در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
دیوارشکن: تو دیوار کی رو میشکنی؟
به نام خدا.
سلام.
خب، جریان از اونجایی شروع میشه که ما آدما، اون پایین پایینای وجودمان که هیچکی ازش خبر نداره، همه به یه سری چیزا خیلی خیلی احتیاج داریم:
- اینکه بهمان محبت بشه.
- اینکه بدون توقع دوستمان داشته باشن.
- اینکه تاییدمان بکنن.
- اینکه بهمان بگن متفاوتیم.
- اینکه قبولمان داشته باشن.
- اینکه بهمان بگن مهمیم و وجودمان مهمه.
- اینکه وجودمان ارزش داشته باشه برای بقیه.
- اینکه دیوارشکن داشته باشیم.
حتماً میپرسی که «دیوارشکن داشته باشیم» دیگه یعنی چه؟ صبر داشته باش به اونم میرسیم، اصلاً کل این مقاله راجب همونه.
ولی قبلش یه سری آماده سازی . . .
دیوار یعنی چه؟
داستان از این قراره که انگار ما آدما هرکدام یه دیواری رو دورِ خودمان کشیدیم که از یه سری چیزا محافظت کنیم. حالا این چیزا چه هستن؟ همون نیازهایی که بالا گفتم!
یعنی چه حالا این؟
خیلی از ما آدما، داشتنِ اون نیازهای بالا رو مساوی میدانیم با «ضعیف بودن».
مثلاً احساس میکنیم اگه دیگران بدانن که ما چقدر ته دلمان دوس داریم که دوستمان داشته باشن، این میشه یجور نقطه ضعف برای ما و ممکنه دیگران ازش سواستفاده هم بکنن و ممکنه حتی ما در خطر هم قرار بگیریم. ممکنه حتی فکر کنیم دیگران ما رو مسخره میکنن اگه بدانن ما اینجور نیازی داریم. ممکنه فکر کنیم که آدمِ قوی و محکمی نیستیم و خیلی «ممکن» های دیگه.
نتیجه اینجور فکرها میشه اینکه خودمان رو سرکوب میکنیم، یه «دیوار» دور خودمان میکشیم و هیچکس رو هم به داخل اون دیوار راه نمیدیم.
چرا؟ که هیچکس اون عمق وجود ما و نیازهایی که داریم رو نبینه. که همه فکر کنن ما به این چیزا نیاز نداریم و آدمای قوی و محکمی هستیم.
خب این دیوارشکن یعنی چه؟
حالا که فهمیدیم «دیوار» چیه و از کجا میاد، وقتشه که راجب دیوارشکن حرف بزنیم.
حالا این دیوارشکن چیه؟ بهتره که بپرسیم این دیوارشکن «کیه»؟
دیوارشکن یه انسانه که دیوارِ یه انسان دیگه رو میشکنه و به عمیق ترین جاهای وجودش نفوذ میکنه. دیوارشکن کسیه که اول خودش این رو فهمیده باشه که اون نیازها رو داره و بعد میره دیوار یکی دیگه رو میشکنه و بهش میفهمانه که نیازهاش چقدر طبیعی و اتفاقاً زیبا و جدی و درخورِ توجه هستن و اصلاً هم نشانه ضعیف بودن و محکم نبودن نیستن.
دیوارشکن یه آدمه که فهمیده که انسان، بدون اون نیازها و بدون جواب دادن به اون نیازها، دیگه انسان نیست که.
دیوارشکن کسیه که فهمیده که آدما خودشان به این نیازها نمیتانن جواب بِدن و اینا نیازهایی هستن که «دیگران» باید بهشان جواب بدن.
دیوارشکن کسیه که به اکثر آدما که میرسه، میدانه که اون آدمِ روبروش، هرچقدر هم که خودش رو خشک و جدی و محکم و بی احساس نشان بده، ولی بازم یه انسانه که ته دلش اون نیازها رو داره. یعنی درواقع دیوارشکن کسیه که «دیوارشناس» هم هست!
و در آخر، دیوارشکن همون آدم معمولیه مثل من و شما، منتها با این تفاوت که فهمیده که این نیازها چقدر مهم هستن و چقدر مهمه که بهشان جواب داده بشه و چقدر تاثیر مثبت رو آدما میزاره اگه بهشان جواب داده بشه.
دنیای «من» و «منفعتِ من»
تو این دنیا که همه چیز شده «من» و «منفعتِ من»، یعنی توی دنیایی که «چه توش برای من هست» شده معیارِ انجام دادن یا ندادنِ خیلی از کارها، یجورایی سخت شده که آدم به چیزی جز خودش و منفعتش فکر کنه.
همه عوامل دست به دست هم دادن که آدما هر روز بیشتر از دیروز فقط حواسشان به خودشان باشه، انگار نه انگار که ما انسانیم و یه موجود اجتماعی. انگار نه انگار که ما باید یه وقت هایی هم کارهایی رو بکنیم که به خاطر «من» و «منفعتِ من» نیست و فقط و فقط به خاطر اینه که به دیگران محبت کنیم. اصلاً خیلی وقت ها همین محبت کردن باعث میشه خودِ آدم حالش خوب تر بشه.
