در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
فارت پیچ قرن ۲۱: میدانم باید چکار کنم، ولی نمیتانم
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
فکرش رو بکن قرن ها قبل به یکی از انسان ها میگفتن که روزی خواهد آمد که انسان ها با اینکه میدانن باید چکار کنن، ولی نمیتانن انجامش بدن.
قطعاً اینجور قیافه ای به خودش میگرفت:
الحمدلله که الان دوران اونا نیست و دوران ما جوانان فرهیخته قرن بیست و یکمی هست و داستان کلا برعکسه. یعنی اگه الان به هر شخصی بگی که در قدیم روزگارانی بوده که انسانها میدانستن باید چکار کنن و انجامش هم میدادن، قطعاً اینجور قیافه و واکنشی خواهد داشت:
حق هم داره واقعاً.
آخه مگه اصلا شدنیه که آدم توی این دوره زمانه یه کاری رو شروع کنه و به پایان هم برسانه؟ حتی آدم دسشویی هم میره همش عجله داره زود تمام بشه تا سریعا برگرده سر همون کاری که ازش لذت میبره و راحته، یعنی اسکرول مطالب اینستاگرام. البته شواهد حاکی از اینه که پیشرفت بزرگتری حاصل شده و اکثراً دیگه فعلِ اسکرول رو همزمان با فعلِ ×××× صرف میکنن.
جالب تر ولی چیه؟
اینه که همین آدمی که توانایی به پایان رساندن هیچ کاری رو هم نداره، انگشت اتهامش به هر سمتی که تصور بکنی هست... البته بجز خودش. یعنی نظام و کشور و حکومت و دین و خدا و قانون و کلاً هرچی که به دستش برسه رو محکوم میکنه...الا خودش. نمیتانه روی یه کار وایسه و یه هدفی رو به سرانجام برسانه و صبح تا شب توی ویرگول و اینستاگرام و یوتوب میچرخه بعد مثلاً زیر تک تک نوشته های ویرگول هم مینویسه «خدا خواب است» یا «خدا مرده است».
به همون خدا قسم، تو خوابی منتها یادگرفتی که اینجور انگشت اتهامت رو به سمت هرکسی غیر خودت بگیری و چند نفر مثل خودت هم توی فضای مجازی برات به به و چه چه بکنن و خودت رو گول بزنی که داری درست میگی.
وگرنه فهمیدن اینکه دلیل اصلی بد بودن حالت چیه، خیلی راحته.
چطور بفهمم؟
کاری نداره.
ببین آیا توانایی این رو داری که یه هدف بزاری و تا وقتی که بهش نرسیدی، نصفه نیمه ولش نکنی؟
اگر این توانایی رو داری (که بعیده) و بازم زندگیت اوضاعش خرابه، شدنی نیست. یعنی چه؟ یعنی اینکه تقریباً امکان نداره این توانایی رو داشته باشی ولی اوضاع زندگیت خراب باشه.
ولی اگه قدرتش رو داری که اعتراف کنی این توانایی رو نداری، پس خوش آمدی به جمع بی اراده های قرن بیست و یکمی.
قبل از اینکه راجب راه چاره حرف بزنیم، یکم راجب این حرف بزنیم که اصلا اراده یعنی چه و چطور میتانه به ما کمک کنه حالمان بهتر بشه.
اراده
یه سرچ توی گوگل بکنید، با هزار تا تعریف از اراده مواجه خواهید شد که هر کدامشان رو هم یا یه فیلسوفی برای خودش زده یا یه متوهم دیگه. ولی اگه دنبال اصل قضیه هستیم، باید ببینیم فرستاده های خدا چه گفتن.
توی مقاله های دیگه هم گفتم که امام رضا علیهالسلام در تعریف اراده این رو گفتن:
اراده یعنی به اتمام رساندن یک کار.
بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۳۵۵
این تعریف، بسیار تعریف بی نظیریه و برخلاف کانسپچوالیزیشن های مایوس کننده فلاسفه، که بیشتر آدم رو غرق میکنن، قشنگ به آدم نشان میده که در عمل باید چکار کنیم. حالا اینکه در عمل باید چکار کرد رو در بخش بعدی میگم ولی الان نوبت اینه که ببینیم این اراده ای که یعنی «به اتمام رساندن یه کار»، چجوری قراره به ما کمک کنه توی زندگیمان و چطور قراره باعث بشه حال ما خوب بشه.
اساساً این موجود دو پایی که بهش میگن انسان، موجودیه که دوس داره پیشرفت کنه. دوس داره چیزای خوب رو بدست بیاره. دوس داره قوی بشه. دوس داره دیده بشه و هزار تا چیز دیگه که همشان توی کلمه «کمال» خلاصه میشن. هر نوع پیشرفتی که شما مد نظرتان باشه، ریشه در این میل آدم داره که دوس داره به کمال برسه و چیزایی که الان نداره رو بدست بیاره. غیر از اینه؟
حالا ممکنه بعضی وقتا این میل به کمال، حالت منفی هم به خودش بگیره و از تعادل خارج بشه و... که موضوع بحث ما در این مقاله نیست ولی اون چیزی که اینجا برای ما مهمه همینه که ما دوس داریم یه چیزایی که الان نداریم رو بدست بیاریم.
از طرفی، اگه یکم دقت کنیم میبینیم که اتفاقاً دلیل حال های بد ما هم اینه که، حداقل تا الان، نتانستیم یه سری چیزها رو که میخوایم، بدست بیاریم.
