در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
غار درمانی: ضروری برای رسیدن به اهداف بزرگ
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
سلام.
اول از هرچیز، رسیدنِِ ماه ربیع الاول مبارک.
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب المراقبات نوشته:
این ماه همانگونه که از اسم آن پیداست، بهار ماهها است، بهجهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه، ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در این ماه است و میتوان ادعا کرد از اول آفرینش زمین، رحمتی مانند آن بر زمین فرود نیامده است زیرا برتری این رحمت بر سایر رحمتهای الهی مانند برتری رسول خدا بر سایر مخلوقات است.
علاوه بر این، میلادِ امام صادق (ع) و شروعِ امامتِِ امام زمان (عج) هم توی این ماهه و برای ما شیعه ها، به ماه شادی معروفه.
خب بریم سراغ مقاله . . .
احتمالاً از خودتان میپرسید «غار چه ربطی داشت به موفقیت؟». قبل از اینکه به جوابِ این سوال برسیم، بزارید اول راجب خودِ این «غار» حرف بزنیم.
غار
اگه راجب معنیِ غار یه سرچ بزنید، احتمالاً به یه اینجور چیزی میرسید:
آب های زیرزمینی هنگام نفوذ در سنگ های آهکی، آن ها را در خود حل و فضای های خالی بین آن ها ایجاد می کنند. با ادامه ی این فرآیند، غار یا (غار های آهکی) ایجاد می شود. غار ها حفرههایی هستند که بهطور معمول بر اثر حل شدن سنگها با آب و ذوب شدن یخها ایجاد میشوند. بزرگترین و شگفتانگیزترین غارها در سنگهای آهکی به وجود آمدهاند. بعضی غارها، فقط یک حفرهٔ کوچکاند که فقط یک نفر میتواند وارد آن شود و برخی دیگر، گذرگاهها و اتاقکهای تو-در-تو دارند.
خب این یه تعریفی از «غار» هست که نه به درد دنیای ما میخوره نه آخرت، پس میندازیمش دور! (البته گویا به دردِ دنیای کسایی که رشته دانشگاهیِ اونها غارشناسی هست، میخوره).
این «غار» که ما باهاش کار داریم، یجور تعریفِِ مفهومی یا شاید هم یجور تعریفِِ ادبیاتی داره. مثلاً شنیدید که میگن فلان شخص رفته توی «غارِ تنهاییِ» خودش؟ حالا کاری به این ندارم که این کلمه توی شعر و ادبیات و این چیزها چه معنیِ دقیقی داره. من با این مفهوم از «غار» کار دارم که ویژگی های زیر داره:
- یه جاییه که فقط تو تنها توشی.
- یه جاییه که از همه طرف (بجز ورودی) بسته هست.
- یه جاییه که یجور حس و حالِ حَبس بودن به آدم میده.
- یه جاییه که انگار آدما وقتی از چیزی خسته میشن، بهش پناه میبرن.
- یه جاییه که آدما وقتی میخوان تنها باشن، میرن اونجا.
- یه جاییه که آدما وقتی میخوان روی یه چیزی تمرکز کامل داشته باشن، میرن اونجا.
- یه جاییه که آدما معمولاً برای شاد بودن و کنارِ بقیه بودن و «fun بودن» و این چیزا، اونجا «نمیرن».
- در یه کلام، یه جاییه که هیچ distraction و «حواس پرتی» وجود نداره.
حالا شما رو نمیدانم، ولی خانه ما توی کرمانشاه خیلی به کوه ها نزدیکه و غار هم تا دلت بخواد داریم. برای امتحان هم که شده، برید و تنهایی یه زمانی رو توی این غارها بگذرانید. مثلاً اگه امتحانی دارید یا میخواید روی یه کاری تمرکز کنید، حتماً اگه در دسترستان هست، برید و توی یکی از این غارها بشینید و معجزهء اونها رو ببینید.
ولی فکر نکنید که این مقاله میخواد بگه که برید داخل غار درس بخوانید!
نه اینجور نیست. حرف این مقاله چیزِ دیگه ای هست که ان شاء الله بعد از خواندنِ مقاله تا آخر، به اون خواهید رسید.
قبل از اینکه سراغ قسمت بعدی بریم، چند تا عکس از این «موجودات» زیبا ببینید:
قرن ۲۱ و انسان <---> هدف
خب، قبل از اینکه ببینیم این غارها چه ربطی موفقیت دارن، بهتره به این قضیه نگاه کنیم که انسانِِ قرن بیست و یکمی، برای رسیدن به اهدافش، با چه اوضاع و شرایطی روبرو هست.
