در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
عملِ بی احساس و «ماهیچه عمل»
به نام خدا.
سلام.
تا حالا دقت کردید پدربزرگ ها و مادربزرگ ها انگار اصلاً یه «حالت هایی» براشان تعریف نشده؟
خواستم از کلمه احساسات استفاده کنم ولی دیدم خیلی محدوده و تصمیم گرفتم از کلمه «حالت» استفاده کنم. البته اشتباه نکنید، از احساسات و حالت، منظورم عشق و رابطه بین ۲ تا انسان نیست. منظورم حالت هاییه که به کارها و خواسته ها و هدف ها و کلاً به هرچیزی جز عشق، ربط دارن.
مثلاً چه حالت هایی؟ مثلاً ترس از شکست، اضطراب، نگرانی، ناامیدی، استرس، حرص، آرزو، خجالت کشیدن، و از اون طرف هم حالت هایی مثل شادی، شور و شوق، امید، حال خوب، خوشبختی، پیروزی و برنده شدن، علاقه، و خیلی «حالت» های دیگه.
خب داشتم میگفتم که انگار یه حالت هایی اصلاً تو دیکشنریِ این پدربزرگ مادربزرگ ها تعریف نشده!
- بهشان از سختیِ یه کاری میگی، اونها چه میگن؟
خب آره که سخته عزیز دلم، آسان بود که همه انجامش میدادن.
- بهشان میگی برای امتحان استرس دارم، اونها چه میگن؟
استرس چیه؟! خوب درس بخوان تا استرس نداشته باشی.
- بهشان میگی میترسم نتانم انجامش بدم، اونها چه میگن؟
ترس چیه؟! تو کار خودت رو انجام بده. نشستی اینجا و هیچ کاری نمیکنی و بعد از «ترس» حرف میزنی؟ کسی میترسه که عمل نداره و فقط نشسته یه گوشه.
- بهشان میگی دلم میخواد فلان چیزِ باارزش رو داشته باشم، اونها چه میگن؟
«فلان چیز» تلاش میخواد عزیز دلم.
- بهشان میگی نمیدانم چطوری فلان کار رو انجام بدم، اونها چه میگن؟
از «کاردان» بپرس.
- بهشان میگی اگه نتانم انجامش بدم، زمین و آسمان جاشان عوض میشه. اونها چه میگن؟
نترس عوض نمیشه، دوباره تلاش کن.
و هزاران نمونه دیگه که از مادربزرگ پدربزرگ خودم و خیلی های دیگه شنیدم . . .
موضوع چیه؟
ما انسان های قرن بیست و یکمی، خیلی دیگه درگیر احساسات و یه سری حالت های ذهنی شدیم. هرکاری میخوایم انجام بدیم، انقدری که به فکر و برنامه و نقشه و این چیزا اهمیت میدیم، به خودِ «انجام دادنه» توجه نمیکنیم.
انقدر تو این «فکر کردن» عمیق میشیم که اون کاری که میخوایم انجام بدیم رو میکنیم مثل یه کوه بزرگ که اصلاً قابل صعود کردن هم نیست.
چاره چیه؟
چاره فقط خودِ عمل کردنه.
هزار تا کتاب بخوانی و یک میلیون تا مقاله بخوانی و هزار تا سخنرانی انگیزشی و فلان و فلان رو هم اگه گوش بدی، باز تا وقتی خودِ اون «عمل» رو انجام ندی هیچ نتیجه ای نمیگیری.
از الان تا ۲۰ سال دیگه بشین راجب بهترین کتاب یا دوره آموزشیِ فلان چیز تحقیق و فکر بکن و بخوانشان.
هیچ فایده ای نداره.
تا وقتی که «عمل» رو شروع نکنی، «فکر» به هیچ دردی نمیخوره.
چند جمله، نه برای فکر، بلکه برای عمل
“Sometimes the loss from taking a wrong action is less than the loss from taking no action.”
