day.”
افرادِ پولدار، هر روز صبح ها حداقل ۱۵ دقیقه رو در انزوا و تنهایی، فکر میکنن.
توی این زمان ها، اکثراً راجب این فکر میکنن که اوضاعِ کار و سلامتی و روابط شخصی و خانوادگیشان چطور داره پیش میره و راجب اینکه چه تصمیم هایی باید بگیرن، فکر میکنن.
که البته ثابت هم شده که «داشتنِِِ یه مدت زمان های ساکت و آرام برای فکر کردن»، باعث میشه که استرس هم کم بشه.
عادت ۴: تمرین و ورزش اولویت بالایی داره برای اونها.
توی یه مقاله نشان داده شده که ورزش منظم، باعث میشه ذهن آدم باز بشه و انگیزه بیشتری هم برای انجام کارها داشته باشه.
بر اساس حرف های آقای Corley، تقریباً ۷۶ درصد از کسایی که باهاشان کار کرده، هر روز حداقل ۳۰ دقیقه رو اختصاص میدن به ورزش های هوازی مثل مثل پیاده روی، دوچرخه سواری و یا دویدنِ آرام.
برای مثال، میلیاردرِ معروف Richard Branson گفته که هر روز صبح ساعت ۵ بیدار شدن و تنیس بازی کردن یا دوچرخه سواری، باعث شده مقدار بهره وَریش (productivity) شاید ۲ برابر شده باشه.
عادت ۵: وقتشان رو با کسایی میگذرانن که الهام بخش باشن.
میگه که:
“You are only as successful as those you frequently associate with.”
تو به همون اندازهء آدمهایی که به تعدد با اونها در ارتباط هستی، موفق هستی.
آقای Corley پیشنهاد میده که ما دور و وَرِ خودمان رو پر کنیم از آدمهایِ پُر انگیزه ای که در زمینه علایق و هدف ها، با هم اشتراک داریم.
همینطور باید در زمینه انتخاب کسایی که با اونها وقتمان رو میگذرانیم، خیلی گزینشگر (یا شایدم وسواسی) باشیم و هیمنطور بهتره که میزان ارتباط خودمان با افرادِ منفی و بدبین رو کم کنیم.
عادت ۶: اهداف «خودشان» رو دنبال میکنن.
بیشتر این افراد موفق، برای موفق شدنشان «برنامه ریزی» میکنن و بعد سعی میکنن که اون برنامه ریزی رو به واقعیت تبدیل کنن و به اهدافشان برسن.
میگه که:
Eighty percent of the wealthy are “obsessed with pursuing goals.”
۸۰ درصدِ افراد ثروتمند، «به طرز وسواس گونه ای هدفمند» هستن.
که این خودش شامل هم اهداف کوتاه مدت میشه و هم اهداف بلند مدت.
“I’m here to tell you to avoid putting your ladder on someone else’s wall and then spending the best years of your life climbing it. Find your own wall, your own dreams, and your own goals, and pursue them.”
من اینجام که به تو بگم که پلهء خودت رو روی دیوار یه نفر دیگه نزار و سعی نکن بهترین سالهای عمرت رو صرفِ بالا رفتن از اون بکنی. به جای اون، دیوار خودت، رویاهای خودت و اهدافِ خودت رو پیدا کن و بعد هم اونها رو دنبال کن.
عادت ۷: به اندازه کافی میخوابن.
آلبرت آینشتین عادت عجیبی که داشته، این بوده که ۱۰ ساعت در شب میخوابیده.
تقریباً ۹۰ درصد از افرادِِ میلیونر هم بین ۷ تا ۸ ساعت میخوابن شب ها.
میگه که:
“Sleep is critical to success.”
خواب، برای موفقیت بسیار ضروریه.
و البته به این هم اشاره میکنه که خوابِ کافی، باعثِ عملکردِ درستِ حافظه و تفکرِ خلاق هم میشه.
عادت ۸: درآمدهای اونها از چند منبعِ مختلفه.
میگه که:
“Self-made millionaires do not rely on one singular source of income, They develop multiple streams.”
میلیونرهای خودساخته، روی فقط یه منبعِ درآمد تمرکز نمیکنن، اونها چندین «جریان» یا منبع درآمد برای خودشان درست میکنن.
میگه که:
“Sixty-five percent had at least three streams of income that they created prior to making their first million dollars, such as a side-business or income generating investments like REITs or real estate.
