در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
چرا خواندن برای کنکور کار سختیه؟
به نام خدا.
سلام.
عنوان این نوشته رو حتی میشد بزاری «چرا کتاب های درسی دبیرستان ما اینقدر چرت و پرت هستن؟» ولی خب تصمیم گرفتم این رو نزارم.
به هر حال، فکر میکنید چرا خواندن برای کنکور سخته؟ (مخصوصا برای بچه های تجربی)
- چون معلم ها اکثرا بد هستن.
- چون کتاب ها اکثرا بد هستن.
- چون مدارس اکثرا بد هستن.
- چون ما خودمان اکثرا بد هستیم.
- چون مدیریت مدارس اکثرا بد هستن.
- چون نظام آموزشی بد است.
- چون مافیای کنکور از کنکور چنان کوه بزرگ و غیر قابل صعودی ساختن که بیشتر بچه ها اعتماد به نفس و امیدشان رو از دست میدن.
- چون لامصب انتقدر زیاده که مگه تمام میشه.
- چون یه درس رو میخوانی اون یکی که خواندی یادت میره.
- چون برای دکتر شدن باید به سوالات عربی و ادبیات و دین و زندگی جواب بدی.
- چون سوالات کنکور رو که میبینی میفهمی دبیرستانت چه بار علمی سنگین و بالایی داشت!
- چون مسیر دور و درازیه که هزار بار تو این مسیر تمام اجداد دانشمندان رو میشوری و پهن میکنی رو طناب و از کرده خودت پشیمان میشی.
- چون یه هفته با انرژی میری جلو بعد یهو بادت خالی میشه.
- چون باید روزی حداقل ۷ یا ۸ ساعت از راحتیت بگذری و مطالعه کنی و تست حل کنی و مرور کنی و غیره.
- چون اصلا کی حوصله داره روزی ۸ ساعت درس بخوانه؟
- چون نمیتانم خودم رو مجبور کنم، زوری که نیست.
- چون انگیزه ندارم، مگه بی انگیزه میشه کاری کرد؟
- چون اصلا دوس ندارم پزشک یا دندانپزشک یا داروساز بشم، مگه فقط اینا آدم هستن؟ بقیه آدما کشک تشریف دارن؟
- چون احساس میکنم به من ظلم شده که راه درست کردنِ زندگیم اینقدر سخته در مقایسه با خیلی کشورهای دیگه.
- چون احساس میکنم هیچی بلد نیستم.
- چون احساس میکنم اصلا استعداد و توانایی یادگرفتن ندارم.
- چون اصلا من برای درس خواندن آفریده نشدم.
- چون مغزم نمیکشه، میفهمی؟
- و هزاران دلیل دیگه.
اینا همه دلیلهایی بودن که بعضی هاشان رو خودم قبلاً داشتم و خیلی ها رو هم از بقیه شنیدم تو ۱۰ سال گذشته.
شاید چند تا از این دلیل ها هنوز هم برای من حل نشده هستن ولی بیشترشان حل شده به مرور زمان برام.
ولی . . .
میخوام فقط یه چیزی بگم که شاید به بچه های کنکوری کمک کنه.
میخوام راجب این بگم که ایراد این کتاب های درسی چیه اصلا؟
چرا اینقدر بد این کتاب ها رو «سَرِهم» کردن؟
اتفاقاً ایراد اصلی این کتاب ها همینه که انگار یه تیکه هایی رو از یه سری کتاب دیگه کپی پیست (copy paste) کردن و ترجمه بسیار گنگ و بدی هم بهش اضافه شده و نتیجه کار شده یه اثر «غیر» هنری و بسیار گُنگ و مسخره و بی ارزش.
خب این یعنی چه؟
این یعنی اینکه شما اون «دید کلی» که باید بدست بیاری و خیلی هم مهمه رو بدست نمیاری. یعنی به قول خودمان «نمیفهمی کلاً اصل قضیه از چه قراره» و به قولی خودتم نمیفهمی داری چه چیزی میخوانی.
وقتی کل قضیه رو نفهمی، یعنی داری به طراح سوال کنکور این توانایی رو میدی که از همین قضیه استفاده کنه و پدر ما رو دربیاره.
وقتی کل قضیه رو نفهمی، تو دنیای «نکته» و جزییات جوری گم و گور میشی که دیگه پیدا کردنِ راه، مشکل میشه و مافیای کنکور هم از این فرصت استفاده میکنن که جیب بابا رو خالی کنن.
وقتی کل قضیه رو نفهمی یعنی هرچقدر هم درس بخوانی اون جوابی که مد نظرته رو نخواهی گرفت.