― Amit Kalantri, Wealth of Words
بعضی وقت ها، ضرری که از انجام دادنِ یه عملِ اشتباه، میکنی، از زیانی که از «انجام ندادن» میکنی، کمتره.
“Having goals is great--but it's not enough! You need action, too! You will need to get off your butt and change the world yourself, because no one else will do it for you.”
― Brandon Turner, The Book on Rental Property Investing
داشتنِ هدف عالیه، ولی کافی نیست. باید عمل هم داشته باشی! مجبور خواهی بود که تن لشت رو از زمین برداری و خودت دنیا رو تغییر بدی، چون هیچ کسِ دیگه این کار رو برات نمیکنه.
“You can't have a detailed plan ahead of everything in life; just go do it!”
― Bernard Kelvin Clive
تو نمیتانی تو این زندگی قبل از هرچیزی یه نقشه دقیق داشته باشی، فقط برو و انجامش بده.
“In this life we may face dangerous/difficult situations in which we will be on our own… The best thing that can happen is to realize that nobody but only ourselves will get us out of there… Thus, we take immediate action… The worst thing is not to realizing it, until is too late…”
― Rodolfo Peon
تو این زندگی، ما با شرایطِ خطرناک و سختی روبرو میشیم که مجبوریم رو پای خودمان باشیم . . . بهترین چیزی که تو اون شرایط میتانه اتفاق بیفته اینه که این حقیقت رو بفهمیم که هیچ کس بجز خودمان ما رو از اون شرایط بیرون نمیبره و بنابراین، دانستن این حقیقت باعث میشه که بی وقفه «عمل» کنیم. ولی بدترین چیزی که تو اون شرایط میتانه اتفاق بیفته اینه که اون حقیقت رو تا زمانی که دیگه خیلی دیر شده، نفهمیم . . .
چند حدیث راجب عمل و تحمل سختی و تلاش و دوری از تنبلی
این بخش بعداً اضافه شده. ممنون از معین آقای گل که توی کامنت ها یادآوری کرد.
امام باقر (ع):
هیچ چیز نزد خداوند، محبوب تر از کاری نیست که بر آن مداومت شود، هر چند اندک باشد.
-- الکافی: ۳/۸۲/۲
امام علی (ع):
بر شما باد به تلاش و سخت کوشی و مهیا شدن و آماده گشتن.
--> نهج البلاغه: خطبه ۱۳۰
پیامبر خدا (ع):
برترین کار، با دوام ترین آنهاست، هر چند اندک باشد.
--> تنبیه الخواطر: ۶۳/۱
امام علی (ع):
هر که در عمل کوتاهی کند، به اندوه گرفتار آید.
--> نهج البلاغه: حکمت ۱۲۷
امام علی (ع):
هر كه كار كند نيرومندتر شود و هر كه در كار كوتاهى ورزد، سستى او [در كارها ] افزوده شود.
--> غرر الحكم : ۷۹۹۰ ـ ۷۹۹۱
امام على (ع):
با كار است كه پاداش به دست مى آيد، نه با تنبلى.
--> غرر الحكم : ۴۲۹۵
امام على (ع):
عمل، شعار مؤمن است.
--> غرر الحكم : ۴۰۸
حرف آخر
«عمل» کردن، مثل عضله، با تمرین قوی تر میشه. هیچ گونه فعالیت فکری و ذهنی تو رو تو عمل کردن قوی نمیکنه.
حالا چرا گفتم «عملِ بی احساس»؟
چون «احساس» و «فکر» مربوط میشه به دنیای درونِ آدما ولی «عمل» مربوط میشه به دنیای بیرون. هرچقدر بیشتر تو احساس و فکر، خودت رو غرق کنی، از عمل دور تر میشی. و این دقیقاً خطرِ بزرگیه که با خواندنِ اکثر کتاب های self-help آمریکایی، خودت رو تهدید میکنی، چون بیشترِ تمرکزشان روی فکر و احساس و توهم و خیال و کلاً بُعد روانی (نه روحی) و اینجور چیزاس.
