همآوا آنهایی که آرزوهای وجودیشان را میشناسند و برای زیستن آن دست به خطر میزنند و از نوآوری برای تحقق آن استفاده مینمایند را یاری میکند.
اهمیت مباحث شخصیتشناسی و روانشناسی در موفقیت استارتاپها
آگاهی از علوم شخصیتشناسی و روانشناسی کاربردها و دامنه تاثیر وسیعی دارد. علت هم در قدرت نهفته و برگرفته از فلسفه در این علم است. در دوران شکوفایی فلسفه تا مدتها روانشناسی به عنوان شاخهای از فلسفه به شمار میرفته است و برترین روانشناسان هم از جامعه فلاسفه بودهاند. این پیوند عمیق و رویکرد بنیادی است که این علم را حتی در مقولههایی که قرنها بعد از آن پدید میآیند، با اهمیت و پرکاربرد میکند.
وقتی بهعنوان یک بازیگر وارد عرصه کارآفرینی و استارتاپیشویم، بهطور معمول ایده، مدل تجاری، سرمایه و از این قبیل موارد را اولین گزینههای سنجش موفقیت قرار میدهیم. پرسش اینجا مطرح میشود که واقعا چه عواملی در موفقیت استارتاپ و کارآفرینی موثر هستند؟
طی پژوهشی در دانشگاه علامه طباطبایی (شکوفه علیمحمدی و همکاران _1396) در مورد شکست استارتاپها و کارآفرینان حتی پس از دستیابی به اهداف کوتاه مدتشان، عوامل موفقیت در 42 مفهوم و پنج مقوله شناسایی و دستهبندی شد. “مهارت در رهبری” بهعنوان اولویت اول و حیاتیترین عامل موفقیت استارتاپها شناختهشده است. محققین این پژوهش پیشنهاد کردهاند قبل از راهاندازی کسبوکار، تواناییهای گروه موسسین براساس آزمونهای شخصیت شناسایی شوند. اما این پرسش مطرح میشود که مهارتهای رهبری چیست و چگونه این مهارت را میتوان تقویت نمود؟
قبل از هرچیز باید اشاره کنیم که طبق اولین نظریههای رهبری در علم مدیریت، محققین بر این باور بودهاند که رهبری ذاتی است و قابلیت آموزش ندارد. متاسفانه هنوز این باور در جامعه مدیریتی ایران به وفور مشاهده میشود. اما در نظریههای نوین، رهبری مهارتی قابل آموزش و ارتقا است. در اینجا است که باید بدانیم ابعاد رهبری چه مواردی را در بر میگیرد و چطور میشود آنرا تقویت نمود. از مهمترین ابعاد رهبری، شناخت پیروان و درک برقراری ارتباط موثر با آنهاست. در این زمینه باید از ویژگیهای شخصیتی و احساسی خود آگاهی کامل داشت و احساسات و ویژگیهای رفتاری دیگران را نیز شناسایی کرد. لازمه این درک و شناخت، آگاهی از لایههای مختلف ذهن و روان و شناخت انواع سبکهای رفتاری و درک صحیح از هوش هیجانی است. تا حدی که دانشمندانی مثل دانیل گلمن، موفقیت در رهبری را معادل هوش هیجانی رهبر میدانند.
از نگاه دیگر، یک بنیانگذار یا همبنیانگذار به عنوان یک رهبر در استارتاپ، درگیر تیمسازی، مذاکره، متقاعدسازی و استخدام خواهد شد. در این روابط پایدارترین حالت تعامل، برقراری موقعیت برد-برد است. برای دستیابی به این موقعیت، آگاهی کلید موفقیت است. تصور کنید در یک مذاکره، شما امکان شناسایی و آگاهی نسبت به ترس، نیاز، آرزو و شرایط آرمانی طرف مقابل را داشته باشید و با امکانات خود توانایی رفع آنها را در اختیار دارید. طبیعتا این مذاکره را میتوان به موقعیت برد-برد پایدار هدایت کرد. این آگاهی در گرو هوش هیجانی و دانش شخصیتشناسی است.
یکی دیگر از ابعاد رهبری، توانایی ترسیم چشمانداز و چگونگی رسیدن به آن است. بنیانگذارها به عنوان یک رهبر میبایست برای استارتاپ خود چشماندازی را متصور شوند. بدین منظور باید محصول یا خدمتی را برای بخشی از بازار که مورد نظرشان است، طراحی کنند. تحلیل نیاز بازار و طراحی محصول، احتیاج به شناخت رفتار مصرفکننده و پیشبینی آن دارد. میتوان اطلاعات مورد نیاز تحلیل این رفتارها را از بخش بازاریابی بهدست آورد اما رفتار مصرفکننده را فقط از شناخت روانشناسی جامعه هدف میتوان تفسیر کرد. اگر تحلیلگر نسبت به رفتار مصرفکننده و دلایل آن آگاهی داشته باشد، توانایی پیشبینی واکنش وی را خواهد داشت.
رهبری ابعاد دیگری نیز دارد، اما اهمیت رهبری در موفقیت استارتاپها و بکارگیری دانش شخصیتشناسی و روانشناسی برای تقویت آنها در این بحث مطرح است.
نویسنده: رضا امین الرعایا
مطلبی دیگر از این انتشارات
اهمیت روزافزون ارگونومی خودرو و ارتباط آن با فناوری
مطلبی دیگر از این انتشارات
نوآوردگاه فینتک مرکز نوآوری آیفینک برگزار شد
مطلبی دیگر از این انتشارات
راهبرد هم آوا درسال جهش تولید