۶۵ درصد از این افراد، قبل از اینکه «اولین میلیون دلارشان» رو دربیارن، حداقل ۳ منبع درآمد داشتن، مثل کسب و کارهای جانبی و سرمایه گذاری هایی مثل REIT ها و املاک.
و میگه که:
“Diversifying sources of income allows you to weather the economic downturns that inevitably occur.”
تنوع دادن به منابعِ درآمد، بهت اجازه میده که نزول ها و رکودهای اقتصادی که ناچاراً رخ خواهند داد رو بهتر تحمل کنی.
عادت ۹: از چیزهایی که وقت رو هدر میدن، دوری میکنن.
پول تنها منبعِ مهم برای افراد ثروتمند نیست، «زمان» هم بسیار مهمه.
میگه که:
“When we invest our time in anything, it’s lost forever.”
وقتی ما زمانمان رو روی یه چیزی سرمایه گذاری کنیم، اون زمان برای همیشه از دست میره.
باید گزینشگر (و شاید هم وسواسی) باشیم در زمینه اینکه وقتمان رو صرف چه چیزهایی میکنیم در طول روز.
میگه که:
“When you see time as the greatest risk of all, it will force you to become more aware of exactly how to invest your time.”
وقتی تو به «زمان» به عنوانِ «بزرگترین ریسک» نگاه کنی، تو رو مجبور میکنه که خیلی آگاه تر بشی نسبت به اینکه دقیقاً زمانت رو چجوری میگذرانی.
کماکان اون «عنصرِ گل و بلبل» رو داره
خب اینم از ۹ تا عادت که توی این کتاب نوشته شده.
این کتاب هم مثل ۹۹ درصد از کتابهایی که توی این صنعت self help چاپ میشه، درصد زیادی چرت و پرت و «گل و بلبل» توی خودش داره، ولی خب شاید یکمی این درصدش از بقیه کمتر باشه. ولی بازم تاکید میکنم که کماکان «عنصرِ گل و بلبل» و «تکرارِ مکرراتِ به یه زبان و لحنِ خوشگلِ دیگه»، مشاهده میشه.
مهم هم نیست البته. شاید با لحن گل و بلبل گفته باشه، ولی خب یه سری حرفایی زده که اگه یکم بهش فکر کنی، یجورایی منطقیه و اصلاً مثل روز، روشنه. منتها خب این آمریکایی ها استادِ این هستن که هر چرندیاتی رو با مارکتینگ یجوری دیگه نشان بدن که البته جاش توی این مقاله نیست و یکم دیگه ادامه بدم، از ۵۳۰۰ کلمه هم میزنم بالا.
اینکه تو «صبح ها زود بلند شی و مطالعه و ورزش و خواندن و هدفمندی و گذراندن وقت با آدم های مثبت و ورزش و خواب و درآمدهای مختلف و هدر ندادنِ وقت»، توی برنامه و زندگیت باشه، خب معلومه که چیزای خوبی هستن، دیگه هرکسی این ها رو میدانه. یه پیرمردی سر کوچه ما هست که ۵۰۰ سال سنشه و بعضی وقتها باهاش راجب دایناسورها حرف میزنم، اون هم میدانه این ۹ تا عادت خیلی خوبن (حالا ۵۰۰ نیست ولی ۱۰۰ هست به راحتی).
ولی مهم این نیست، مهم اینه که از بین این «هر کسی» که این چیزها رو میدانن، واقعاً چند درصد به این چیزها «عمل» هم میکنن؟
حالا بریم سراغ یه سری «حقایقِ ثابت شده و فوق سِری» که موارد بالا هم جزوشان هست و بجز من و اون پیرمرده هم هیچکس توی دنیا نمیتانه اینها رو برای شما بگه. فقط اونها رو بصورت تیتروار میگم.
لیستی از «حقایقِ فوقِ سِری» برای موفق شدن در کارها
- حقیقت ۱: صبح زود از خواب پاشدن.
- حقیقت ۲: مدیتیشن و مراقبه.
- حقیقت ۳: خواندن.
- حقیقت ۴: فکر کردنِ متمرکز.
- حقیقت ۵: ورزش.
- حقیقت ۶: داشتن شبکه ای از افراد هم علاقه و هم هدف، دور خودت.
- حقیقت ۷: هدفمند بودن.
- حقیقت ۸: خودشان اهداف خودشان رو تنظیم میکنن.
- حقیقت ۹: استاندارد بالایی رو از خودشان انتظار دارن.