سوال اصلی اینه:
برای رسیدن به این «چیزهایی که الان نداریم»، چه چیزی لازمه؟
خیلی واضح نیس؟
باید بتانیم از نقطه A برسیم به نقطه B.
چرا نمیتانیم؟
امام رضا علیهالسلام گفتن چرا. چون نمیتانیم کارها رو به اتمام برسانیم، چون اراده ضعیفی داریم.
واضحه که اگه ما یه هدف های معقولی رو انتخاب کنیم و ارادهٔ رسیدن به اونها رو هم داشته باشیم، دیگه چرا حالمان بد باشه؟
اگه انسان ها میتانستن به اهداف عالی (خیلی وقتا هم شاید نه چندان عالی) که برای خودشان تعیین کردن برسن، مطمئنا چیزهایی که بخواد حال اونها رو انقدر بد کنه، زیاد نخواهند بود.
رسیدن به اهداف لازمهش اینه که ما بتانیم کارها رو به اتمام برسانیم.
ولی وقتی اراده های ما ضعیفه، چاره چیه؟
راه چاره چیه؟
واضح نیس؟
راهش اینه که این تواناییِ «به اتمام رساندن کارها» که بهش میگیم «اراده»، رو توی وجود خودمان تقویت کنیم.
ولی چطوری؟
- آدم توی خوش نویسی چطور قوی میشه؟
- توی علوم دینی چطور عالم و قوی میشه؟
- توی نقاشی چطور قوی میشه؟
- توی پرس سینه چطور قوی میشه؟
- توی فلان ورزش رزمی چطور قوی میشه؟
- توی شطرنج چطور قوی میشه؟
اگه یکی بیاد به شما بگه «اگه میخوای صد کیلو پرس سینه بزنی، باید طناب زیاد بزنی»، یکی نمیخوابانی زیر گوشش و بهش نمیگی «مرتیکه باد معده چه ربطی به شقیقه داشت»؟ احمقانه نیست این حرف؟
پس چرا خود تو داری توی این کتاب و اون کتاب دنبال راه چاره میگردی در صورتی که مشکل تو اینه که اراده ضعیفی داری؟ باد معده چه ربطی به شقیقه داشت؟ احمقانه نیس؟
هرکاری در درجه اول، به وسیله انجام دادن خودش تقویت میشه.
- میخوای توی شطرنج قوی بشی؟ شطرنج تمرین کن.
- میخوای پرس سینهت قوی بشه؟ پرس سینه تمرین کن.
- میخوای نقاشیت خوب بشه؟ تقاشی تمرین کن.
آدم که برای تقویت نقاشی نمیره فلوت زدن تمرین کنه.
جریان اراده و تقویت کردنش هم همینه. اگه میخوای ارادهت قوی بشه، ? خودِ اراده ? رو تمرین کن.
یعنی چه؟
اراده به چه معنا بود؟ به اتمام رساندن کارها.
خب، همین «به اتمام رساندن کارها» رو تمرین کن. به همین سادگی. از کارهای خیلی ساده شروع کن و به مرور سخت تَرِش کن.
البته مطمئنا، این کار، از لَم دادن و کتابهای گل و بلبل خواندن و در کنارش هم همدردی کردن با جانباختگان سانحه هوایی و دلسوزی برای اوکراینِ مظلوم، بسیار سخت تره.
حرف آخر
انسان از چه چیزایی خیلی میترسه؟ از خیلی چیزا ولی یه چیزی که تقریباً هر انسانی ازش فراریه، روبرو شدن با بی ارادگی یا کم ارادگی خودشه. معمولاً انسان ها دوس ندارن به کوتاهی ها و کمبود ها و ضعف هایی که دارن، اعتراف کنن.
- همه دوس دارن جلوی بقیه جوری رفتار کنن که همون بقیه فکر کنن این آدم چقدر باسواد و عمیقه.
- همه دوس دارن بقیه راجبشان اینجور فکر کنن که چقدر انسان قوی و محکمیه.
- که چقدر فرهیختهس.
- که چقدر عالمه.
- که چقدر دغدغه منده.
- که چقدر حامی مظلوماس.
- که چقدر خاصه.
- که چقدر فیلسوفه.
- که چقدر...
ولی دریغ از یه جو کنار گذاشتنِ ظاهرسازی و دروغ و ریا و فیلم بازی کردن و پشت پروفایل ها قایم شدن، و البته روبرو شدن با حقیقت ها و ضعف های خود، و تلاش برای رفع و شاید اصلاح اونها.
راجب عنوان متن هم که فارت پیچ، فرم مودبانهٔ یک اطلاقِ بی ادبانه به همون رودل کردن خودمانه که گاها در کرمانشاه استفاده میشه و اینجا اشاره داره به وضعیت گره خورده و رودل کردهٔ انسان های قرن بیست و یکمی.
خلاصه اینکه اول انگشت اتهامت رو به سمت خودت بگیر، بعد ببین واقعاً خودت هیچ کوتاهی نداشتی؟ هیچ تنبلی نداشتی؟ همه تلاشت رو کردی؟ اگه واقعاً اینجور بود بعد دنبال متهم کردن کسی جز خودت باش.
به هر حال، اگه جاهایی از متن لحن تندی داشت، به بزرگی خودتان ببخشید.
مخلصات،
مطلبی دیگر از این انتشارات
از کیا باید بترسیم تو این روزگارِ دَرهم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
عملِ بی احساس و «ماهیچه عمل»
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازم صد رحمت به مرام و معرفتِ پشه ها