از دید من اگه بخوایم به «انسان» و یه «هدف» نگاه کنیم، بخوایم و نخوایم باید به شکل «همه یا هیچ» بهش نگاه کنیم. یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر یه انسانی واقعاً یه هدفی رو میخواد، درست و منطقی و عقلانی اینه که:
- هر آنچه که از دستش برمیاد رو انجام بده برای اون هدف.
- خستگی نشناسه و دائم تلاش کنه براش.
- هرچقدر شکست خورد، بازم ادامه بده.
- اصلاً به «سختی» فکر هم نکنه.
- انقدر هم ادامه بده که به اون هدف برسه.
واقعاً همه انسان ها اصلاً آفریده شدن که اینجور باشن. انسان برای این آفریده شده که با قدرتِ اختیار و اراده ای که خدا بهش داده، خودش مسیر خودش رو انتخاب کنه و به سمتش حرکت کنه و بهش برسه، واقعاً به همین سادگی.
شاید اگه میخواین این ورژن از آدمها رو ببینید، بهتره که یه نگاه به پدربزرگ ها و مادربزرگ های خودتان بندازید، چون اونها به احتمال زیاد آخرین نسل از اون «انسان های واقعی» هستن که اون ویژگی های بالا رو دارن.
اتفاق
ولی چه اتفاقی افتاد که ما انسان ها الان دیگه اونجور نیستیم؟؟؟
جوابش خیلی راحته: «حواس پرتی»، «راحت طلبی»، «فان طَلَبی» و «بی ارادگی».
نسلِِ جدید انسان ها، که ما جوان ها جزو اونها هستیم، درسته که از لحاظ پیشرفت های علمی و تکنولوژی و غیره خیلی پیشرفت کردیم، ولی از لحاظ های بالا، خیلی «پَسرفت» کردیم.
ما تبدیل به انسان هایی شدیم که وجودِ چیزهایی مثل اینترنت و اینستاگرام و از اون طرف هم افسار پاره کردنِ مسائلِ جنسی، باعث شدن که به شدت «حواس پرت» و «راحت طلب» و «فان طَلَب» و «بی اراده» باشیم. مثلاً وقتی یه آدمی عادت کرد به اینکه هر لحظه مطالبِ جدید و جذاب و «حال خوب» رو بدون هیچ تلاشی از اینستاگرام بدست بیاره، دیگه بعد از یه مدتی نمیتانه آدمی باشه که برای بدست آوردنِِ چیزهای خوب تلاش کنه و سختی تحمل کنه. البته این مسئله، توضیحِ علمی هم داره که اینجا نمیخوام واردش بشم. فهمیدنِ اینجور چیزا به علم نیاز نداره البته، به وُجدان و عقلی نیاز داره که خدا هم تقریباً به همه داده.
همونطور که توی یه مقاله دیگه هم گفتم، اصلاً مهم نیست که ما داریم راجب اینستاگرام حرف میزنیم یا چیز دیگه ای. اگه به صورتِ مفهومی به همین اینستاگرام نگاه کنیم، میتانیم راجبش این تعریف رو بگیم:
یه چیزیه که هر لحظه مطالبِِ جذاب و دیدنی و حالِ خوب رو بصورت مُفتی و رایگان و بی هیچ زحمتی به ما میده و به راحتیِ آب خوردن هم میتانه چندین ساعت از وقتِ انسان در روز رو هدر بده.
فقط کافیه که یه انسان «عادت» کنه به «راحتی». دیگه مهم نیست که این عادت از اینستاگرام آمده یا جای دیگه ای، مهم اینه که همین عادت، باعث میشه که در بلند مدت، یه انسان دیگه حوصلهء صبر کردن و زحمت کشیدن و سختی کشیدن برای بدست آوردنِ چیزای خوب رو نداشته باشه.
حالا شما یه نگاه به دور و ور و زندگیِ خودتان بندازید که چقدر همه چیزِ زندگی های ما با این راحتی و فان، قاطی شده و چقدر چیزهای مختلفی توی زندگی های ما هست که دائم برای ما حس و حالهای خوبِ رایگان و بی زحمت میارن و حواس ما رو هم پرت میکنن. فکر میکنید این چیزا در بلند مدت چه تاثیرات تخریب کننده ای میزاره روی یه انسان؟
حالا این اینستاگرام فقط یه نمونهء کوچیک از این پدیده های قرن بیست و یکمیه که اگرچه در ظاهر خوشگل به نظر میان، ولی در باطن بسیار تخریب کننده و خطرناک هستن برای یه انسان.
