در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
می خوای به هدفت برسی؟ کاری که میگم رو انجام بده.
به نام خدا.
سلام.
یه متن کوتاه راجب اینکه چرا به یه سری از اهدافت (که احتمالاً اهداف بزرگی هم هستن) نمیرسی یا بهتره بگم چرا تا الان نرسیدی.
هر کسی تو زندگیش یه سری هدف ها داره دیگه، درسته؟ حالا بعضی از این هدف ها از بقیه بزرگ ترن. هدف بزرگ تو چیه؟ مطمئناً تو هم یه سری چیزها تو زندگی میخوای ولی شاید تا الان بهشان نرسیدی.
دلیلش چیه؟
- تواناییش رو نداری؟
- یا کسی جلوت رو گرفته؟
شاید ۹۹٪ مواقع جواب هیچکدام از ۲ سوال قبلی، برای هیچ آدمی رو کره زمین «آره» نیست. یعنی به احتمال زیاد هم توانییش رو داری و هم کسی تو این دنیا نیست که جلوت رو بگیره.
پس مشکل چیه؟
- انگیزه نداری؟
- شاد و خوشحال نیستی؟
- پول نداری؟
- از خودت بدت میاد؟
- از خودت راضی نیستی؟
- تمرکز نداری؟
- حس و حالش نیست؟
- دور و وَرِت پر از دوستای خوب نیست؟
- فکر میکنی استعدادش رو نداری؟
- آماده نیستی؟
- میترسی؟
- فکر میکنی نمیتانی از پسش بربیای؟
- فکر میکنی خیلی چیز بزرگ و گردن کلفتیه؟
- کمتر کسی میتانه این کار رو انجام بده؟
- الان وقت مناسبش نیست؟
- . . .
فکر میکنم بیشتر چیزهایی که برای تو «مشکل» درست کرده تو این لیست باشه احتمالاً.
خب، چه چیزی تو همه اینا مشترکه؟
جز اینه که همه اینها فقط تو «فکر» تو هستن؟؟؟
درسته، شاید برای بعضی ها واقعا یه چیزایی مانع باشه، ولی من خیلی کم دیدم این بهانه ها واقعی و در «دنیای عمل» هم باشن. یعنی چیزی که من دیدم اینه که اکثراً این چیزها فقط تو «فکر» ما هستن و بس.
این رو بدان که همیشه اون چیزی که تو فکر تو هست لزوما «درست و واقعی» هم نیست، به احتمال زیاد فقط فکر توِ که دلیل همه این «چیز» های منفیه.
حالا فهمیدن اینکه این چیزها فقط تو فکر تو هستن و - به احتمال زیاد - تو دنیای واقعی نیستن، چه سودی برای تو داره؟
ببین، من اصلا طرفدار «همدردی کردن» با کسی نیستم. نه اینکه اصلا با کسی همدردی نکنم، ولی کلاً باهاش مخالفم چون در عمل چیزی رو حل نمیکنه.
پس به جای اینکه با شما همدردی کنم و یه مشت حرف خوشگل بی ارزش تحویلتان بدم، من میخوام اینجا سریع برم سر اصل مطلب و چیزی که تو زندگی خودم و خیلی های دیگه خوب جواب داده رو برای شما بگم.
خب، اصل مطلب چیه؟
اصل مطلب ۲ تا بخش کلی داره.
بخش اول
- ببین، تو یه هدفی داری و هدف بزرگی هم هست.
- از اون فکر های منفی هم داری.
الان چاره کار چیه؟
- یا باید بری دنبال برطرف کردن اون فکر ها، که میشه یه مسیر پر از دردسر و سردرگمی و نتیجش هم میشه از دست دادن با ارزش ترین چیزی که داری، یعنی زمان.
- راه دیگه چیه؟ اینکه اون فکر ها رو بی محل کنی.
درست خواندی. باید بی محلشان کنی، یعنی باید شروع کنی جوری فکر و عمل کنی که انگار هیچکدام وجود ندارن.
ببین، همه اون فکر ها مثل عضله ای که براش میری بدنسازی، عمل میکنن. یعنی چه؟ یعنی اینکه تو رو هرچیزی تو این دنیا زوم کنی، اون «چیز» یا بزرگ میشه و یا رشد میکنه، حالا یا رشد مثبت یا رشد منفی.