خلاصه اینکه:
خودت رو تمرین بده که بدون احساس، عمل کنی. به خودت بگو «فقط میخوام این کار رو انجام بدم، بدون هیچ نگرانی و استرس و احساسی ...» و انجامش بده. به قول یکی از دوستان که زیر یکی از پست های من کامنت گذاشت، فقط «انجامش بده»!
یادت باشه که عمل کردن فقط با عمل کردن قوی تر میشه و بس. تا وقتی که «عمل» رو شروع نکنی، «فکر» به هیچ دردی نمیخوره و «احساس» هم فقط ضعیف ترت میکنه.
هزار برابرِ انسان های همین ۵۰ سالِ پیش فکر میکنیم ولی یک هزارم اونها هم «عمل» نمیکنیم. هر روز هم داریم در زمینه «عمل کردن» ضعیف تر میشیم.
“Wishing is nice but doing is better. Take action.”
― Akiroq Brost
آرزو داشتن قشنگه، ولی عمل کردن بهتره. عمل کن.
راستی، حضرت علی (ع) رو هم که چرا واقعاً ما حرفهاش رو نمیخوانیم؟ باور کن اگه بخوانی، به هیچ کتاب دیگه که توی یه کشور خارجی چاپ شده باشه، نیازی نخواهی داشت. جمله زیر رو ببین:
امام علی (ع):
علم، راهنماييت مى كند و عمل تو را به هدف مى رساند.
--> غرر الحكم : ۲۰۶۰
دیگه چطور انسان این جمله رو ببینه و باز دنبال معجزه و میانبر و تنبلی باشه؟ علم میشه راهنما، ولی این عمله که تو رو به هدف میرسانه. هزار سال پیش این حرف رو برای ما زده حضرت علی (ع). شگفت انگیز نیست؟
خلاصه اینکه مستقیم به جنگِ یه غول بی شاخ و دُم (یه هدف بزرگ) نرو، از چیزای خیلی کوچک شروع کن و کم کم «ماهیچه عملت» قوی و قوی تر میشه، عین عضلات ۴ سَرِ ران که با اسکات رفتن قوی تر میشن و عشق میکنی اون شلوار لی (جین) رو بپوشی و حالش رو ببری! به همون صورت هم وقتی ماهیچه عملت قوی تر بشه، کارهایی رو انجام خواهی داد که الان فکر میکنی اصلاً در حد توانت نیست.
زیاد درگیرِ احساسات و فکر نشو و از شرایط برای خودت کوه نساز . . . بجاش بیا و اون همه انرژی رو که با «زیاد فکر کردن» و به وسیله نورون های مغزت داری تبدیل به انرژیِ گرمایی میکنی و هدر میدی، صرفِ «عمل» بکن که نتیجش هم معمولاً بهتره.
البته اینکه «عمل» های ما ۱۰۰٪ از «احساس» دور بشن، غیر منطقیه. ولی خب من فکر میکنم هرچقدر بتانی این کار رو بکنی، نتیجه های مثبتش رو توی زندگیت خواهی دید.
در آخر هم یه سری حرفای زیبا و بی نظیر از آقای پناهیان عزیز که من خودم خیلی حرفاش رو دوس دارم و خیلی هم ازش یاد میگیرم (ممنون از رها خانوم گل به خاطر معرفی):
مخلصات پرمنگنات همگی، عید فطر هم مبارک، یا علی.
مثل همیشه هم برای ارتباط با من میتانید از ID تلگرام solyinho@ یا آدرس ایمیل odiwxe@gmail.com استفاده کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چهار مرحله Software Development و تاثیر عجیبش رو بخش های دیگه زندگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرضی به اسم SAS: یکی از بلاهای جان انسان های قرن بیست و یکمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
منبع الخِجالات و الخِجِلات