خنده دار هم اینجاس که انسان ها انقدر ضعیف و بی اراده و تنبل و راحت طلب شدن که اسم این چیزا رو میزارن «سرگرمی» و راجبشان میگن «توی اینستاگرام میرم که یه چند ساعت در روز به بدبختیام فکر نکنم». نمیدانه که همین اینستاگرام و همین چند ساعت در روزی که داره پاش میزاره، چند سال دیگه چه ضربه هایی بهش میزنه و چقدر راحت طلب تر و ضعیف تر و حواس پرت تَرِش میکنه.
حالا توی اینجور شرایطی، یه انسانی که بی اراده و ضعیف و راحت طلب و حواس پَرت شده، چطور میتانه اصلاً برای رسیدن به هدف های بزرگ که سخت هم هستن، تلاش بکنه؟؟؟
معلومه که نمیتانه. مثل اینه که یه نفر که کل عمرش دست هم به وزنه های بدنسازی نزده، یهو بره و باشگاه و انتظار داشته باشه با دمبل های ۳۰ کیلویی جلوبازو بره! میتانه؟ معلومه که نمیتانه. توی بقیه چیزها هم انسان اینجوریه، فرقی هم نداره اون چیز، جسمی باشه یا روحی.
هر چیزی توی وجود انسان قابل تقویت کردنه و اگر هم دست از تقویتش برداره، به تدریج ضعیف میشه.
حالا درسته که من اینجا راجب «حواس پرتی»، «راحت طلبی»، «فان طَلَبی» و «بی اراده بودن» حرف زدم، ولی اون چیزی که این مقاله اصلاً به خاطرش نوشه شده، distraction یا «حواس پرتی» هست.
فهمیدنِ اینکه ما چقدر حواس پرت و بی تمرکز شدیم، اصلاً کارِ سختی نیست. کافیه سعی کنید فقط یک روز روی فقط یک چیز متمرکز باشید و «هیچ» کار دیگه ای نکنید. مطمئنم که برای اکثرِ ما، یک روز خیلی خیلی زیاده و به راحتی هم میتانه به چند ساعت و یک ساعت و حتی ۵ دقیقه هم برسه!!!
حالا مثلاً دانش آموزی رو در نظر بگیرید که میخواد برای کنکور بخوانه (یا هر هدفِ بزرگِ دیگه ای). هزار تا چیز هست که میخواد حواسش رو پرت کنه. تلویزیون، اینترنت، اینستاگرام، تلگرام، واتساپ، یوتوب، ماهواره، موسیقی، آشپزی و هزار تا چیزِِ دیگه.
حالا اگه به همون حرفِ اول برگردیم که انسان باید بصورتِِ «همه یا هیچ» فکر کنه، آیا واقعاً توی اینجور شرایطی که زمین و زمان در حالِ تلاش برای پرت کردنِ حواسِ ما هستن و میخوان تمرکز رو از ما بگیرن، اصلاً امکانِ این هست که آدم روی هدفش بمانه و همه کاری براش بکنه؟ وقتی هزار جور راه-در-رو و راهِ فرار وجود داره، چطور آدم میتانه روی یه چیز تمرکز داشته باشه؟؟؟
همیشه اینطور نیست که خودِ آدم باید قوی باشه. خیلی وقتها اتفاقاً باید «شرایطش نباشه». یعنی مثلاً اگه اینستاگرام مزاحمه، باید پاک بشه از روی گوشی، نه اینکه بزاریم نصب باشه و خودمان رو مجبور کنیم فقط روزی ۲ ساعت ازش استفاده کنیم! یه سری از اساتیدِ به اصطلاح روشن فکر و امروزی، فکر میکنن که انسان یه موجودِ قوی هست که بینِ همه این حواس پرتی ها هم میتانه به هدفش برسه.
واقعاً اینجور نیست.
انسان برای اینکه بتانه به یه هدف بزرگ برسه، باید برای اون هدف:
- تمام وقتش رو بزاره.
- تمام تلاشش رو بزاره.
- به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنه.
- تا وقتی هم بهش نرسید، سراغ چیز دیگه ای نره.
اینجور انسانی، برای این کار، نیاز به یه شرایطی داره که هیچ گونه حواس پرتی توش نباشه.