- حقیقت ۱۰: خوابِ کافی.
- حقیقت ۱۱: بیشتر از یک منبعِ درآمد.
- حقیقت ۱۲: جلوگیری از چیزهایی که زمان رو هدر میدن.
- حقیقت ۱۳: حواسشان به برنامه ریزیِ هفتگیشان هست.
- حقیقت ۱۴: روزشان رو با کارهای «کوچیک ولی با معنا» شروع میکنن.
- حقیقت ۱۵: به مشکل ها، به عنوان هدیه نگاه میکنن.
- حقیقت ۱۶: مراقب سلامتیشان هستن.
- حقیقت ۱۷: عمل میکنن و کارها رو به تعویق نمیندازن.
- حقیقت ۱۸: خوشبین هستن.
- حقیقت ۱۹: از شکست درس میگیرن و دوباره شروع میکنن.
- حقیقت ۲۰: یه روتینِ روزانهء منظم دارن.
- حقیقت ۲۱: به جزئیات توجه میکنن.
- حقیقت ۲۲: با بقیه خوب و درست رفتار میکنن.
- حقیقت ۲۳: همیشه دنبال راه حل هستن.
- حقیقت ۲۴: تقصیر گردن کسی نمیندازن.
- حقیقت ۲۵: به عادت ها توجه دارن.
- حقیقت ۲۶: چالش ها و سختی ها رو قبول میکنن و اونها رو شکست میدن.
- و هزار حقیقت دیگه . . .
حالا من بیام و هزار تا دیگه از این قانون ها و عادت ها و حقیقت هایی که خیلی ساده هم با یه سرچ توی اینترنت پیدا میشن، به شما نشان بدم.
چه فایده ای داره وقتی تو «فقط میخوانی و سَرت رو هم به نشانه تایید تکان میدی و خیلی هم ذوق میکنی که چقدر اینها خوبن» ولی آخرش میشه فقط همین «تایید» و بازم دوباره میری ببینی اینستاگرام چه چیز جدیدی داره و در زمینهء «عمل» هم هیچ کاری نمیکنی؟؟؟
نگاه به «موفقیت» از یه زاویه دیگه
حالا که از زاویهء «گل و بلبل» به قضایا نگاه کردیم، بزار از یه دید دیگه هم بهش نگاه کنیم. یعنی از دید اسلام.
من کلاً با این کلمهء «موفقیت» مشکل دارم. اصلاً معلوم نیست چیه و چه تعریفی داره. هر کسی هم برای خودش یه تعریفی داره. من ترجیح میدم بجای این کلمه، از «هدفمند بودن و رسیدن به اهداف» استفاده کنم.
وقتی تو هدف داشته باشی و به اون اهدافت برسی، من اسمش رو میزارم موفقیت.
اگه از این دید بهش نگاه کنیم، میبینیم که این قضیه اونقدر بدیهی و کوچیک و روشن و واضحه که همون عقل و منطقِ آدم هم میتانه راحت بهش برسه و نیاز نیست مثلاً کامل ترین دینِ خدا و قرآن بیان نصف خودشان رو اختصاص بدن به یه چیزِ واضح و کوچیک و بی ارزشی مثل پول درآوردن.
البته گذشته از این، توی یه مقاله، آقایی به اسم ناظم زاده، ۲۰ آیه از قرآن رو ذکر کرده که میتانه موبوط به «موفقیت یا همون رسیدن به اهداف» باشه که من اینجا فقط ۵ تاش رو به زبان خودم و خودمانی میگم و یه چیزهایی هم بهشان اضافه میکنم (مهمترین مورد همون مورد شماره ۵ هست از دید من):
۱ - چقدر صبر داری واقعاً؟
وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ؛
و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ایمان آورند و كار شایسته انجام دهند (از این مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دریافت نخواهند كرد.
(قصص / ۸۰)
توی خیلی از آیاتِ قرآن، روی اهمیت صبر تاکید شده و خدا هم حتی تاکید کرده که «ان الله مع الصابرین». صبر توی زندگی روزمره و در مقابل مشکل ها و ضعف ها و کمبود ها، صبر در برابر سختی های دنیا، صبر در برابر مشکلات زناشویی، صبر توی روابط اجتماعی و صبر توی کسب و کار، همگی از مثال های موثرِ صبر هستن که میتانه باعث موفقیت هر انسانی بشه.
