در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
راحتطلبی: دلیل بزرگی که نمیخوایم بپذیریم
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
آیا تو دلت نمیخواد دکتر بشی و زندگی خوبی داشته باشی و پول زیاد دربیاری و خودت آقای خودت باشی؟
خیلی از آدما جوابشان به سوال بالا مثبته.
ولی اگه دلشان میخواد، پس چرا تلاش نمیکنن که بدستش بیارن؟
انسان و «فیلم»
اصولاً انسان موجودیه که به این راحتیها نمیخواد نقاط ضعف و کموکاستیهاش رو بپذیره، دوس نداره کوچیک بشه، دوس نداره بهش بگن تو این کمبود رو داری، دوس نداره حتی اگه ضعف یا کاستی یا کمبودی داره، دیگران ازش با خبر بشن و هرکاری ممکنه بکنه که این ضعفها رو پنهان کنه از بقیه. در مقابل این، انسانها دوسدارن که قوی باشن، بزرگ باشن، کمبود نداشته باشن، دیگران هم از وجود این قوی و بزرگ بودن باخبر باشن و البته دوس هم دارن که مجبور نباشن ضعف و کمبودهاشان رو پنهان کنن. البته بگذریم از اون انسان های استثنایی که به درجهای رسیدن که دیگه، به اندازه بقیه انسانها، نیازی به تعریف و تمجید و تصدیق دیگران پیدا نمیکنن.
خیلی از انسانها، مخصوصاً جوانها، دوس دارن «نشان بدن» که خیلی آدمهای بینیاز و محکمی هستن و به دیگران هم احتیاج ندارن، ولی در عمل، اعمالشان و بعضی صحبت های اونها کاملاً نشان میده که این بی نیازی و استحکام، واقعی نیست و خیلی راحت متلاشی میشه و فرومیریزه. یعنی به عبارتی فقط نقشِ محکم بودن رو بازی میکنن و اَداش رو درمیارن.
چرا واقعی نیست؟ چون دارن «تلاش» میکنن که این استحکام رو «نشان بدن». کسی که واقعاً محکم باشه، علاوه بر اینکه «نیازی» به «نشان دادن» ندارن، این استحکامشان «از دلِ سختیِ طولانی مدت» بیرون آمده.
ولی انسانهایی که دارن فیلمش رو بازی میکنن، دائم در حال تلاش برای این هستن که این استحکامِ دروغی رو به بقیه نشان بدن و دنبال این هستن کاری کنن که دیگران هم این رو تصدیق کنن. اینجوری، با اینکه خودشان ته دلشان میدانن که دارن فیلم بازی میکنن، ولی همینکه دیگران اون «فیلم» رو باور کنن و تصدیق کنن، براشان کافیه که یه حس خوبی به خودشان بدن.
اما واقعاً چرا؟
دلیل اصلی که خیلی از انسان ها این کار رو میکنن، اینه که:
آدم دوس نداره با ضعف هاش و نقص هاش چشم تو چشم بشه.
تا زمانی که آدم مشغول فیلم بازی کردنه و داره اون تایید ها و تصدیق های کاذب رو از اطرافیانش دریافت میکنه، دیگه به این فکر هم نمیکنه که با ضعف ها و نواقصش رو در رو بشه.
چرا؟ چون سخته.
چون به محض اینکه بخوایم اون فیلم و اَدا ها رو کنار بزنیم و با ضعف هامان و با اون موجود ضعیفی که اون تو نشسته داره گریه میکنه، روبرو بشیم، در کسری از ثانیه دنیا برامان تاریک میشه و اون حالِ خوشِ کاذبی که از دیگران گدایی میکردیم هم از بین میره.
کیه که دلش بخواد این کار رو با خودش بکنه؟!
روبرو شدن با ضعف ها و نقص ها، تاوان داره. تا وقتی که اونها رو پشتِ اون فیلم و ادا ها پنهان میکنیم، لازم نیست به «تغییر و اصلاح» فکر کنیم و به زحمت بیفتیم. ولی به محض روبرو شدن، آدم باید به فکر تغییر و اصلاح بیفته و اینه که سختش میکنه و اینه که باعث میشه آدم اصلاً طرفش هم نره.
راحتطلبیِ ذاتی
انسان اساساً موجودیه که دنبال راحتی میره، نه سختی.
