سلامت و سلامتی چیست؟ تعریف مفهوم سلامتی (Health & Healthy)

Health & Healthy سلامت و سلامتی
Health & Healthy سلامت و سلامتی

سلامت(Healthy) و سلامتی(Health) چیست و چگونه تعریف می‌شود؟ سلامتی حالت کاملی از بهزیستی(well-being) جسمی، روانی و اجتماعی است؛ و نه صرفاً عدم وجود بیماری یا ناتوانی(تعریف رسمی 1948 WHO). این نوع تعریف سلامتی نه تنها شامل(include) عدم وجود مرض(disease) یا بیماری(illness) است، بلکه شامل وجود ویژگی‌های مثبتی همچون سرزندگی(vitality)، تاب‌آوری(resilience) و توانایی سازگاری(adapt) با شرایط متغیر نیز می‌شود. سلامتی ابعاد(dimensions) فیزیکی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی را در بر می‌گیرد، زیرا همه اینها درهم‌تنیده(interconnected) هستند و بر بهزیستی کلی فرد اثر گذارند. علاوه بر این، سلامتی یک حالت ثابت( static state) نیست، بلکه فرآیندی پویا(dynamic process) است که می‌تواند در طول زندگی یک فرد در نوسان(fluctuate) باشد؛ چراکه تحت تأثیر(influenced) عوامل(factors) مختلفی مانند ژنتیک، انتخاب سبک زندگی، شرایط محیطی و دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی(healthcare services) قرار دارد. بنابراین، حفظ(maintaining) سلامتی مستلزم تلاش مداوم برای ارتقا(promote) و حفاظت از آن است.

سلامت: مترادف: بهداشت، صحت ، راحت، امنیت ، بهبود، تندرستی، شفا، عافیت، تندرست، سالم ، بی گزند، مصون، رستگاری، فلاح، آرامش، صلح، رهایی یافتن، نجات یافتن، سالم ماندن، بی گزندماندن. متضاد: بیماری، ناامنی، ناخوش. برابر پارسی: تندرست، بهبودی، شاداب، تندرستی

سلامتی: مترادف: بهبودی، تندرستی، صحت مزاج، عافیت. متضاد: بیماری. برابر پارسی: تندرستی، بهزیستی

health (n.): Old English hælþ: wholeness(درستی), a being whole(سالم بودن), sound(خوب) or well(تندرست). from Proto-Germanic hailitho. from Proto-Indo-European kailo: whole, uninjured(بدون آسیب), of good omen(نشان نیکی). source also of Old English hal: hale(بی نقص), whole. Old Norse heill: healthy(سالم). Old English halig. Old Norse helge: holy(منزه), sacred(مصون). Old English hælan: to heal(برای سلامت).

در دوران باستان، سلامت عمدتاً تحت تأثیر دین قرار داشت و معادل جلب لطف خدایان بود. درمانگران(healers) مذهبی معتقد بودند که برای رسیدن به سلامتی لازم است که افراد برای استمالت کردن خدایان، دعا و قربانی کنند. در چندین پاپیروس پزشکی مصر باستان، سردرد به اعمال شیاطین(demons) و نیروهای ماوراء طبیعی(supernatural) نسبت داده شده است که برای درمان(cured) باید آنها را آرام کرد. در قرن 11 تا 12 قبل از میلاد، در یونان باستان، کسانی که به دنبال شفا(healing) بودند، برای فرونشاندن خشم آنها معابد خدایان آزرده(temples of offended deities) زیارت(pilgrimages) می‌کردند. برخی مستقیماً به معبد خدای شفابخش اسکلپیوس(Asclepius) می‌رفتند، جایی که دعا و قربانی‌هایی انجام می‌شد تا در ازای آن، رویاهایی که هنگام خواب سراغ بیماران می‌آمد، آنها را شفا دهد. میله اسکلپیوس(The rod of Asclepius)، یا همان نماد بین‌المللی پزشکی عصا و مار، یادآور باور باستانی بشر است که سلامتی توسط خدایان طب و شفا، به انسان اعطا شده است.