۲ - «عادت ها» و کارکرد نماز
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ؛
و نماز را به پا دارید که همانا نماز انسان را از فحشاء و منکر باز می دارد.
(عنکبوت / ۴۵)
نماز اگه با شرایطش خوانده بشه و همراه با یاد خدا هم باشه، بی شک با توجه به تکرارش در طول شبانه روز و در طول عمر آدم، میتانه به خوبی انسان رو از «چیزهای بد» دور کنه. همین شستنِ بخش هایی از بدن قبل از نماز به عنوانِ وضو، یاد خدا و تسبیح و حمد خدا اون هم بارها و بارها در طول روز، اینکه بدنت و لباست پاک باشه، اینکه لباست و محلی که توش نماز میخوانی غصبی نباشه، اینکه هشیار باشی و از مشروبات الکلی دور باشی و غیره، همه و همه، شرایطی رو برای یه مسلمان فراهم میکنه که اگه بخواد نماز واقعی بخوانه و به یاد خدا باشه، باید از اون «چیزهای بد» دوری کنه و این هم خودش مسئلهء روشن و واضحیه که دوری کردن از این چیزهای بد، همگی، مقدماتی رو برای موفقیت بیشتر و سعادت ما آدمها فراهم میکنه و چه قدر هم زیبا خدا این مناسک و شرایط رو برای بهره مندیِ ما فراهم کرده و ما از اون غافلیم.
درسته که الان توی آمریکا کتابهایی راجب «عادت» و این چیزها چاپ شده و حسابی هم معروف شدن، ولی تا حالا فکر کردی همین خودِِ این نماز یجور «تقویتِِ عادت های خوب و پشتکار» توی وجود آدمه؟ همینکه روزی چند بار سعی کنی سر وقت یه کاری رو انجام بدی، خودش میتانه توی تو یه روحیهء پشتکار و دیسیپلین و نظمی بوجود بیاره که توی جاهای دیگه زندگیت هم به درد میخوره.
۳ - ظلمی که خودمان به خودمان میکنیم
فَكُلّاً أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّن خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَّنْ أَغْرَقْنَا وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ؛
پس هر یك (از آنان) را به (جرم) گناهش گرفتار (عذاب) كردیم، پس بر بعضى از آنان باد شدید ریگ افشان فرستادیم، و بعضى از آنان را صیحهى آسمانى (و بانگ مرگبار) فرا گرفت، و برخى را در زمین فرو بردیم، و بعضى دیگر را غرق كردی؛ و چنان نبود كه خداوند بر آنان ستم كند، بلكه خودشان بر خود ستم كردند.
(عنکبوت / ۴۰ )
همیشه یکی از علت های مهم برای موفقیت نشدنِ ما و کلاً رو به سمتِ نابودی رفتنِ ما آدمیزاد ها، ظلم خودمان به خودمان، بوده.
خدا به هیچ کس ظلم و ستم و بدی نمی کنه و اونچه ما از عذاب و بدی ها می بینیم توی زندگیمان، همه نتیجه اعمال خودمان هستن. خیلی از ما آدما از اونجا که موفقیت و سعادت رو فقط توی پول و ثروت و شهرت و این چیزها میبینیم، همینکه به این چیزها نرسیم میگیم که پس خدا ظلم و ستم کرده به ما؛
اما اگه زاویه دیدمان رو تغییر بدیم و «سعادت و کمال و موفقیت اصلیِ انسان ها را اصل بدانیم، نه پول و این چیزها»، در این صورت می بینیم که میزان بهره مندی ما از نعمت های خدا و ابزار دنیا برای رسیدن به اون سعادت و کمال و موفقیتِ اصلی، برای همه یکسانه و اصلاً این خودِِ ما هستیم که با دور شدن از اصول اخلاقی و خدا، به خودمان و اطرافیانمان ظلم می کنیم، نه خدا.
۴ - انرژی مثبتِ شکرگذار بودن
قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّى لِيَبْلُوَنِى ءَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ كَرِيمٌ؛
سلیمان گفت: این (توانایى وزیر من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را میداند) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با این نعمتها) بیازماید كه آیا شكرگزارم یا كفران میكنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خویش شكر ورزیده و هر كس كفران نماید (به ضرر خویشان گام نهاده، زیرا) پروردگار من (از شكر مردم) بی نیاز و كریم است. (بی نیازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر یا كفران كسى نیست).