وقتی میای همه انرژی و فکر و عملت رو میزاری رو برطرف کردن فکر های منفی، در واقع داری غیر مستقیم قوی ترشان میکنی.
این خیلی مسئله مهمیه، همه دنیای Self Help آمریکایی داره روی این قضیه میچرخه که آدم ها بیشتر و بیشتر غرق بشن تو دنیای فکر و طرف دنیای عمل نرن، یعنی قدرت اراده شما رو ضعیف کنن و همینطور قدرت «عمل کردن» رو.
نتیجه چه میشه؟ میشه اینکه شما همیشه دنبال یه گمشده ای میگردین و در به در تو کتاب های مختلف میگردید و پیداش هم نمیکنید. یه کتاب و چند تا حرف خوشگل میخوانید و برای یه مدت کوتاه پر از انرژی میشید و بعد همون مدت کوتاه انگیزه و انرژی شما از بین میره و دوباره این چرخه هی تکرار میشه.
یعنی چه؟ یعنی شما داری غیر مستقیم همه اون حس و فکر های منفی رو قوی تر میکنی.
پس یاد بگیر که حس و فکر های منفی رو بی محل کنی و به جای کتاب خواندن و فکر کردن بیش از حد، مرد عمل باشی و با «عمل کردن» خودت رو درمان کنی و به هدفت برسانی.
به هر حال، هیچ کار بزرگی با فکر کردن خالی انجام نشده هیچوقت.
همیشه کمتر فکر کن و بیشتر عمل، ذهنی مه خدا بهت داده خیلی قوی تر از این حرفاست، تو هزارم ثانیه چیزی که باید «عمل بشه» رو بهت میگه، دیگه این تویی که زیادی رو فکر کردن stop نکنی و سریع بری تو دنیای «عمل».
بخش دوم
خب، بخش اول درمورد بی محل کردن و عمل کردن بود.
بخش دوم راجب چیه؟
بزار رک و راست بگم، تو تا زمانی که «توی محدودیت» نباشی پیشرفت چندانی نمیکنی.
«محدودیت» اون راز و رمزیه که همه دنیای Self Help آمریکایی داره تلاش میکنن تو بهش نرسی.
از این فطرت انسان که ذاتاً دنبال «آسانی و راحتی» هست، سوء استفاده میکنن که دائماً به شما راه های آسان تر و زیبا تر و خوشگل تر رو نشان بدن که پر از گل و بلبله!
واقعیت این نیست :
- کسی که تو کنکور سراسری پزشکی و رشته های تاپ قبول شده، شاید یکسال تمام تو محدودیت بوده و تلاش کرده. دائم تو اینستاگرام نبوده. خودش رو «محدود» کرده.
- کسی که خیلی حرفه ای گیتار میزنه و از همه گیتاریست های دیگه خودش رو جدا کرده، مطمئن باش که یه زمانی زیادی خودش رو محدود کرده و کارش صبح تا شب تمرین و تلاش و «عمل» بوده.
- کسی که برنامه نویس خیلی خوبیه، حتماً خودش رو محدود کرده و شاید روزی چندین ساعت در حال حل کردن چالش های مختلف بوده.
- کسی که یه سرآشپز در حد جهانیه، حتما یه مدتی خودش رو محدود کرده و تمرین و تلاش زیاد کرده.
- و خیلی مثال های دیگه . . .
مخلص کلام اینکه:
- اول توکل کن به خدا و بگو خدایا دمت گرم که اصلا فرصت انجام این کار رو دارم. (خیلی ها ندارن.)
- فکر های منفی رو همین الان بریز دور.
- خودت رو به هرشکلی که فکر میکنی درسته، محدود کن.
- صبح تا شب تلاش کن.
- به هدفت برس (انشاالله).
- به خودت افتخار کن که کاری رو کردی که هرکسی انجام نداده.
- خدا رو شکر کن.
یا علی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا به UI و UX به قدر کافی اهمیت نمیدیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
نیازچی: چطور کارآفرین بشیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
حرام های نُرمال