مفهوم بقراطی(Hippocratic) سلامت: اولین گسست عمده از مفاهیم فراطبیعی سلامتی، از مکتب بقراط در حدود قرن پنجم قبل از میلاد به‌وجود آمد. بقراط که "پدر پزشکی مدرن" در نظر گرفته می‌شود، اولین کسی بود که پزشکی یونان را از باورهای جادویی و مذهبی(magical and religious beliefs) جدا کرد و رابطه بین پاکیزگی(cleanliness) محیطی/شخصی، و منشاء مریضی(the origin of disease) را برقرار کرد. بقراط معتقد بود که مریضی، ناشی از عدم تعادل(imbalances) بین چهار مایع بدن یعنی صفرای سیاه(black bile)، صفرای زرد(yellow bile)، بلغم(phlegm) و خون(blood) است. بنابراین طب بقراطی(طب اخلاطی) سلامتی را حالتی از تعادل بدنی(state of bodily balance) می‌دانست که با اقدامات رفتاری و دارویی حاصل می‌شد. در حالی که تنها برخی از شیوه‌های پزشکی شرقی هنوز عناصر معنوی(spirituality) را در پزشکی حفظ کرده‌اند، اما همه اقدامات بهداشتی(health practices) مدرن در جهان توسعه یافته(از جمله طب شرقی)، بر مفهوم بقراطی سلامتی تکیه دارند؛ یعنی سلامتی به عنوان محصول عوامل محیطی و رفتاری.

سلامت کل نگر(Holistic ) و اجتماعی(societal ) در امپراتوری روم: پیشرفت علمی در دوران امپراتوری روم در قرن اول پیش از میلاد تا قرن پنجم پس از میلاد، درک بشر از سلامت را بیشتر دگرگون کرد. برجسته‌ترین پزشک امپراتوری روم، جالینوس(Galen)، تعریف بقراطی از سلامت را با بیان اینکه تعادل بین چهار مایع بدن، تعیین کننده(determined ) خلق و خو(temperament ) و شخصیت(personality) نیز هست، گسترش داد. جالینوس با حفظ شور معماری امپراتوری روم، احساس کرد که یک پزشک(physician ) باید "تمام بدن" را مطالعه کند؛ همانطور که یک معمار نیاز به پیروی از یک نقشه دارد. بنابراین، جالینوس به توسعه یک ایده جامع‌تر از سلامت(holistic idea of health) کمک کرد که کل بیمار(whole patient)، از جمله حالات ذهنی(mental ) و عاطفی(emotional ) را در نظر می‌گرفت. علاوه بر این، ساخت قنات‌های آب شیرین، سیستم‌های فاضلاب و حمام‌های عمومی در زمان امپراتوری روم، اولین تلاش سازمان یافته برای حفظ سلامت(to maintain health) در مقیاس جمعیت(population ) بود. از طریق نوآوری‌های رومی در بهداشت(sanitation ) و سلامت عمومی(public health)، تمرکز مراقبت های سلامت(healthcare ) از یک فرد، به کل جامعه(society) تغییر کرد. کشف سلول‌ها (1665 پس از میلاد)، میکروارگانیسم‌ها (1676 پس از میلاد)، و ژن‌ها (1866 پس از میلاد)، همراه با کشف بسیاری از موجودات(entities ) شیمیایی و مولکولی، که بدن و ذهن انسان را در تعادل(equilibrium) نگه می‌دارند، مفاهیم سلامت بقراط و جالینوس را بیشتر پالایش کرد. همانطور که اکتشافات علمی بیشتری انجام شد و روش‌های ارائه مراقبت‌های سلامت( healthcare delivery methods ) بهبود یافت، تعاریف(definitions ) جدیدی از سلامت نیز برای اعمال مراقبت‌های سلامت در مقیاس اجتماعی(societal scale) ایجاد شد. اگرچه تعاریف بسیاری از سلامت در طول این دگرگونی‌ها ایجاد شده است، اما بنظر می‌رسد بحث سلامت در دوران مدرن باید شامل چیزی باشد که بسیاری آن را سنگ بنای تعاریف سلامت می‌دانند؛ یعنی تعریفی که توسط سازمان جهانی بهداشت ارائه شد:

“a state of complete physical, mental and social well-being, not merely the absence of infirmity or disease."