(نمل ۴۰)
یکی از راه های گرفتنِ یجور انرژی مثبت برای بیشتر موفقیت شدن و رسیدن به اهداف، شکرگذاری از خداس. نمیدانم تا حالا اصلاً بهش فکر کردین یا نه ولی همین دیدن و شنیدن و لمس کردن نعمت های خدا و شکرگذاری بابت آنها، نه تنها باعثِ زیاد شدن اون نعمت ها از سمت خدا میشه، بلکه از لحاظ روانشناسی هم باعثِ ایجادِ یه انرژی مثبت و روحیه خوب توی آدم میشه. یجور «حسِ راضی بودن» که باعث میشه هم آرامشت بیشتر بشه و هم استرست کمتر بشه و بتانی در آرامش برای رسیدن به اهدافت تلاش کنی.
۵ - اصلاً دیدت به دنیا چطوریه؟
وَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛
و آنچه به شما داده شده، بهرهء زندگى دنیا و زینت آن است (كه فانى و زودگذر است)، در حالى كه آنچه نزد خداست، بهتر و پایدارتر است. پس آیا نمی اندیشید؟
(قصص/۶۰)
نوع نگاه و دیدِ انسان به دنیا، خیلی تاثیر داره روی عملکردش.
در طول تاریخ، هم اون نگاهِ زاهدانه و صوفی گونهء صِرف به دنیا و هم این نگاه که دیگه آخرتی وجود نداره، هر دو، انسان رو از عملکرد مناسب و تاثیر گذار بودن و مفید بودن توی جامعه دور کردن.
واقعاً تا حالا درست و حسابی به این دنیا نگاه کردی؟ چه ۱۰۰ میلیارد پول داشته باشی چه نداشته باشی، همه چیز زودگذره و میگذره و همه هم میمیریم. این به این معنی نیست که آدم بی هدف و پوچ گرا بشه و دیگه هیچ تلاشی هم نکنه. این به این معنیه که ما «دید و نگاهمان» رو درست کنیم.
کلاً نگاهِ قرآن (و خدا و اسلام) به دنیا به این شکله که ثروت و دارایى خودمان رو محصول تلاش و زرنگى خودمان ندانیم، چون هر چه هست از سمت خداس. و این چقدر در مقابلِ این کتابهای self help آمریکاییه که همش دارن میگن:
- خودت
- خودت
- خودت
- یکم دیگه ادامه بدن، فردا پس فردا میگن تو خودت خدایی اصلاً، تا حالا حواست نبوده. البته آیا این رو هم بطور غیر مستقیم نمیگن؟؟؟
اصلاً خدا جایی نداره توی این طرز فکر اینها که. درسته که این خیلی خوبه که آدم تکیه اش به خودش باشه و تلاش کنه برای رسیدن به اهدافش، ولی دیگه نه اینجور که ما کلاً وجودِ خدا رو فراموش کنیم.
بدست آوردنِ ثروت و پیشرفت کردن که عیب نداره به خودیِ خود. اون چیزی که بَده اینه که آدم از اخلاق و رعایت اصول اخلاقی غافل بشه و ۶ دانگ از یادِ مرگ هم غافل بشه و با تمام وجود هم هر کاری بکنه برای بدست آوردنِ پول و مقام و شهرت و شهوت و اصلاً یادش هم بره که بابا ممکنه همین ۵ دقیقه دیگه بمیرم ها.
وگرنه اگه آدم با عدالت و انصاف، دنبالِ ثروت و این چیزها بره و از اخلاق و چیزهای باارزشِ دیگه و از یاد مرگ و دنیای آخرت و خدا هم غافل نشه و به فقیرها و آدم های دیگه هم کمک کنه و در راهِ بدست آوردنِ این ثروت و مقام هم به کسی ظلم و بدی نكنه، اینجور ثروت بدست آوردنی که بد نیست. (هرچند که آدمی که واقعاً «خدایی» باشه، دور و وَرِ پولِ بیش از حد زیاد و این چیزها اصلاً خودش دوس نداره بره).
نگاهِ خدا و اسلام به موفقیت و سعادتِ ما آدما، اصلاً یه چیز دیگس
تا اونجایی که من فهمیدم، علاوه بر اصولی مثل اعتقاد به یگانگیِ خدا و عدالت و پیامبرها و جهان آخرت و امام ها، اصولاً اسلام، دینِ منطق و اعتدال و اخلاقه.
- منطق: یعنی چجوری درست فکر کنی.
- اعتدال: یعنی چطور حد وسط رو نگه داری.