خیلی وقتها این راحتطلبی باعث پیشرفت در علوم و تکنولوژی و غیره هم شده ولی سوال اصلی اینه که:
تاثیر این راحتطلبی بر روی روح انسانها چطور بوده؟
آیا صرف اینکه الان ما با اینترنت به هم وصل هستیم و صبح تا شب هم توی اینستاگرام ول میچرخیم، چیز مثبتیه؟
چه خوبی و ثمره ای برای روح انسانها داشته این پیشرفت های تکنولوژی و علم؟
جز اینه که بیماری ها و ناهنجاری های روانی بیشتر شده و افسردگی بیشتر شده و تنهایی بیشتر شده و استرس از سر و پای آدمها بالا میره و اراده ها ضعیفتر شدن و انسان ها هم در شهوت غرق تر از همیشه شدن و ما انسان ها هم راحتطلب تر و تنبل تر از قبل؟
البته به لطف شبهعلم هایی مثل روانشناسی، یه سری بیماری های ساختگی مثل ADHD و غیره هم بوجود آمدن و مثل آب خوردن هم مثل برچسب میچسبانن بالای پیشانیِ هرکس که میره پیش روانشناس!
بگذریم . . .
حرف اصلی اینه که ما انسان ها گرایشی داریم به سمت راحت تر بودن و سختی نکشیدن.
هیچ انسان معمولی رو پیدا نمیکنیم که خودش عمداً خودش رو توی سختی قرار بده، به جز اون اندک انسانهایی که تعدادشان از ۰.۰۰۱ درصد هم احتمالاً کمتر باشه که خودشان خودشان رو توی سختی قرار میدن چون میدانن که پیشرفت و استحکام واقعی، از این «سختی های ارادی» بدست میاد. البته فقط سختی های ارادی نیستن که باعث استحکام میشن. خیلی وقتها هم سختی های غیر ارادی این نتیجه مثبت رو برای آدم بوجود میارن، بدون اینکه آدم خودش خبر داشته باشه. مثلاً شما توی روستاها و البته بین انسان های فقیر و زجرکشیده، خیلی بیشتر نمونه هایی از انسانهای مستحکم و قوی رو میبینید تا بین انسانهای تویِ پرِ قو بزرگ شدهء شهرها.
به هر حال، چه ارادی و چه غیر ارادی، سختی کشیدنِ بلند مدت، انسان ها رو قوی میکنه، چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ جسمی.
اما سوالِ دکتر
سوالی که اول متن پرسیدم، علاوه بر اینکه واقعاً هم جواب خیلی ها بهش مثبته، ولی در اصل برای این بود که «یه کارِ سخت» رو معرفی کرده باشم. به هر حال الان خیلی از دانشگاه ها بصورت بدون کنکور هم مهندسی های مختلف رو ارائه میدن و لازم نیست آدم سختیِ خاصی بکشه. ولی رشته های مثل پزشکی اینجور نیستن و آدم برای قبولی باید خیلی سختی بکشه.
حتماً لازم نیست پزشکی باشه البته. خیلی از کارها هستن که «سخت» هستن و ما انسان ها هم به خاطر اون ذاتِ راحتطلب و «تنبلیجو» که داریم، ازشان فرار میکنیم.
کم نیستن کسایی که چند ماه مانده به کنکور تجربی، مثلاً یهو میاد به ذهنشان که «من علاقهء زندگیم رو پیدا کردم و میخوام موسیقی دان بشم»!!!
نه عزیزم، تو علاقه زندگیت رو پیدا نکردی. تو فقط داری از سختی فرار میکنی و میخوای راحت باشی و داری دنبال توجیهاتِ خوشگل میگردی برای اینکه دیگران نگن اینجوریه! حتی شاید هم خودت داری خودت رو گول میزنی.
بقیهء کارهای سخت هم همینطوری هستن. به خاطر همون سختی، انسان ها دوس ندارن برن سمتشان و هزار جور بهانه و دلیل هم براش میارن.
بازم میگم. فقط پزشکی قبول شدن نیست که سخته. هر چیز خوبی توی این دنیا که فقط تعداد کمی بهش رسیدن، معمولاً سخته و با تلاش زیاد به دست میاد فقط و راه میانبری هم براش وجود نداره.
ولی آیا چاره ای وجود داره؟
معلومه که وجود داره.