آیا همیشه محبت کردن به بقیه نتیجه مثبت داره؟ نه اینجور نیست، واقعاً خیلی وقتها آدم به یکی محبت میکنه و ممکنه نتیجه بد هم داشته باشه. اینم هست. ولی خودِ من به این نتیجه رسیدم که اکثر مواقع دلیلِ اینکه مشکل پیش میاد اینه که «ما توقع داریم». یعنی چه؟ یعنی اینکه یا توقع داریم طرفمان ازمان تشکر کنه، یا توقع داریم طرفمان هم در مقابل یه کاری بکنه یا انتظار داریم اگه یه محبتی در حق دیگران کردیم اون شخص بره همه جا بگه و ما رو بزرگ کنه. مشکل از این توقع داشتنه میاد معمولاً. وگرنه اگه آدم با این دید به دیگران محبت کنه که هیچ گونه توقع و انتظارِ بازگشتی از اون آدم نداشته باشه، اون موقع این کار میشه محبت واقعی و «محبتی که دیوار میشکنه».
حالا شاید شما فکر کنی که این «محبت» چه میتانه باشه؟ محبت به شکل های مختلفی میتانه باشه:
- خیلی وقتها همین که تو به حرف دل یه آدم گوش بدی، یعنی دیوارش رو شکستی.
- خیلی وقتها همین که تو توانایی ها و مهارت های یه آدم رو ببینی و بهش بگی، یعنی دیوارش رو شکستی.
- خیلی وقتها همین که تو جنبه های مثبت یه آدم رو بهش بگی، یعنی دیوارش رو شکستی.
- خیلی وقتها همین که تو حرف های یکی رو حتی اگه باهاش مخالفی تایید کنی، یعنی دیوارش رو شکستی.
- خیلی وقتها همین که تو یه تعریفِ مختصر از کارِ یه آدم بکنی، یعنی دیوارش رو شکستی.
- خیلی وقتها همین که تو به یه آدم دیگه بگی که آدم متفاوتیه، یعنی دیوارش رو شکستی. (کیه که متفاوت نباشه؟)
- خیلی وقتها همین که تو با خوشرویی با بقیه رفتار کنی، یعنی دیوارش رو شکستی.
- خیلی وقتها همین که تو به حرف های یه آدم توجه نشان بدی و جوری رفتار کنی که حرفاش برات مهمه، یعنی دیوارش رو شکستی.
- خیلی وقتها اصلاً فقط همین که تو توی سختی ها کنار یکی باشی و حتی هیچ کمکی هم نکنی، همین «بودنت» یعنی دیوارش رو شکستی.
- و هزار چیز دیگه . . .
محبت کردن که حتماً قرار نیست چیز عجیب و شاخ داری باشه. خیلی وقتها همین که جوری رفتار کنی که آدمی که روبروته احساس کنه که وجودش مهمه، این خودش میشه محبت کردن. محبت کردن نه پول میخواد نه وقتِ مناسب.
حرف آخر
هر لحظه آدم میتانه به دیگران حسِ مهم بودن و باارزش بودن بده.
همه ما آدمیم و همه ما هم اون نیازها که اول مقاله گفتم رو داریم. اون نیازها وقتی بهشان جواب داده میشه که یه آدم دیگه بیاد و اون دیوارِ دورِ ما رو بشکنه و بی توقع به ما محبت کنه. هروقت خودِ ما به دیگران این محبت ها رو دادیم، مطمئن باش بعد از یه مدت دیگران هم همین حس رو بهت میدن.
هرقت ما یادگرفتیم دیوارشکنِ بقیه باشیم، بقیه هم میشن دیوارشکنِ ما و قطعاً زندگی یه رنگ و بوی دیگه پیدا خواهد کرد. حتی اگه همه دنیا هم بد بشه، حداقل زندگی ما و دیوارشکن های اطرافمان همیشه خوب خواهد ماند.
یه جمله از Harold S. Kushner:
One of the basic needs of every human being is the need to be loved, to have our wishes and feelings taken seriously, to be validated as people who matter.
یکی از نیازهای پایه ایِ هر انسانی، نیاز به دوست داشته شدنه، نیاز به اینه که آرزوها و احساسات ما جدی گرفته بشه، اینکه به عنوان انسانی که وجودش مهمه، تایید بشیم.
و در آخر هم یه جمله از حضرت علی (ع):
دلهای مردم گریزان است، به کسی روی آورند که خوشرویی کند.
نهج البلاغه، حکمت ۵۰
توی عنوان مقاله این رو پرسیدم که «تو دیوار کی رو میشکنی؟». چرا؟ چون من فکر میکنم ما بهتره اول خودمان بشیم دیوارشکن دیگران و صبر نکنیم که اول یکی دیگه بشه دیوارشکن ما.
یادمان هم باشه که هیچکدام از اون نیازها نشانه ضعیف بودن نیستن و همه ما به اونا نیاز داریم.
این مقاله رو به مناسبت سال جدید نوشتم (از الان سال نو همه مبارک)، انشاالله که از این سال جدید به بعد، ظاهرهای همدیگه رو ملاک قرار ندیم و همون پایین پایین ها و پشت صحنه های دلهای همدیگه رو ببینیم و دیوارشکن های همدیگه باشیم . . .
البته از قدیم گفتن آرزو بر جوانان عیب نیست! خدا رو چه دیدی؟ شاید روزی بیاد که ما باهم اینجور بشیم.
البته ما هم مثل همیشه هیچ عددی نیستیم که به شما بگیم چکار کنید، فقط عقیده خودم رو گفتم و کوچیک شما هم هستم.
مخلص، یا علی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کثیف ترین راز تاریخ - پروتکل های یهود - قسمت اول
مطلبی دیگر از این انتشارات
بچهء درست و حسابی: ۱۰ کار اشتباه که پدر مادر ها انجام میدن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ذهن یک نویسنده چقدر ارزش داره؟