"این چه شوریست که در دور قمر میبینم؟"

.

"این چه شوریست که در دور قمر میبینم؟"
طرف غرب زمین فتنه و شر می بینم

تو از آن سرخی در خون . اثر می بینی
من از آن کودک در خون . اثر می بینم

تو <شده دوره ی ایام به سر> می بینی
من <شده دوره ی ابلیس به سر> می بینم

تو بدی را طرف خلق و بشر میبینی
من بدی را طرف غرب بشر می بینم

تو تمام کره را زیر و زبر میبینی
من فقط نیمِ کره ، زیر و زبر می بینم

پند تو گریه ولی پند من آغاز نبرد
"که من این پند به از گنج و گهر می بینم"

.