- اخلاق: یعنی چجوری زندگی کنی.
یه آدمیزاد بجز اینها به چه نیاز داره برای داشتنِ یه زندگیِِ آرام و درست و حسابی؟
- اگه یاد بگیریم چطور درست فکر کنیم، نتیجش میشه اینکه عقل خودمان رو نمیدیم دست BBC و manoto و کتابهای مختلفی که چاپ میشن و هرچیزی رو همینجور الکی نمی پذیریم و یادمیگیریم گه چطور استدلال کنیم. و این خودش میتانه باعث بشه «موفق تر» باشیم.
- اگه یادبگیریم چطور حد وسط رو نگه داریم، نتیجش میشه اینکه از خیلی استرس ها و فشارها و شرایطِ سختِ ذهنی که انسان درگیرن باهاش، فاصله میگیرم و نتیجه این هم میشه یه زندگیِ آرام و شاد. هرچی زیاده خواه تر باشی، به همون میزان هم استرس و فشارِ ذهنی و روحی میره بالا. و این آرامش داشتنه خودش میتانه باعث بشه «موفق تر» باشیم.
- اگه هم یاد بگیریم چجوری با اخلاق زندگی کنیم، نتیجش میشه همون مدینه فاضله یا آرمان شهری که توش انسان ها بی اخلاق نیستن و جنگ و بد ذاتی و زیاده خواهی ها و حسادت ها و هزاران جور ویژگی بدِ دیگه، یا ازبین میره یا خیلی کم میشه. و این هم خودش میتانه باعث بشه «موفق تر» باشیم.
کلاً نگاه اسلام به موفقیتِ یه آدمیزاد، خیلی خیلی بزرگتره از اینکه تو فقط بیای چند میلیارد پول دربیاری.
اسلام میاد و به «موفقیتِِ اصلیِِ یه آدمیزاد» توجه میکنه، همون چیزی که بهش میگن «سعادت».
اگه تو علاوه بر اون اصول، بر اساسِ همین منطق و اعتدال و اخلاق که خدا به ما گفته، توی این دنیا زندگی کنی، مطمئناً هم در این دنیا و هم در اون دنیا «موفقِ واقعی» خواهی شد.
حرفِ ماقبلِ آخر
واقعاً همه چیز برمیگرده به همون «نوع نگاهِ آدما به دنیا».
اینکه تو بیای فقط یکم پول دربیاری، خیلی خیلی چیزِ کوچیک و بی ارزشیه در مقابل اون سعادت و آرامش واقعی و اون هدفِ اصلیِ زندگی. البته همونطور که اوائل مقاله هم گفتم، انقدر این بحث واضح و کوچیکه که واقعاً اصلاً نیاز نیست نصف قرآن راجبش حرف بزنه. همون عقلی که خدا داده، میتانیم ازش استفاده کنیم و به اهداف خودمان برسیم.
اسلام آمده و خیلی دید و نگاهِ کامل تر و جامع تری به این موضوع موفقیت داشته، نگاهی که توش انسان «خودش و خودش» نیست، تنها نیست، همه چی روی دوش خودش نیست، اگه به هدفش نرسید ناامید و نابود نمیشه و اگه به هدفش هم رسید، اخلاق رو کنار نمیزاره و مغرور هم نمیشه که «همش خودم بودم» و دائم هم توی زندگیش دنبال خوشگذرانی و تفریح و fun نیست.
نگاهی که توش انسان «خدا» رو داره و به اون «تکیه» داده و به پشتوانهء اون و با منطق و اعتدال و اخلاق، به دنبال رسیدن به اهدافشه. اگه به هدفش رسید، خدا رو شکر میکنه و حالش حتی بهترم میشه. اگر هم با وجود تلاش، به هدفش نرسید، باز هم خدا رو شکر میکنه و میگه «حتماً این به صلاح و نفعم بوده».
از دید من، «موفقیتِ واقعی» برای یه آدمیزاد یعنی این. پول فقط یه بخش خیلی کوچیکه.
خلاصه اینکه:
- مشکل خودِ ماییم که تحمل سختی کشیدن نداریم.
- مشکل خودِ ماییم که دوس نداریم صبح ساعت ۵ پاشیم.
- مشکل خودِ ماییم که همه چیز رو راحت و زود و بی زحمت میخوایم.