اینجاست که مفهومِ «غار» میاد وسط.
غار درمانی
وقتی فهمیدیم حواس پرتی اثرات منفی داره، اگه اون تعریفِِ مفهومی از «غار» رو به یادمان بیاریم، میشه راحت فهمید که منظور از «غار درمانی» چیه.
غار درمانی یعنی اینکه «برای خودت یه غار بسازی».
مثلاً همون شخصی که میخواد برای کنکور درس بخوانه، نمیتانه توی این قرن ۲۱ بیاد و بشینه توی اتاقی که یه طرفش یه گیتار هست و اون طرفش هم PlayStation و این طرفش هم گوشیِ موبایل و کامپیوتر و لپ تاپ و تختِ خوابِِ راحت و هزار جور «راحتی و حواس پرتیِ» دیگه.
توی اینجور محیط و شرایطی، حواس آدم به راحتی پرت میشه و تا یکم شرایط سخت شد، راه برای فرار زیاده. ذهن انسان هم در زمینهء گول زدن و توجیه کردن، بسیار قدرتمنده.
مثلاً:
- هدفت اینه که ۳ فصل رو بخوانی تا ساعتِ فلان.
- بعد که یه فصل رو خواندی، چشمت به گوشی میخوره و پیش خودت میگی «یکم استراحت کنم».
- بعد میگی «نه هنوز درسم مانده».
- بعد میگی «حالا اشکال نداره، استراحت هم برای بالا بردنِ بازده، کافیه».
- بعد میگی «آره بابا، استراحت نباشه که نمیشه آدم خوب بفهمه»
- بعد میری سراغ گوشی و تا به خودت میای میبینی ۳ ساعت توی اینستاگرام بودی.
- دختر ها هم ممکنه چشمشان به لاک و غیره بیفته و تا به خودشان بیان، ۶ مدل میک آپِِ مختلف رو امتحان کرده باشن. یا لباس یا همین اینستاگرام یا هر چیز دیگه ای که حواس آدم رو پرت کنه.
در مقابل چیزایی که بالا گفته شد، همون فرد رو در نظر بگیرید که خواسته ۳ فصل بخوانه. ولی با این تفاوت که این دفعه، این دوستِ ما زیرزمین خانه شان رو برای خودش کرده غار و بجز کتابی که باید بخوانه هم «هیچ» چیز دیگه ای اونجا نیست که حواسش رو پرت کنه یا وسوسه اش کنه و تا وقتی هم که اون ۳ فصل رو نخوانده، بیرون نمیاد.
هر انسانی، برای هر هدفی که داره، باید یه غار برای خودش بسازه و اون غار رو هم فقط اختصاص بده به «کار و زحمت و تلاش و سختی کشیدن»، نه خوش گذرانی و راحتی و شُل و وِل بودن و غیره. باید یه ساعت هایی رو برای خودش معین کنه که «بره توی غار» و تا وقتی هم که کارِ مربوط به اون چند ساعتش تمام نشده، «از غارش در نیاد».
توی اینجور «غار» هایی هست که انسان های کوچیک، کارهای بزرگ میکنن و به هدف های بزرگ میرسن.
در طول تاریخ هم اگه زندگیِ کسایی که کارهای بزرگ کردن رو بخوانید، اکثر اونها یه اینجور «غار» هایی رو برای خودشان داشتن.
حرف آخر
پس، ربطِ «غار» و «موفقیت» اینه که تا زمانی که جلوی حواس پرتی ها رو نگیریم، به هدفی نمیرسیم.
درسته که گفتیم این مقاله راجب فقط حواس پرتی بود، ولی واقعاً «حواس پرتی»، «راحت طلبی» و «فان طَلَبی» و «بی ارادگی» همگی به هم ربط دارن و همه هم روی همدیگه و روی زندگیِ یه فرد، به شدت تاثیر میزارن.
شاید از بین بُردنِ حواس پرتی ها و ساختنِ یه غار جهتِِ تلاش برای هدف، قدم اولِ خوبی باشه.
در آخر هم یه کلام حرف حساب:
و یه حدیثِ بی ربط به موضوع مقاله:
مخلص،
مطلبی دیگر از این انتشارات
دایره های زندگی: یه عکس که میتانه زندگیِِ تو رو تغییر بده
مطلبی دیگر از این انتشارات
به دلار امروز «محبت» کیلویی چند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا نباید دل به هیچ حکومت و کشوری ببندیم تو این دنیا؟