در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
دستاورد: اصلی ترین دلیلی که حالت بده
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
حال آدما بده نه؟
شاید بهتره بگیم که حال اکثر آدما بده. شایدم بهتره بگیم حال خیلی آدما بده. من خودم اعتقاد دارم حال اکثر آدما بده. انگار کسی از خودش راضی نیست. انگار همه نا امید هستن، انگار همه غمگینن، دنبال آرامش و خوش+حالی توی کتابها و فضای مجازی و کامنت های ویرگول و... میگردن ولی انگار بازم جواب نمیده.
همه انگار شدن «مجموعه ای از کار های نصفه نیمه و تجربیات تلخ و منفی گذشته» و یجورایی تخته گاز دارن به سمت پوچی و افسردگی و تنبلی و انواع و اقسام حالهای بد، حرکت میکنن.
ولی دلیلش چیه؟
کمال
اگه تمام انسان های دنیا از قاره های مختلف، فرهنگ های مختلف و اعتقادهای مختلف رو بررسی کنیم، خواهیم دید که در یک چیز مشترک هستن و اونم چیزی نیست جز «کمال». شاید در نگاه اول خیلی قلمبه سلمبه به نظر بیاد ولی واقعاً خیلی ساده و واضحه.
البته واقعاً هم نیاز نیس همه رو از نزدیک ببینی و سوال بپرسی. هر انسانی اگه به خودش نگاه کنه، میبینه که دوس داره به کمال برسه. فرقی نداره که این «کمال» در زمینه مسائل مادی هست یا غیر مادی، مهم اینه که این موجود دو پا دوسداره پیشرفت کنه و رو به جلو بره و از روز قبلش بهتر باشه و خلاصه این «میل به کمال» رو در خودش داره.
ولی «دوس داشتن» کجا و «توانستن» کجا.
درسته که این میل در وجود همه انسان ها هست، ولی کی گفته که فقط بودن این میل باعث میشه که یه انسان، در عمل، به کمال هم برسه؟ مثلاً این میل در وجود ما هست که یه نقاش ماهر بشیم، ولی آیا فقط همین میل باعث میشه ما نقاش بشیم؟ بدیهیه که نه.
پس تا اینجا فهمیدیم که یه اینجور میلی در وجود همه ما هست و «دوس داریم پیشرفت کنیم» ولی وجود این تمایل به خودی خود باعث رسیدن به اهداف نمیشه.
حالا مبحث بعدی اینه دلیل بد بودن حال های ما چیه؟
دلیل حال بد
شاید هزاران نفر در تاریخ باشن که جواب های مختلف هم به این سوال بدن. من اینجا نظر خودم رو میگم و انشاءالله که کمک کننده باشه برای شما هم.
در بخش قبل راجب کمال حرف زدیم. حالا من سوال زیر رو میپرسم:
این انسانی که تمایل به کمال داره، چه چیزی حالش رو خوب میکنه؟
واضحه دیگه، اگر این انسان در زندگیش به یه چیزهایی برسه که بهش اعتماد به نفس بده و یجورایی از بقیه متمایزش کنه و باعث بشه که اونم حرفی برای گفتن داشته باشه، حالش خوب میشه.
مثلاً:
- تو اگه یاد بگیری با مهارت یه ساز بزنی، حالت بد میشه یا خوب؟
- اگه یاد بگیری با مهارت شطرنج بازی کنی، حالت بد میشه یا خوب؟
- اگه با مهارت برنامه نویسی کنی، حالت بد میشه یا خوب؟
- اگه توی کنکور رتبه عالی بیاری و بهترین رشته ها و دانشگاه ها رو قبول بشی، حالت بد میشه یا خوب؟
- اگه مقاله خودت رو صفحه اول ویرگول ببینی، حالت بد میشه؟
- اگه زبان انگلیسیت قوی بشه، حالت بد میشه یا خوب؟
- اگه بری باشگاه و اندامت زیبا و رو فرم بشه، حالت بد میشه یا خوب؟
هر انسانی که عاقل باشه (فیلسوف نباشه) جوابش به همه سوالات بالا اینه که «خب معلومه که حالم خوب میشه، این چه سوالیه دیگه؟».