- مشکل خودِ ماییم که اخلاق و خدا رو بوسیدیم و گذاشتیم کنار و در به در توی این کتابهای آمریکایی دنبال آرامش میگردیم و اتفاقاً هر روز هم استرس ما بیشتر میشه با دوریِ بیشتر از خدا.
- مشکل خودِ ماییم که دوس نداریم صبر کنیم.
- مشکل خودِ ماییم که حتی یه نمازِ ۵ دقیقه ای هم نمیتانیم هر روز بخوانیم. اصلاً من فکر میکنم که خدا یکی از دلایلی که این نماز رو گذاشته، اینه که فردا که مردیم و رفتیم اون دنیا، به ما بگه «تو یه نمازِ چند دقیقه ای هم نمیتانستی هر روز بخوانی، چطور انتظار داشتی بشی Steve Jobs و Elon Musk؟؟؟».
- مشکل خودِ ماییم که دوس داریم وقتِ با ارزشمان که هیچوقت هم دیگه برنمیگرده رو بزاریم پای اینستاگرام و یوتوب و همین ویرگول.
- مشکل خودِ ماییم که صبح تا شب دنبال راهِ میانبر و ساده میگردیم.
- و در آخر، مشکل خودِ ماییم که شاید «ادعامان» در حدِ Elon Musk شدن باشه، ولی «عملِ» ما در حد سیب زمینی هم نیست (صد رحمت به سیب زمینی).
واقعاً انقدر دَر به دَر و از این کتاب به اون کتاب، دنبال «موفقیت» میگردیم، اونم وقتی قوانینش بسیار بسیار ساده و پیش پا افتادس؟؟؟
پس براز بگم که با اجازت ما دنبال موفقیت نیستیم، ما دنبال یه راهِ ساده برای موفقیتیم! بگرد تا پیداش کنی!
چند حدیث که شاید بی ربط نباشن به این بحث:
حضرت علی (علیه السلام):
کسی که به امور غیر مهم بپردازد، مسائل مهم تر را ضایع می سازد.
غررالحکم، شماره ۱۰۹۴۴
حضرت علی (علیه السلام):
فکر تو وسعتی که همه امور را فرا بگیرد ندارد، پس آن را برای امور مهم فارغ بگذار.
غررالحکم، شماره ۵۵۵
حضرت علی (علیه السلام):
پس کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست.
نهج البلاغه، خطبه ۲۴۱
حضرت علی (علیه السلام):
بر آنکس که پشتکار ندارد تکیه مکن.
نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱
حضرت علی (علیه السلام):
هر امر مشکلی [که کمک لازم دارد] به داشتن تجربه ها نیازمند است.
بحار، ج ۷۵، ص ۷، حدیث ۵۹
حضرت علی (علیه السلام) در ضمن وصیت خود، خطاب به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) می فرمایند: شما و همه فرزندانم و هر کس که نامه ام به او می رسد را به ترس از خدا و نظم در کارهایتان سفارش می کنم.
نهج البلاغه، نامه ۴۷
چطوریه که «نظم در کارها» رو میاره میزاره کنارِ «ترس از خدا»؟؟؟ همین خودش یعنی چقدر این نظم و دیسیپلین مهمه.
حضرت علی (علیه السلام):برای مؤمن [در شبانه روز] سه ساعت [و زمان] وجود دارد:
-- زمانی که در آن با پروردگار خویش مناجات می کند.
-- و زمانی که هزینه زندگی را تامین می کند.
-- و زمانی برای واداشتن نفس به لذتهایی که حلال و مایه زیبایی آن است.
خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز شاخص باشد، تامین زندگی، گام نهادن در راه آخرت، لذتهای حلال.
حرف آخر
- مثل Musk شدن که حالا شاید خواسته و هدفِ غیرمعقولی باشه، ولی حالا چند درجه پایین تر از اون هم باز شدنیه و شاید باور نکنی که راهش هم کاملاً مشخصه و فقط مردِ عمل میخواد. منتها مشکل اینه که کسی نمیخواد اون راه رو بره! چون آسان نیست. کافیه فقط کارهایی رو بکنی که ۹۹٪ مردم انجام نمیدن، به همین سادگی. بقیهء آدما دوس ندارن صبح خیلی زود پاشن؟ خب تو پاشو، این قدم اوله، یا علی.