چه کسی بهتر از اون کسی که ما انسان ها رو آفریده، میتانه این رو به ما بگه؟
إِنَّ مَعَ العُسرِ يُسرًا﴿۶﴾
(آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است.
سوره مبارکه الشرح، آیه ۶
نکته بینظیری که راجب این آیه وجود داره، اینه که خدا نگفته «بعد از سختی»، خدا گفته «همراه با سختی».
یعنی چه؟ یعنی حتی لازم نیست که آدم صبر کنه سختی تمام بشه که به آسانی برسه. خدا داره به ما میگه که «همراه» با سختی کشیدن، آسانی هم میاد.
ولی ما چطور میتانیم از این اصل استفاده کنیم؟
با شروع از کم و پیشرفتِ تدریجی.
یعنی چه؟
شما الان برای اولین بار بری باشگاه بدنسازی، یهو میتانی ۲۰۰ کیلو وزنه رو از جاش تکان بدی؟ معلومه که نمیتانی. باید از ۱۰ کیلو و ۲۰ کیلو شروع کنی و کم کم پیشرفت کنی و به تدریج برسی به جایی که بتانی اون ۲۰۰ کیلو رو تکان بدی.
سختی کشیدن و تحمل سختی هم به همین شکله. مثل همون عضله میشه این رو تقویت کرد به مرور زمان. شما میتانید از همین الان شروع کنید و هر روز خودتان رو مجبور کنین به انجام دادنِ کاری که براتان سخته و دوس ندارین انجامش بدین. ولی نه کاری که «خیلی» سخته. مطمئناً با توجه به شرایطی که انسان های قرن ۲۱ توش هستن، شاید پیش پا افتاده ترین کارها هم برای ما سخت شده باشن، ولی خب از همون کارهای پیش پا افتاده شروع کنید و کم کم سخت تَرِش کنید و به تدریج خواهید دید که چقدر زندگیتان زیر و رو خواهد شد با این توانایی.
یه داستان تاثیرگذار
یه فرد بیکاری برای رفع نیاز خودش از شخصی تقاضای کمک کرد، اونم برای اینکه بدون دلیل بهش کمک نکنه، گفت: سنگ های این طرف حیاط رو به اون طرف منتقل کن. پس اونم سنگ ها رو جابه جا کرد و مزدش رو هم گرفت و رفت.
روز بعد باز هم آمد و صاحب کار گفت همه سنگ ها رو از اون طرف به جای اولشان منتقل کن. اونم منتقل کرد و مزدش رو گرفت و رفت و باز هم روز بعد همین طور... چند روز ادامه پیدا کرد.
یه روز اون کارگر به شدت ناراحت، از جابه جا کردن بی حاصل و بی معنا شکایت کرد و گرچه همه روزه مزد می گرفت، ولی همین که دید کارش بی معنا و بی حاصل هست، ناراحت شد. اگرچه صاحب کار می خواست بی دلیل مزد نده، ولی به این مطلب مهم توجه نکرد که بی فایده بودن کار هم برای کارگر آزار دهنده هست.
ما معتقدیم که جهان براساس حکمت الهی می چرخه و هیچ حادثه ای در زندگی انسان هم بدون حکمت و دلیل نیس. مهم اون نیس که زندگی بدون رنج و سختی باشه، مهم اونه که معنا و مفهوم و دلیل رنج ها رو درک کنیم، مهم کشفِ هدف از زندگیه.
اگه به هدف زندگی دست پیدا کنیم، سختیِ اون هم معنا پیدا میکنه و دیگه آزاردهنده نخواهد بود. اگه منطق ما این باشه که افراد باید شاد و خوشحال زندگی کنن و غم و اندوه نداشته باشن (مثل چیزی که از فرهنگ غرب داره وارد فرهنگ ما میشه)، این عقیده باعث میشه که افرادِ دردمندی که رنجی اجتناب ناپذیر دارن، از این که شاد نیستن، اندوهناک تر بشن؛ یعنی اونا نه تنها غمگین هستن، بلکه بار این اندوه رو هم به دوش می کشن که چرا شاد نیستن.