در 1948، این گونه تعریف از سلامت، یک روش تفکر انقلابی بود، زیرا این تعریف مفهوم سلامت را از نگرانی صرف در مورد ویژگی‌های فیزیکی(physical characteristics) یک مریضی، به در نظر گرفتن عوامل تعیین‌کننده اجتماعی(the social determinants) که بر نتایج سلامت(health outcomes) و کیفیت زندگی بیمار تأثیر می‌گذارد، گسترش داد. علاوه بر این، بر نیاز به دستیابی به بهزیستی(well-being) متمرکز شد، که بوسیله دربرگرفتن ملاحظات روانی اجتماعی، رفتاری و محیطی، با فقدان ساده بیماری تفاوت داشت. تعریف جدید سازمان جهانی بهداشت از سلامت، تأثیر اجتماعی(social impact) عظیمی داشت به این معنا که سازمان‌های سیاسی، دانشگاهی، اجتماعی و حرفه‌ای را برای تخصیص منابع به منظور کمک به دستیابی به هدف متعالی بهزیستی جهانی(universal well-being) به چالش کشید(برای دستیابی به "بالاترین سطح ممکن سلامت").

چند تعریف جایگزین برای سلامت:

رنه دوبوس(René Dubos) در سال 1959 در کتاب انسان‌گرایانه‌اش "سراب سلامت(Mirage of Health)"، علیه این ایده که سلامتی را می‌توان با ابزارهای تکنولوژیکی به دست آورد، شورش کرد. او در مقابل سلامتی را به عنوان بهترین شرایط(condition) برای هر فرد برای رسیدن به اهداف شخصی و اجتماعی خود تعریف کرد.

آبراهام مازلو(Abraham Maslow)، جامعه شناس معروف، در کتاب خود به نام "به سوی روانشناسی هستی(Towards a Psychology of Being)" در سال 1968، نوشت که سلامت مبتنی بر برآوردن نیازها(fulfilment of needs) به ترتیبی خاص است: اول نیازهای جسمانی، سپس ایمنی، عشق و تعلق، احترام و در نهایت خودشکوفایی.

پاول ا. احمد(PI Ahmed) در کتاب خود در سال 1977، "به سوی تعریف جدیدی از سلامت: ابعاد روانی اجتماعی(oward a New Definition of Health: Psychosocial Dimensions)"، اظهار داشت که سلامت یک اصطلاح نسبی( relative term ) است که برای تعریف آن باید شرایط(circumstances ) خاص فرد و جامعه را شناخت. بر اساس این تعریف، سلامت حالتی نیست که به خودی خود مطلوب(desirable ) باشد، بلکه به عنوان وسیله ای برای ایفای تعهدات نقشی(fulfillment of role obligations) است.

جی بیرچر(J Bircher)، کارشناس اقتصاد سلامت، پیشنهاد می کند که تعاریف سنتی سلامت و بیماری به دلیل بحران جهانی مراقبت های سلامتی، باید به روز شوند. او استدلال می‌کند که تعریف سلامت باید به وضعیت پویایی(a dynamic state) بهزیستی تغییر یابد؛ وضعیتی که با پتانسیل فیزیکی، ذهنی و اجتماعی فرد برای برآوردن نیازهای زندگی مشخص می‌شود و به شکل منحصر به فردی نسبت به سن، فرهنگ و مسئولیت‌های شخصی در افراد مختلف، متفاوت است.