- شاید ماسک شدن، کار من و تو باشه یا نباشه. این مهم نیست، چون ما نمیدانیم خدا برامان چه خواسته و وظیفمان اینه که فقط تلاشمان رو بکنیم. مهم اینه که آیا حاضری «عمل ها و نظم و دیسیپلین هایی» که برای Musk شدن لازمه رو هم انجام بدی یا اینستاگرام و youtube بیشتر حال میدن؟؟؟ اگر هم به فرض مثل Musk شدی، بعدش چکار میکنی و چجور آدمی میشی؟ و البته وقتی مُردی، چجور جواب هایی خواهی داد؟
این زندگی همش که پول و این چیزا نیست.
این آشی که «خیلی» از این کتابهای self help برای من و تو پختن، هرچقدر هم حرفای خوشگل به من و تو تحویل بدن، مطمئن باش آخرش چیزی جز سردرگمیِ بیشتر و دوریِ بیشتر از خدا و استرش بیشتر و دائم دنبال پول لَه لَه زدن و واردِِ یه چرخهء باطلِ بی پایانِ حرص و طمع برای بالا تر رفتن و بیشتر داشتن و بیشتر خواستن، توش نیست. و تنها کاری هم که دارن میکنن، فقط اینه که «مسیر مستقیم و ساده رو برات بکنن گردنهء پُر پیچ و خمِ حیران!».
یه زمانی آدما به زور باید یک ماه سوارِ خر میشدن که برن فلان شهر و از فلان استاد یه چیزی یادبگیرن، ولی الان من لَم میدم رو صندلی و همزمان با خوردنِ یه کیلو آلبالو، ویدیوهای کلاس های دانشگاه MIT رو رایگان از روی سایتش نگاه میکنم. اتفاقاً توی این سالِِ ۲۰۲۰ آدما از هر دوره دیگه ای در تاریخ، بیشتر و بهتر به «امکاناتی» که برای موفق شدن در زمینه های مختلف لازمه، دسترسی دارن.
منتها اگه اینستاگرام و یوتوب و راحت طلبی، اجازه بدن.
واقعاً «موفق شدن» پیچیده نیست، ما چون دنبالِ «راحتی» هستیم، سختش میکنیم برای خودمان و البته اجازه میدیم که سخت تَرِش هم بکنن.
ولی خب در آخر، این آقای Corley هست که با فروش یک میلیون نسخه از کتابِ گل و بلبل و تقریباً چرت و پرت و کاملاً اَظهَرُ مِنَ الشَّمسِِش، یه عالمه پول به جیب میزنه و من تو هم توی اینستاگرام و یوتوب و ویرگول و هزار جای دیگه داریم فقط وقت هدر میدیم و ادعای Musk شدن هم داریم.
«خودماسکپنداری» کجا و «واقعیتِ عمل های هر روزِِ ما» کجا.
اگه بخوام خلاصه همه چیز رو بگم:
- خدا آمده و با اسلام، اون قواعد و اصول پایه و کلی رو به من و تو گفته.
- و چیزهای خیلی جزئی تر رو سپرده به عقل و تلاش و پشتکارِ خودِ ما.
- مثلاً اگه تو میخوای خیلی موفق بشی در یه زمینه ای، راهش همون چیزهاس که اول مقاله گفتم. چیز پیچیده ای نیست، فقط مرد عمل میخواد و نیاز هم نیست ۲۰۰۰ تا کتاب بخوانی. کتاب خواندن رو بزار کنار و «عمل کردن» رو شروع کن.
- ولی اسلام میاد و یه سری چیزها رو به ما میگه که خیلی فراتر از این «موفق شدنِ پولیه». مثلاً میاد میگه اخلاق و عدالت و «خدا» و «اون دنیا» و «مرگ» رو هم هیچوقت فراموش نکن. چرا؟ چون یه مرگ و مُردنی هم برای ما هست و بهتره که فراموش نشه، که بعداً پشیمانی به بار بیاره.
شاید اگه همه این مقایسه بین «اون موفقیت» و «این موفقیت» رو بخوام خلاصه کنم، همش میشه اینکه اون موفقیت میگه «خودت»، ولی این موفقیت میگه «ان شاء الله».
مخلص همگی، تا جمعه آینده،
یا علی.
مثل همیشه هم برای ارتباط با من میتانید از ID تلگرام solyinho@ یا آدرس ایمیل odiwxe@gmail.com استفاده کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا باید به هر گدایی کمک کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چند تا عکس برای کار کشیدنِ بیشتر از نورون های دستگاه عصبی مرکزی
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیروز بود، امروز نیست: من چطور؟