اینجاس که میتانیم بفهمیم چرا دین، محور آموزه های خودش رو «لذت محوری» قرار نداده. چون جز اندوه بیشتر، نتیجه ای نداره. چرا مردان الهی مثل پیامبر (ص) و ائمه علیهمالسلام از درد نمی نالن مثل ما؟ چون به جای «لذت»، به «معنا» فکر میکنن.
اگه درد و رنج معنا داشته باشه، آزاردهنده نیس. اون چیزی که آزاردهنده هست، بیمعنا بودنِ سختی هاس.
حتی مرگ هم اگه برای ما معنا داشته باشه، دیگه دردآور نیست، مخصوصاً اگه معناش بشه «لقاءالله» یا «نزدیکی به خدا».
خلاصه اینکه اگه ما به جای خودِ سختی ها، به معنای پشتِ سختی ها هم نگاه کنیم و به نتایج خوبی که از تحمل این سختی ها میگیریم هم فکر کنیم، بهمان کمک میکنه که اونها رو تحمل کنیم.
حرف آخر
سوال زیر رو از خودتان بپرسید:
اگه من از هیچ سختی فرار نمیکردم و قدرتِ این رو داشتم که به هر هدفِ سختی هم برسم، «واقعاً» چه هدفی رو انتخاب میکردم؟
اگه آدم با خودش صادق باشه و خودش و دیگران رو نخواد گول بزنه، میبینه که جواب این سوال خیلی فرق داره با اون چیزایی که بهشان میگیم «علائق»!
خیلی وقتها ما آدما چون ته دلمان میدانیم که نمیتانیم سختی تحمل کنیم، استاندارد خودمان رو پایین میاریم و به هدف های آسانتر راضی میشیم و از اون طرف هم برای اینکه احساس کوچیکی و خواری نکنیم، شروع میکنیم به توجیه و دلیل آوردن که اول خودمان رو گول بزنیم و بعد هم بقیه!
اگه آدم واقعاً به قدرتی برسه که از سختی ها فرار نکنه و «تحمل کنه»، یه اهداف خیلی بالاتر و بزرگتری میتانه برسه.
البته، تا اینجا شد فقط حرف از این دنیا. ما نباید یادمان بره که این دنیا فقط یه پل هست که قراره ازش بگذریم.
کتابهای self help آمریکایی کاری با آدم میکنن که کلاً مرگ و اون دنیا یادمان بره و به قدری سرگرم این دنیا و «موفقیت» و «خوشبختی» بشیم که انگار قراره تا ابد اینجا بمانیم.
به هر حال، خدا به ما اختیار و اراده داده که ازش استفاده کنیم و سختی ها رو کنار بزنیم و به اهداف برسیم. ولی وقتی کسی انقدر راحتطلب و تنبل شد که از سختی ها فرار کنه، عدم موفقیت هاش رو نباید بندازه گردنِ حکومت و کشور و نظام یا اشخاص دیگه.
امام جواد علیه السلام:
همانا جانها و مالهایمان از موهبتهای گوارا و امانتهای سپرده خداوند است، هر چه بخواهد، با خوشحالی وخرسندی از آنها بهره مندمان می گرداند.
و هر چه را که بخواهد، با دادن ثواب و پاداش می گیرد. آنکه بی تابیش بر تحمل و استقامت وی افزون شود، اجر او از بین رفته است و از این حالت به خدا پناه می بریم.
تحف العقول، صفحه ۷۲۶
در آخر، حدیثی از پیامبر (ص) که هر انسان با وجدانی رو شدیداً به فکر میندازه:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
مَن طَلَب ما لم یخلَق قَد اتعب نَفسه و لم یرزق [2]
هرکس چیزی را طلب کند که آفریده نشده است، خود را به زحمت انداخته و چیزی نصیب او نمی گردد.
از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: آن چیست که خلق نشده است؟ فرمود:
الراحة فی الدنیا [3]
راحتی در دنیا.
دنبال چیزی هستیم که آفریده نشده؟؟؟
آسایش «همیشگی» هم توی این دنیا نیست . . .
مخلص،
یا علی.
به کانال تلگرام من هم سر بزنید. برای ارتباط با من هم میتانید از این ID استفاده کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابخوان بیرحم: جوری کتاب بخوانیم که ۴ ستون بدن نویسنده بلرزه
مطلبی دیگر از این انتشارات
هرچی X تر، باکلاس تر
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیوارشکن: تو دیوار کی رو میشکنی؟