حالا نقطه مقابلش رو ببینیم:
انسانی که هیچی برای ارائه نداره، همه زندگیش فیلمه، دائم خودش رو گول میزنه، تنبله، ضعیفه، اراده نداره و کلاً «هیچی تو دستش نیست»، حالش چجوریه؟
بله، حالش به معنای واقعی کلمه، آشغاله.
چکار کنیم حالمان خوب بشه؟
تا اینجا گفتیم «کمال» ولی شاید برای بحث ما توی این مقاله بهتر باشه که بجای اینکه به کمال فکر کنیم و احتمالا درگیر کمال گرایی هم بشیم، بیایم یه نمونه کوچیک و ساده تر از کمال رو مد نظر بگیریم.
یعنی چه؟
یعنی یه مدل ۴ مرحله ای رو برای خودمان میسازیم که باهاش بتانیم حال خودمان و زندگیمان رو بهتر کنیم.
این مدل ماس:
هدف - تلاش - دستاورد - حال بهتر
این ۳ تا رو در نظر بگیر:
- یه هدفی رو برای خودت تعیین میکنی.
- برای رسیدن بهش، کارهایی که لازمه رو میکنی، یعنی تلاش میکنی.
- بهش میرسی و یه دستاورد به زندگیت اضافه میکنی.
- حالت بهتر میشه.
من فکر میکنم دلیل اصلی اینکه حال ما آدما بده، اینه دستاوردی نداریم توی زندگیمان. دائم مثل مرغی که سرش رو بریدن دست و پا میزنیم و مثل بادکنکی که تو هواس یه روز رو به این سمتیم و یه روز رو به اون سمت و توی کتابها و فیلم ها و غیره دنبال راه چاره هستیم، در صورتی که راه چاره پیش خود ماست.
اگر یه نفر میخواد حالش بهتر بشه، واقعاً میانبری وجود نداره و تنها راهش اینه که اون کارهایی که برای رسیدن به هدف لازمه رو انجام بده (یعنی همون جهاد و تلاش)، حتی اگر خیلی هم سخت باشن، و توی زندگیش «دستاورد» داشته باشه. به همین سادگی.
حرف آخر
از حضرت علی علیه السلام در غررالحکم نقل شده:
إذا هبت أمراً فقع فیه، فإنّ شدّه توقّیه أعظم ممّا تخاف منه؛ هرگاه از کاری ترسیدی، خود را بـه کام آن بینداز، زیرا ترس شدید از آن کار، دشوارتر و زیانبارتر از اقدام به آن کار است.
(غررالحکم، ۸۹۵۵)
واقعاً همین یه حدیث میتانه زندگی یه انسان رو تغییر بده.
در جای دیگه از ایشان نقل شده:
مَنْ دَامَ کَسَلُهُ خَابَ أَمَلُه؛ کسی که پیوسته تنبلی کند، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند.
(میزان الحکمه، ج ۱۱،ص ۵۱۸۴)
پس ترس و تنبلی رو اگر کنار گذاشتیم و تلاش کردیم برای رسیدن به هدفی که برای خودمان تعیین کردیم، مطمئنا اون «دستاورد» حال ما رو بهتر خواهد کرد، ولی تا زمانی که چیزی توی دستمان نباشه و دستاوردی نداشته باشیم، حالمان خوب نخواهد شد.
البته بعضی ها هم وقت خودشان رو با رفتن پیش روانشناس ها و شنیدن اراجیف اونها و خواندن کتابهای خزعبل و گل و بلبل آمریکایی، هدر میدن، غافل از اینکه جواب هر اونچه که نیاز دارن، توی حرفهای خدا و پیامبرش و ۱۲ تا امام بعدشان، هست.
مخلصات،
مطلبی دیگر از این انتشارات
حرام های نُرمال
مطلبی دیگر از این انتشارات
لایک طلب ها: جناحی (غیر) سیاسی که ما همه عضوشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور میشه به یه هدف بزرگ رسید؟