همیشه نالان: اینم کشوره ما داریم؟

به نام خدا.


سلام.

خیلی از جاها این رو میشنویم که:

  • آقا این کشوره ما داریم؟
  • آیندمان اصلا معلوم نیست.
  • آزادی نداریم.
  • بدبختیم.
  • پول نداریم.
  • اقتصادِ کلان زمین خورده.
  • بی آبرو شدیم تو دنیا، هیچکی قبولمان نداره.
  • ارزش پاسپورتمان هم دیگه نگم.
  • جوانیمان داره میسوزه.
  • ما چه گناهی کردیم؟

مقدمه

من واقعاً حرف این افراد رو نمیفهمم. قبول دارم که شرایط اقتصادی سخته. ولی یه چیزی همیشه بین اکثر افرادی که این حرفا رو میزنن مشترکه و اونم اینه که معمولاً کسایی از این حرفا میزنن که تو زندگیشان به هیچی نرسیدن. هیچ تلاشی در جهت درست انجام ندادن، کل عمرشان از سختی کشیدن فرار کردن و الان هم دنبال این میگردن کوتاهی ها و تنبلی های خودشان رو گردن افراد دیگه و کشور و این چیزا بندازن.

من همونطور که گفتم، قبول دارم که شرایط کشور ما سخته، ولی . . .

ولی . . .

ولی چه؟

  • ولی خودِ تو چه کار برای زندگیت کردی تاحالا؟
  • واقعاً شده به خودت سختی بدی؟ (نه اینکه زندگی مجبورت کنه، خودت تا حالا خودت رو چقدر تو سختی قرار دادی که به یه چیز بهتر برسی؟)

اکثر کسایی که «همیشه نالان» هستن، هیچ جواب درستی به ۲ سوال بالا ندارن.

همه اکثراً شروع میکنن از بدبختی های زندگیشان و روزگار و خانواده و کشور و همه چیز حرف میزنن.

ولی منظور من این چیزا نبود.

پس منظور من چیه؟ منظور من اینه که این دنیا دنیای علت و معلوله.

یعنی چه؟ یعنی اینکه «تو یه کاری میکنی، و یه نتیجه ای هم میگیری». نتیجه ای هم که میگیری به «نوع» و «مقدار» کار و سختی که میکشی بستگی داره، البته اگه سختی که میکشی در جهت درست باشه.

خب که چه؟ به چه دردی میخوره این؟

به این درد میخوره که ازش میتانی استفاده کنی و شرایط زندگیت رو تغییر بدی.

چطوری؟ اون رو دیگه بایدخودت ببینی آدمای دیگه چطور به یه چیزی رسیدن و تو هم اگه اون کار رو انجام بدی، به احتمال زیاد به اون چیز میرسی.

۲ تا مثال

مثال ۱:

معلول: پزشکی قبول شدن.

علت: مثل خر، و درست، درس خواندن.

فکر کردی مردم احمقن که همه دوس دارن پزشکی قبول بشن؟ هم آینده داری، هم پول، هم پرستیژ و هم خس رضایت. (اکثراً البته، همه هم اینجور نیستن).

فکر کردی هرکسی با خوش گذرانی و وقت تلف کردن و روزی ۲ ساعت درس خواندن پزشکی قبول میشه؟ باید از همه خوشی هات بگذری و روزی حداقل ۶ ساعت درس بخوانی.

بیخود هم برای خودت سختش نکن، چند تا منبع درست بگیر و بشین یه گوشه اتاقت و مثل خر تلاش کن و روز اعلام نتایج هم به خودت افتخار کن و یه عمر هم حالش رو ببر.

مردِ عمل هستی که از راحتی بگذری؟ راه باز و جاده دراز، نه نظام جلوت رو گرفته نه اقتصاد کلان. بسم الله.

مثال۲:

معلول: برنامه نویس با درآمد زیاد.

علت: مثل خر، و درست، تلاش کردن.

فکر کردی خانه خالس که یه زبان برنامه نویسی یاد بگیری و گوگل و مایکروسافت هم استخدامت کنن؟

برنامه نویسِ خوب شدن از پزشکی قبول شدن هم سخت تره. بعد از اینکه یه زبان یاد گرفتی، تازه اول راهی. باید چندین مبحث سخت دیگه رو هم یادبگیری که حداقل ۲ سال تلاش بی وقفه لازم داره.

حواست هم باشه که این چیزایی که من میگم برای کسی نیست که اوج خواسته هاش استخدام شدن تو یه شرکت زپرتی تو تهرانه، این برای کسیه که میخواد خارج از ایران تو شرکت های درجه ۱ استخدام بشه.

فکر کردی کسی که تو گوگل داره کار میکنه، نشسته همزمان با خوشگذرانی یه ۲ خط کد هم نوشته و یه شبه هم شده «نابغه»؟ نا داداش (یا آبجی)، چه شب و روزهایی که ننشسته گوشه اتاقش و الگوریتم ها کدهای پیچیده رو تمرین کرده و چالش های مختلف رو حل کرده. فکر کردی این کارا راحته؟ خواب دیدی خیر باشه.

مسیرِ یه برنامه نویس عالی شدن کاملاً روشن و سادست (ساده با آسان فرق داره). مرد عمل هستی که از راحتی ها و خوشگذرانی ها و راحت طلبی هات بگذری و این مسیر رو بری؟ بسم الله.

حرف آخر

همه اینها رو گفتم که بگم انقدر که نالانی و بهانه و توجیه میاری و تقصیر ها رو گردن هرکسی جز خودت میندازی، تا حالا چقدر به خودت سختی دادی؟

چقدر تو زندگیت تا حالا از سختی فرار کردی و به دنبال راحتی بودی؟

شرایط اقتصادی و چیزهای دیگه ایده آل نیست، منم قبول دارم. خیلی چیزها هم مشکل داره. ولی فقط تو ایران نیست. همه جای دنیا کشورها مشکل دارن، هیچ جا «آرمان شهر» نیست.

از اینا گذشته، فکر کردی اگه بشینب و ناله بزنی، مثلاً کشور رو درست میکنی؟ بشین یه گوشه خودت رو بکش بالا و از بقیه جدا کن و برو تو یه کشور خوب زندگی و کار کن، کی جلوت رو گرفته؟ هزار سال دیگه هم ناله بزنی و خودت رو توجیه کنی، نه این کشور و نه هیچ کشور دیگه ای کاملاً درست نمیشه.

به جای اینکه بخوای کشور رو درست کنی، خودت رو درست کن. با واقعیت خودت روبرو بشو و از این به بعد زندگیت رو تغییر بده. کسی جلوت رو نگرفته که نتانی بشینی گوشه اتاقت و خودت رو تو هر زمینه ای بالا نکشی و از بقیه جدا نکنی.

مشکل اینه ما آدما از سختی فراری هستیم (سختیِ درست) و از هر فرصتی استفاده میکنیم که «راحت تر» باشیم، غافل از اینکه چیزهای خوب تو دلِ همین سختی ها هستن که بدست میان. نمیخوای این حقیقت رو قبول کنی؟ بشین و بقیه زندگیت رو هم تلف کن.
If you don't like where you are, MOVE. You are not a tree.
-- Jim Rohn
اگه از جایی که الان هستی خوشت نمیاد، حرکت کن. تو یه درخت نیستی.

البته «درخت» هم میزان حرکتش از خیلی از ماها بیشتره.

یا علی.