خب چاره چیه؟
متاسفانه فقط ۲ راه وجود داره. (حداقل به عقل ناقص من این ۲ راه میرسه فقط):
- راه اول اینه که یه معلم خیلی خوب داشته باشی که قبل از گفتن فرمول و نکته و مسخره بازی، بیاد به تو این اصل قضیه رو بگه، که واقعا اینجور معلمایی مثل طلا هستن.
- راه دوم هم اینه که خودت انگلیسی بلد باشی و بری مثلا فهرست کتاب های مرجع رو ببینی، یا مثلا از ویکیپدیا و غیره استفاده کنی و خودت اون دید کلی رو بدست بیاری.
دو نکته و یه مثال
اگه بتانید این دید کلی رو بدست بیارید به این معنی نیست که دیگه میشین رتبه اول کنکور.
مزیت این «دید کلی» اینه که یجور نقشه راه بدست میارید و توی مسیر میدانید که به کجا دارید میرید و هر فصلی که از یه کتاب میخوانید، چه نقشی تو اون «دید کلی» داره.
یه نکته دیگه هم اینه که همه کتابهای ما هم اینقدر بد نیستن، یه چنتایی خوبن فکر میکنم، ولی خب درسای اصلی و سرنوشت ساز نیستن متاسفانه.
خب حالا یه مثال از درس ریاضی که همه عاشقشن!
اگه از یه بچه تجربی بپرسید که آیا شما تو درساتان حسابان هم دارید؟ به احتمال زیاد میگه حسابان مال بچه های ریاضیه و تجربی ها ندارن.
در صورتی که اتفاقا کل سال سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی (که بعدا شد سال چهارم و الان هم تو نظام جدید خبر ندارم چه شده) بچه های تجربی علم شیرینی به اسم حسابانه! البته به استثنای اون مباحث احتمال و غیره.
درواقع حسابان از «حَد» شروع میشه و به «کاربردهای انتگرال» ختم میشه! (البته در حد کتاب های تجربی دبیرستان).
چرا نمیان مثل بچه آدمیزاد تو فهرست کتاب ها بنویسن که این کتاب لامصب داره چه چیزی رو به ما یاد میده؟ فقط همینطور اسم فصل ها رو نوشتن که بدرد نمیخوره. باید بنویسن که این کتاب اصلا راجب چه چیزیه. یعنی در واقع باید بنویسن که «کل قضیه» و اون «دید کلی» چیه.
یه چیز جالب و عجیب رو میخام بگم براتان.
آقا جان کل ریاضیاتی که ما تو دبیرستان (درواقع کل ۱۲ سال تحصیلی از ابتدایی تا آخر دبیرستان!) میخوانیم، تقسیم به فقط ۲ قسمت کلی میشه به علاوه یکی دو تا موضوع جانبی. به همین راحتی.
حالا اون ۲ دسته چه هستن؟
- قبل از حسابان
- حسابان
جالب بود نه؟!
درواقع به جز هندسه و آمار، هرچیزی که شما تا قبل از اون «حَد» تو سال سوم میخوانید میشه جزو «قبل از حسابان یا Precalculus» و از حَد به بعد هم که میشه «حسابان یا Calculus»، به همین سادگی.
اون آمار و هندسه هم که دو تا چیز تقریبا مستقلی هستن برای خودشان (در حد دبیرستان البته).
حالا اون Precalculus خودش تشکیل میشه از Arithmetic که تو ابتدایی یادگرفتین! و Algebra یا جبر که میشه تمام چیزهایی که از دوران راهنمایی یادمیگیرین تا سوم دبیرستان، یعنی قبل از «حَد».
درواقع یعنی شما تو Precalculus تمام چیزهایی که برای Calculus نیاز دارید رو یاد میگیرید، به همین سادگی.
یه نکته جالب پایانی:
«حَد یا Limit» درواقع فیلتریه بین دنیای Precalculus و Calculus ! هرچیزی از دنیای قبل از حسابان که بتانه از فیلتر حَد رد بشه، میتانه وارد دنیای حسابان بشه! (توضیحش انشاالله برای یه مقاله دیگه).
تمام حرف من اینه اول سعی کنید اون دید کلی رو بدست بیارید و بعد وارد جزییات بشید که وسط راه گم نشید و مفهوم رو درک کنید.
یاعلی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شادی هایی که فقط میلیاردرها تجربه میکنن . . .
مطلبی دیگر از این انتشارات
حال خوب: «شادی واقعی» از کجا میاد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور میشه به یه هدف بزرگ رسید؟